المسلسل الصيني “انطلق” | “Go Ahead” مترجم عربي الحلقة 4 مسلسلات “ستيفن” بطل “مسلسل تزلج في الحب”

[به نام خانواده] [قسمت چهار] ممنون ببخشید زحمت دادم وقتی تموم شد شام مهمونت میکنم = خانم سان = فقط یه از آخر هفته ام مونده و تکلیف دارم کلی زحمت کشیدم تا وارد اون کلاس ریاضی بشی یکی از دانش آموزاش پارسال وارد دانشگاه بجینگ شد تو ریاضیت خیلی خوب نیست

حتی یه سوال مهم رو نتونستی جواب بدی تقصیر معلم ریاضیمونه که اون سوالو طرح کرد سوال سطح 12 بود ولی وانگ یاجی نمره کامل گرفت، نه؟ گوش کن باید با دانش آموزای خوبی مثل وانگ یاجی دوست بشی با لی جیان جیان نگرد نمیخوام واسه انتخاب دوست بهت سخت بگیرم ولی حداقل

باید با کسایی که سطحشون بالاست دوست بشی تا از طریق اونا پیشرفت کنی آره معمولا درباره ی درس با وانگ یاجی حرف میزنم دختر خوب خب دوست داری واسه کادو تولدت، بهت یه دوربین دیجیتال بدم؟ واقعا؟ ممنون مامان به شرط اینکه توی امتحان بعدیت از وانگ یاجی بهتر باشی از زمان راهنماییت

همه اش نفر دوم کلاس میشدی باید این مسئله خجالت آور رو تموم کنی باشه = دبیرستان ییمینگ = خدافظ مامان هی شام چی میخوای بخوری؟ میخوام با وانگ یاجی بعد از ظهر برم کافه تا یه برگه امتحانی رو چک کنیم میریم هات پات بخوریم خیلی خوبه پول کافی داری دیگه؟ تو مهمونش کن

مامان، میشه صد یوان بهم بدی؟ سیصد یوان بهت میدم خیلی خوبی خدافظ مامان صبح بخیر آقا صبح بخیر !بیا ژوانگ بی !برو برو ژیجیو !خوبه اون آقا گوریل عه دوست برادرمه کدوم؟ جز برادر تو همه شبیه گوریل ان اونکه برنده اس اسمش ژوانگ بی عه !برو !برو برو هه ژیجیو

!برو برو هه ژیجیو !برو برو هه ژیجیو !برو برو هه ژیجیو !برو برو هه ژیجیو !آب! آب! آب !آب مرسی نگاه کن این چیه؟ نقاشی من؟ بیینم خیلی با دقت کشیدمش چرا انقدر داغونه؟ داغونه؟ دستا و پاهاشو ببین اصلا شبیه من نیست !بو گندو! بو گندو عرق کردی ! گمشو کنار

ازم دور شو من بو میدم؟ حوله لازم شدم بو میدم ها؟ !هه ژیجیو بگیرش اصلا باید بشوریش دوباره من ژاکتت رو بشورم؟ عمرا مرسی !لینگ ابدی یکی دم در باهات کار داره لطفا اینا رو پخش کن تا اونجایی که یادمه، وقتی رفتم هنوز بچه بودی زمان چه زود میگذره دیگه مرد بزرگی شدی

شناختنت خیلی سخته من الان تو سنگاپور زندگی میکنم دوباره ازدواج کردم میدونم مادربزرگ بهم گفت باشه پس حتما میدونی که الان یه خواهر کوچولو داری که بهش میگیم پرتقال کوچولو خیلی دوست داره تو رو ببینه برای چی؟ من اصلا نمیشناسمش اما دوتاتون از یه پوست و خون هستین به هر حال خانواده هستین

اگه حرف دیگه ای نداری من میرم …شنیدم که شنیدم که بابات هنوز خیلی مشغول کارشه هنوز ازدواج نکرده بیشتر وقتا دو خونه هایچائو میمونی لی باهات خوب رفتار میکنه؟ بابات بهش پول میده، درسته؟ همه پولشو واسه تو خرج میکنه؟ پدر لی بخاطر پول از من مراقبت نمیکنه منظورم این نبود

منظورم اینه اگه ناراحت بودی یا باهات خوب نبودن همه چی رو تو خودت نریز …یادت باشه به مادربزرگت بگی زیادی فکر میکنی پدر لی با من مثل پسرش رفتار میکنه و اونم مثل پدرمه وقتی پیر بشه من ازش مراقبت میکنم ،تو خانواده جدید خودتو داری منم خانواده خودمو دارم اصلا نمیفهمم

چرا برگشتی و خانواده منو قضاوت میکنی چند سال پیش منو به جیان جیان دادی، یادته؟ ببخشید میدونم که نباید اینکارو باهات میکردم اما انتخاب دیگه ای نداشتم اون زمان تو وضعیت افتضاحی بودم اگه تو رو کنار خودم نگه میداشتم ممکن بود آسیب بیشتری بهت بزنم اون زمان من از خودمم نمیتونستم مراقبت کنم

…ترک کردنت بخاطر این نبود که خیلی دلم واست تنگ شده بود چرا نمیاد بیرون؟ هی لی جیان جیان برو داخل و بیارش اون مامانشه اون لینگ شیائو رو ول کرد بهش اهمیت نمیده تو این سال ها یه زنگم بهش نزده اون دیگه چه مادریه؟ واقعا درسته ولی

خودت به فکر پیدا کردن مامانت نیوفتادی؟ برای چی پیداش کنم؟ دنبال دردسرم؟ دیوونه ای؟ مادرامون فکر میکنن ما آشغالیم و هر وقت بخوان میتونن دور بندازنمون و هر وقت خواستن بر دارنمون؟ باشه فراموشش کن عصبانی نشو عقلت کجا رفته؟ من برمیگردم مدرسه اگه میخوای بمون همینجا وقتی اومدم شنژن و کار پیدا کردم

برمیگردم و میام سراغت مامان زود بیا سراغم مامان !زود بیا سراغم واقعا متاسفم میتونی ببخشیم؟ حرف دیگه ای داری؟ من میرم …من جاسوس مدرسه دانش‌آموز هایی که با هم هستن رو میگیره،مگه نمیدونی؟ به بابا هامون درباره ملاقاتم با اون نگو شنیدی؟ آره شما دوتا، تکون نخورین هی دختر و پسر از کدوم کلاسین؟

!بدو! بدو !همونجا وایسین! با شمام خوش اومدین چندتا صندلی میخواین؟ برای دیدن کسی اومدم فکر کنم داخل هستن ممنون ببخشید مشغول کار بودم، واسه همین دیر کردم نگران نباش فقط یه ساعت دیر اومدی بیشتر از اینا عادت دارم منتظرت بمونم واقعا کار داشتم یکم چای بخور وای چای گوان یین

معمولا از این نمیخورم برای معده ام بده میشه یه لیوان آب بهم بدی؟ انقد تو اداره حرف زدم تشنه ام شده حتی صداتم عوض شده واقعا؟ معلومه از قبلا جوون تر شدی با بزرگ کردن بچه ام چطوری جوون به نظر میرسم؟ ممنون ممنون که واسه انتقال مدرسه دخترم کمکم کردی راستی اینو برای

کارای دیگه با خودت ببر ببخشید بهت زحمت دادم کار خاصی نکردم شنیدم که مامانم همیشه ازت کمک میگیره وظیفه ات نیست این کارو بکنی اگه لازم بود بهش نه هم بگو اون مادربزرگ لینگ شیائو عه به هرحال خانواده ی ماس هروقت بتونم باید کمکش کنم همیشه همینطوری ای خوش قلب برای همین

باهات ازدواج کردم شوهرت فقط نصف سال اینجا میمونه، درسته؟ ضروریه مدرسه دخترتو اینجا منتقل کنی؟ انتقال مدرسه رو درس بچه ها تاثیر بدی می‌ذاره، درسته؟ مسئله اینه که باید بیام اینجا تا از همسرم مراقبت کنم از نظر اون خانواده باید کنار هم بمونه و بچه ها باید کنار پدر و مادرشون باشن

نه روش های دیگه برای همین تصمیم گرفتیم منتقلشون کنیم این واسش بهترین راهه درسته بچه ها باید کنار پدر و مادرشون باشن خوبه خب من میرم …ام بگو اگه بتونم کمکت میکنم هیچی …فقط من لینگ شیائو رو دیدم کی بهت اجازه داد؟ خیلی وقته ندیدمش به علاوه، مادرم و برادرم میگن

باید وقت بیشتری واسش بذارم حالا که نصف سال اینجام و دخترم هنوز برادرشو ندیده به نظرم باید همدیگه رو ببینن چون به هر حال خواهر و برادر هستن چن تینگ، تو از حدت گذشتی بهش اهمیت میدی؟ پس چرا این چند سال بهش توجهی نکردی؟ تو ده سال ناپدید شدی

و حالا میگی واست مهمه اصلا ازش پرسیدی که دوست داره ببینت یا نه؟ میخوام همه چیزو واسش جبران کنم به عنوان مادر بیولوژیکیش نمی‌فهمم چرا نمیتونم ببینمش تازه فهمیدی مادر بیولوژیکیش هستی؟ قبلا کجا بودی؟ نمیدونی چقدر آسیب دیده؟ من تنها کسی ام که بهش آسیب زد؟ تو مسئول نیستی؟

من اون زمان بیمار بودم بعدش تمام اشتباهاتمو قبول کردم ولی خودت پدر دلسوزی بودی؟ تو پسرتو به یه همسایه سپردی و سرت به کارت گرمه بهش واسه مخارج روزانه پول میدی فقط همین لی هایچائو باید از سه تا بچه مراقبت کنه فکر کردی از پسش بر میاد؟ لینگ شیائو

بهم گفت لی هایچائو مثل پسرشه فکر کردی اگه یه زن ،یا مادربزرگ رو استخدام کنی اون زن میتونه مادرش باشه؟ آره لی هایچائو پدرشه مشکلی هست؟ پس تو به عنوان پدر بیولوژیکیش چیکار میکنی؟ گوش کن دیگه پیش لینگ شیائو نرو اتفاقی هم باهاش برخورد نکن التماست میکنم دست از سرمون بردار !دردسر ساز

تمرینای ریاضیت رو انجام دادی؟ ببینم بلد نیستم مگه همین الان بهت یاد ندادم چجوری حلش کنی؟ نقاشیم که تموم شد شروع میکنم داداش دومی بله؟ چت شده؟ بذار نقاشیش رو بکنه جاروت رو بکش کنار تمرینات رو حل کن پدر لینگ اومدی پدر لینگ درس داری؟ بابا لینگ شیائو …خب، امروز چی شده؟ هیچی

درستو بخون هی بسه بس کن تمیز شد دیگه برگرد خونه هایچائو درستونو بخونید درباره چی حرف میزنن؟ معلومه، درباره چیزایی که نمیخوان ما بفهمیم حواست به تمرینت باشه چن تینگ امروز رفت مدرسه دیدن لینگ شیائو چی؟ این همه سال پیداش نبود اونوقت الان رفته مدرسه پسرمون؟ همینو بگو امروز دیدمش تبدیل به یه

زن دیکتاتور و مغرور و خودخواه شده واسم درباره تحصیلات سخنرانی کرد وقتی داشت درباره انتقال مدرسه دخترش حرف میزد گفت بچه ها باید کنار پدر و مادرشون باشن خیلی طعنه آمیز بود پس فکر میکنه لینگ شیائو نیاز نداره که مادرش کنارش باشه؟ حدس میزنم وقتی تو مدرسه بوده حرفای بدی هم زده

از لینگ شیائو پرسیدی؟ میخواستم بپرسم اما فکر نکنم جوابمو میداد حتی اگه نخواد باید ازش بپرسی فایده اش چیه؟ ببین؟ خیلی انرژی داره فکر کنم خیلی واسش اهمیت نداره به هر حال، به چن تینگ گفتم دیگه اطراف مدرسه ی لینگ شیائو پیداش نشه قبول کرد؟ با عصبانیت بهش گفتم

ولی فکر نکنم اهمیت بده به نظرم باید خیلی حواست جمع باشه میدونم هی میتونی یه فرصت گیر بیاری که از لینگ شیائو بپرسی؟ همه چیزو بهت میگه باشه تلاشمو میکنم اما عجله نکن !یکی کمکم کنه !کمک !کمک !کمک !کمک کنید کسی هست؟ درو باز کنید آقا خوکه و وانگ دودو

فکر نکنم ایده خوبی باشه قبول میکنه !اضطراریه آقا خوکه بریم !زودباشین !لی جیان جیان چترمو پس بده چیکار میکنی جیان جیان؟ !به بابات میگم بابا، ما اومدیم لینگ شیائو پسر گلم برگشتی قدت بلند شده اینجا چیکار میکنی، مامان بزرگ؟ قوزک پای مامانت درد میکنه چند روزی من باید واسش غذا بپزم لینگ شیائو

مامانت گفت چون سرش شلوغه نمیتونه خواهرتو بیاره ببینیش بیا اینجا پرتقال کوچولو این برادرته انقد خوشحالی نمیتونی حرف بزنی؟ قبلا تو خونه همه اش میگفت میخواد تو رو ببینه بیا اینجا این برادرته بیا !برادر تو برادرمی تو خونه چطوری تمرین کرده بودی؟ سلام کن برادر، از دیدنت خوشحالم اسمم جین می یانگه

الان کلاس اولم یه کادو واست آوردم امیدوارم خوشت بیاد بگیر چرا آوردیش اینجا؟ برو عزیزم تو بیا دنبالم بیا بیا بیا اینجا فقط نگاه نکن برو به پدر لینگ زنگ بزن بگو سریع بیاد شکلات میخوای؟ پرتقال کوچولو خواهر ناتنی تو عه تا حالا همو ندیدین ولی از لحاظ بیولوژیکی

به جز پدر و مادرت اون نزدیک ترین فرد به توعه من خواهر نمیخوام خودم خواهر دارم لی جیان جیان اصلا خواهرت نیست اون حتی دختر خاله یا دختر عموت هم نیست در مقایسه با پرتقال کوچولو اون هیچی نیست لی هایچائو بخاطر پولی که پدرت بهش میده ازت مراقبت میکنه احمق نباش

،اگه دوباره خواستی درباره پدر لی اینطوری صحبت کنی اصلا دیگه اینجا نیا چی؟ میخوای رابطه ات رو با مادربزرگت قطع کنی؟ میدونی داری چیکار میکنی؟ من بهت آسیب میزنم؟ اصلا میدونی کی باهات خوبه؟ معلومه که میدونم دیگه نیا اینجا مزاحم پدرم شو اون ربطی به تو نداره خیلی دنبال پسر و نوه هستی؟

چی؟ !حواست به حرف زدنت باشه کی اینطوری حرف زدنو بهت یاد داده؟ اگه فیلم بازی کردنت تموم شد دست اون بچه رو بگیر و برو دیگه مزاحم ما نشو چی گفتی؟ درست حرف بزن ما بهت یاد دادیم اینطوری حرف بزنی؟ پسره احمق مادربزرگ مادربزرگ نزنش دارم بهش درس میدم

بلد نیست چطوری رفتار کنه لطفا آروم باشین پدر لینگ اگه بفهمه خیلی ناراحت میشه من یه بار زدمش! ناراحت میشه؟ پس این پسر بخاطر اینکه کتک نخورده بلد نیست درست رفتار کنه حقشه پسر بی تربیت نخیر اشکال نداره برو داخل جیان جیان مادربزرگ میاین داخل؟ داره بارون میاد ببین کفشاتون خیس شدن

عه، کفشاتون نو عه !بسه پسره ی بی تربیت خدایا خانم دارین میرین؟ براتون تاکسی بگیرم؟ زحمت نکش خودم یه کاری میکنم برادر هم باهامون میاد؟ نمیاد امروز اینجا بمون همینجا زندگی کن فردا که مدرسه نمیری با برادرت خوش بگذرون دختر خوبی باش، خب؟ باشه اون نمیتونه اینجا بمونه نگران نباش

قرار نیست بچه تو بشه لازم نیست باهاش کاری داشته باشی ،اگه لینگ شیائو بهش اهمیت نداد میتونی بچه رو پرت کنی تو خیابون ها؟ صبر کنید نمیشه بذارینش اینجا !هی …خب دیوونه ای، پیر زن؟ = رستوران نودل هایچائو = تو کی هستی؟ لی جیان جیان چرا به برادر من میگی برادر؟ چون برادرمه

غیر ممکنه مامان میگه من تنها خواهرشم اون فقط من و برادرم رو به دنیا آورده تازه فامیلیت باهاش فرق میکنه فامیلی توام با من فرق میکنه پس توام باید فامیلیت جین بشه مگه نه؟ نه مامانت خیلی سال پیش ولش کرد اون هیچ رابطه ای باهات نداره فهمیدی؟ نخیرم مامان هروقت دلش برای برادرم

تنگ میشه، گریه میکنه اون میگه چون قلبامون بهم متصله از هم جدا زندگی میکنیم خودتونو ببینید دارین با یه بچه دعوا میکنید خب منم بچه ام تو دیگه بزرگ شدی- !چه بارونیه- …چطور میتونید مادربزرگش کجاست؟ خیلی وقته رفته چرا انقد لفتش دادی؟ فکر کردم بارون با خودش برده ات

تو اداره کلی کار داشتم …و تو نمیتونم رو تو حساب باز کنم باید زنگ میزدم پلیس شاید اگه زنگ میزدی پلیس زودتر برمیگشتم من میرم خونه باید درسامو بنویسم ژیجیو، جیان جیان، بریم خونه کجا داری میری برادر؟ !برادر !برادر چترم بیار دارن میرن خونه من میبرمت خونه ات نه !من برادرمو میخوام !برادر

هی اون پلیسه باید درست رفتار کنی درسته من میبرمت خونه، باشه؟ !نه من برادرمو میخوام !برادر !برادر …خب به من ربطی نداره !من برادرمو میخوام کاهو چند یوانه؟ کیلویی چهار یوان قیمتش زیاد شده همیشه همینقدره الان دیگه همه چی گرون شده اینجا خرج زندگی زیاده تو حومه شهر کیلویی دو یوانه خانم

برگ های کل کاهو رو کندین دیگه برگ خراب نداره میشه دیگه نکنید؟ وگرنه الان به مغز کاهو میرسین من فقط برگای خرابش رو کندم بفرما وزنش کن خانم شما باید تو شب، وقتی میخوایم ،مغازه رو ببندیم خرید هاتونو بکنید اینطوری جنسا ارزون تره ،هی فروشنده سرت تو کار خودت باشه

حتی نمیذاری مشتری هات خودشون انتخاب کنن؟ خود بین دخترمو ببین اون شبیه فقیراست؟ گوش کن داماد من رئیس یه کمپانی تو سنگاپور عه- مامان- اونا بنز دارن ما پولداریم برای چی اینا رو میگی؟ ببخشید مامانم داره پیر میشه چقدر میشه؟ میشه 2.9 یوان دقیقه دیگه؟ خانم خودت بیا ببین که 2.9 یوانه

باشه فهمیدم باشه بیا بقیه اش رو بده نمیفهمم چرا پرتقال کوچولو رو بردی پیش لینگ شیائو؟ عجیب نیست که ناراحت شده اول باید بهش یکم وقت بدی تا این موضوع رو قبول کنه تازه، کارت اصلا نتیجه نداشت تو بچه رو بردی رستوران لی هایچائو و لینگ هپینگ اونو برگردوند تو نمیفهمی

من فقط میخوام پرتقال کوچولو تمام مدت پیش لینگ شیائو باشه تا به این قضیه عادت کنه تو مدت زیادی با پسرت در ارتباط نبودی اگه درست عمل نکنی چطوری میخوای دوباره قلبشو به دست بیاری؟ ولی وقتی میبینمش نمیدونم بهش چی بگم هروقت میبینمش احساس ترس میکنم تو یهویی طلاق گرفتی

من بهت چی گفتم؟ بهت گفتم اگه بعد از طلاق با پسرت وقت نگذرونی یه روزی پشیمون میشی بیا حالا خودتو ببین من از همون اولش هم نمیخواستم با لینگ هپینگ ازدواج کنی سعی کردم به یکی از همکارای برادرت معرفیت کنم خانواده اش تو بجینگ کار و بار داشتن و مرد بزرگی بود آره

نود کیلو بود میشه درباره ی گذشته حرف نزنی داماد الانت رو دوست نداری؟ این دفعه فقط شانس آوردی خیلی شانس آوردی راستی هر وقت کمک لازم داشتی به لینگ هپینگ نگو خودت یه پسر داری میدونم پسر دارم ولی میدونم چیکار میکنم باید با اون در ارتباط باشم

تا بتونم با لینگ شیائو در ارتباط باشم لینگ هپینگ یه احمق ساده لوحه کم مونده پسرشو به لی هایچائو از دست بده اما بازم خیلی خوشحاله تو این وضعیت من باید حواسم جمع باشه و برات برنامه بریزم چی شده؟ بازی نمیکنی؟ نه بازی کنیم هی چت شد؟ من چم شده؟ !تو چت شده

مامان تو که برنگشته تو چرا ناراحتی؟ حتی اگه همه چیزو درباره خانواده ام بهت بگم، فکر نکنم چیزی بفهمی آره نمیفهمم لینگ ابدی در اصل اصلا ابدی نیست چطور میتونه این حقیقت که اون زن مادرشه و. جین می یانگ خواهرشه رو نادیده بگیره خیلی بی رحمه، مگه نه؟ وقتی چیزی رو نمیدونی

الکی قضاوت نکن، فهمیدی؟ باشه من خفه میشم ولی نباید منو بزنی گوش کن خانواده من فقط پنج نفره اس بقیه فقط غریبه ان پس چرا هنوز دنبال مامانتی؟ اونم غریبه اس دیگه، مگه نه؟ بخاطر این دنبالش میگردم که بفهمم چرا منو ترک کرد و میخوام پولی که از بابام قرض گرفتو

ازش پس بگیرم اگه بهت بگه مشکل مالی داشته چی؟ مامان تو وقتی پول نداره تو رو ول میکنه؟ ،نه جدی اگه بی خانمان و معتاد باشه چی؟ مامان خودت !بی خانمان و معتاده منظورم این نبود باشه قبول بیا با خواهرت بیریم بیرون و هات پات بخوریم خودت برو هه ژیجیو اونو میشناسی؟

ببخشید اشتباه کردم اشکالی نداره فکر کردی کیه؟ یه برادر چی؟ منظورم یه خواهره خوبه پس فکر کردم، فکر کردی اون زنه مامانته اومد همیشه وقتی بسکتبال بازی میکنی زمانو فراموش میکنی جی مینگ یو و مامانشو دیدم کلاسش تموم شده بود اتوبوس اومد بریم آزادی آ_ذ_ا_د_ی چطوری یکی از پسرای دوازدهم رو میشناختی؟

اون برادر دوم جیان جیان عه …آ_ز_ا_د تو که گفتی اسمش هه ژیجیو عه؟ پسر خاله اشه؟ نه خب مامان هه ژیجیو تقریبا چند سال پیش با بابای جیان جیان ازدواج کرد …ولی بعدش بهرحال، اون برادر دوم جیان جیان عه آزادی تو برادرشم میشناسی هنوز به لی جیان جیان نزدیکی؟ نه. من مبصر کلاسم

من کل همکلاسی هامو میشناسم جی مینگ یو الان تو شرایط مهمی هستی باید به درست اهمیت بدی وقتتو واسه چیزای بی ارزش تلف نکن درباره چی حرف میزنی؟ میدونم به چی فکر میکنی وقتی رفتی دانشگاه هرکار خواستی میتونی انجام بدی مامان مگه خودت نگفتی با دانش آموزای خوب دوست بشم؟ هه ژیجیو

جزو ده نفر برتره کلاسشه و برادر بزرگتر جیان جیان همیشه نفر اول کلاس میشه حتما وارد دانشگاه بجینگ میشه واقعا؟ دروغم چیه؟ !مامان، داری رانندگی میکنی چه خانم پیری از یه بچه استفاده میکنه هی با اون پرتقال کوچولو میاد اینجا بخاطر سنش و بزرگیش نمیتونیم بندازیمش بیرون مگه نه؟ فقط بذار

به بازیش ادامه بده اگه تو راهی پیدا نکنی، من چیکار کنم؟ من چیزی جز یه غریبه نیستم چی داری میگی؟ چطور میتونی به خودت بگی غریبه؟ نیستم؟ من این وسط گیر افتادم خیلی بدجنسی نگران نباش بچه ها خودشون میدونن کی بیشتر دوسشون داره ما فقط باید تحمل کنیم

بهرحال تا چند ماه دیگه میرن ،بیا فکر کنیم ما میتونیم تحمل کنیم بچه ها چی؟ دیدی این چند روز لینگ شیائو چقدر ناراحته؟ حتی ژیجیو و جیان جیان هم ناراحت شدن میدونم ولی لینگ شیائو به زمان احتیاج داره، درسته؟ اونا مادر و مادربزرگش هستن و پرتقال کوچولو به هر حال خواهرشه

آدم که نمیتونه خون خودشو عوض کنه لینگ شیائو خیلی احساساتیه اگه مثل ژیجیو خوش قلب بود، بهتر میشد به هر حال من توصیه ات رو قبول میکنم و تحمل میکنم ولی اگه وقتی بچه هات بهت نیاز دارن ،بهشون اهمیت ندی وقتی بزرگ هم بشن، فرصتی واسه مراقبت ازشون نداری هی هایچائو

به اندازه کافی غذا درست کردی چطوره لوبیا رو بذاری واسه بعدا؟ چرا؟ دیگه چیکار میتونم بکنم تنها کاری که بلدم آشپزیه وقتی بچه ها حالشون خوب نیست با خوردن غذام حالشون بهتر میشه من میخوام از غذام لذت ببرن و. حالشون بهتر بشه چرا جلومو میگیری؟ تنها کاری که بلدم آشپزیه اونوقت جلومو میگیری؟

!باشه بابا ادامه بده الان پوست بقیه شون رو میگیرم آره، ادامه بده = دبیرستان ییمینگ = صبح بخیر صبح بخیر آقا پس مادربزرگ لینگ شیائو با اون مثلا خواهرش میاد؟ تازه معمولا موقع غذا میان تازه کلی آدم تو رستوران هست اونم همه اش درباره چن تینگ حرف میزنه

واسه همین کل همسایه ها درباره اش میدونن فقط داره از سن زیادش سواستفاده میکنه بابای لینگ شیائو جلوشو نگرفت؟ شوخی میکنی؟ اصلا اسمشو نیار اون بیشتر از همه ازش دوری میکنه تو آینده حواست باشه شوهرت مثل پدر لینگ نباشه شوهر؟ تو قراره برادرت رو به اون ببازی ببازم؟ به کی؟ پرتقال کوچولو

اون داره برادرتو ازت دور میکنه، مگه نه؟ اون خواهر ژنتیکی شه که چی؟ مگه تو خون آهنربا هست؟ اونوقت هروقت همو میبینید، به سمت هم کشیده میشین؟ مگه اون اخبار کسل کننده درباره زندگی رو نخوندی؟ معمولا یکی به اسم لیلی که ترک شده بود هر راهی رو امتحان کرده بود

تا پدر و مادر ژنتیکیش رو پیدا کنه وقتی پیداشون کرد پدر و مادرش با گریه بهش گفتن انتخابی جز ترک کردنش نداشتن و در واقع خیلی دوسش دارن بعدش لیلی محکم پدر و مادرشو بغل کرد و زد زیر گریه اون انتخابی جز بخشیدنشون نداشت اسم برادر من لینگ شیائو عه نه لیلی

اینکه مهم نیست با اینکه ترکش کرده بودن اما بازم به پیدا کردن پدر و مادر ژنتیکیش نیاز داشت این یعنی خون جادوییه یه جادوی شکست ناپذیر خیلی آدما مثل برادر دومت هستن اونا معمولا وقتی بزرگ میشن وارد این برنامه های جستجوی خانواده ی تلویزیون میشن برادر بزرگم و برادرم دومیم

اصلا شبیه اون آدما نیستن ما خانواده ای هستیم که با غریبه ها میجنگه لی جیان جیان خیلی بهت حسودیم میشه منم یه برادر بزرگتر میخوام اون باهام خوب رفتار میکنه و حواس مامانمو از من پرت میکنه اونوقت منم خیلی احساس خوشحالی میکنم و این زندگی پر از بدبختی الانم، تموم میشه

آخر هفته کلی کلاس رفتم خیلی خسته ام من هیچوقت غمه تک فرزندی رو تجربه نکردم پس واسه اینکه با یه مرد پولدار ازدواج کرده، انقدر مغروره؟ مادرشو که دیدی همه اش با اون دختره پرتقال کوچولو، به بقیه پز میده هی اتفاقی که چند سال پیش افتاد رو یادش رفته؟ و چن تینگ

اون زن بی رحم حتی پسر خودشو ول کرد چطور تونسته برگرده؟ فقط وقتی پیر بشی، میفهمی بچه ها چقدر مهمن مخصوصا چون لینگ شیائو همیشه شاگرد اوله کلاسه آینده اش درخشانه واسش بهتر بود که طلاق بگیره اونم خیلی سختی میکشیده وقتی به شوهر و پسرش ،نگاه میکرده

نمیتونسته فکر دختر از دست رفته اش رو از سرش بیرون کنه برای همین یکم دیوونه شد ،اگه ولشون نمیکرد ممکن بود خودکشی کنه اونوقت دیگه زنده نبود تا از زندگی الانش لذت ببره به نظرم همه باید یه زندگی خوب داشته باشن تا آدم خوبی هم بشن

گوش کنید گوش کنید مثل یه گدا که نمیتونه به بقیه کمک کنه ،ولی حتی اگه یه گدا باشه اول باید شکم بچه اش رو سیر کنه مگه نه؟ درسته یه مادر اینکارو میکنه هی، نوبت تو عه