المسلسل الصيني “انطلق” | “Go Ahead” مترجم عربي الحلقة 9 مسلسلات “ستيفن” بطل “مسلسل تزلج في الحب”

[به نام خانواده] [قسمت 9] مامانه الو؟ تو بخش آی سی یو دکتر میگه وضعیتش خیلی خوب نیست بابا و دایی و من اینجاییم زن دایی رفته سراغ دختر دایی از مدرسه اجازه گرفته و تو راهه همین مامان گریه نکن گریه نکن وقتی اومدی حرف میزنیم چرا مامانت نیومده؟

مگه هواپیماش ساعت هشت صبح نمیرسید؟ الان ساعت ده شبه بهش بگو زودتر بیاد زنگ زدم ولی کسی جواب نداد مادربزرگت خوبه؟ واقعا داره میمیره الو؟ برادر چی شده؟ الو، لینگ شیائو؟ من عموی چنگزی ام گوش کن لطفا آروم باش برادرم و همسرش تو راه فرودگاه با ماشین تصادف کردن و الان بیمارستان هستن

وضعیتشون خوب نیست مامان داره میمیره !مامان !لینگ شیائو !لینگ شیائو !زودباش !مامان !دکتر !مامان !مامان! مامان! مامان !مامان بزرگ! مامان بزرگ !مامان !مامان بزرگ بابا اومدی آره قرص چرک خشک کن بده بهم لثه ام عفونت کرده بابا، چشمات چی شده؟ پلکم کل صبح داشت میپرید خیلی بده چسب زخم هم درستش نمیکنه بابا

لطفا مراقب بدنت باش هروقت اتفاقی میوفته خیلی نگران نشو دیگه من باید برم دانشگاه و کنارت نیستم لطفا سالم بمون وگرنه خیلی نگرانت میشم تو مراقبم هستی خیلی نگرانمی وقتی از خونه دور بشی خیلی راحت تر میشم من مشکلی ندارم وقتی رستوران نودل بزرگ تر بشه سرم شلوغ تر میشه پس من

یه نفرو استخدام میکنم اونوقت من فقط میشینم اونجا و کاری انجام نمیدم تخمه آفتابگردون میشکنم ماهجونگ بازی میکنم !و از زندگیم لذت میبرم بابا، فقط حرفشو میزنی لینگ عه الو هپینگ چه خبر؟ الان 11:30 شبه فردا باید بری مدرسه برو بخواب باشه !آقای لینگ !سکته ام دادی شیائو کجاس؟ با اونا رفت شهرستان

چرا تو این ساعت هنوز بیداری؟ برو یه لیوان آب واسم بیار بشین باشه چه خبر؟ چن تینگ چطوره؟ شوهرش فورا مرد چن تینگ خیلی آسیب دیده و دارن سعی میکنن نجاتش بدن خانواده شوهرش خواهست اعضای خانواده سریع بیاین اونجا بعد از ظهر برای ویزای لینگ شیائو و داییش درخواست دادیم

با اینکه اورژانسیه حداقل چند روز طول میکشه پس تو این چند روز برای مادربزرگش مراسم میگیریم مراسم تدفین مادربزرگش هم خیلی پیچیده اس لینگ شیائو میتونه از پس این همه کار بر بیاد؟ اون بزرگ شده و به هر حال مجبوره که انجامش بده چرا تصادف کردن؟ خیلی سریع رانندگی کرده هایچائو

اینو خودم درست کردم توش پیچ امین الدوله، انگور فرنگی هندی گل داودی، گل یاس و چای لانگجین که دخترم آورده ریختم جدیدا، چشمات قرمز شدن چند روز ازش بخور تا بهتر بشی ممنون جدیدا خیلی حالم خوب نیست هنوز دهنم عفونت داره و حتی نمیتونم سوپ لوبیا سبزی که

جیان جیان درست کرده رو بخورم بفرمایین میوه بخورین میوه بخورین باشه- ممنون- ژیجیو برو یه فنجون برای بابات از این درست کن باشه خیلی ممنون ممنون که اومدین دیدنم ما حالمون خوبه ما برای انجمن همسایگی کار میکنیم و وظیفمونه به همه همسایه ها توجه کنیم چقدر حیف خانم چن خیلی پیر نبود

ولی بازم یکم سنش زیاد بود اما چن تینگ خیلی جوونه و یه دختر کوچیک داره اگه زنده نمونه خیلی بد میشه ولی کاری از دست ما برنمیاد آدما به وقتش میمیرن و همه اش کار سرنوشته خب لینگ شیائو خیلی سختشه آره راستی شیائو رفته اونجا؟ بله دیروز از خونه مادربزرگش

مستقیم با عموش رفتن اونجا تو این همه سال چن تینگ اصلا از پسرش مراقبت نکرده ولی وقتی چیزی پیش میاد لینگ شیائو بازم از مادرش مراقبت میکنه و مادر ژیجیو هم اگه واسش اتفاقی بیوفته حتما یاد ژیجیو میوفته چای بخورین لطفا باشه باشه !خوب بود وضعیتت چطوره؟ بد نیست هدفم دانشگاه ووهان عه

اما اگه امتیاز پذیرششون مثل قبل باشه ممکنه نتونم و به فکر یه دانشگاه دیگه باشم تو چی؟ نمیدونم هنوز از لینگ شیائو نپرسیدم عب نداره تا وقتی تو یه شهر باشین چیزی نیست اگه بگم میخوام خارج درس بخونم یه سال اونجا بمونم، چی میگی؟ !کاملا موافقم اگه جای من بودی میرفتی؟

اگه جات بودم، حتما میرفتم چرا کار ژائو هواگوانگ رو راحت کنی؟ واسه پدرت آسون نیست خرجت رو بده خب وقتی یه نفر دیگه هست که خرج و مخارجت رو بده چرا بذاری بابات الکی خرج کنه میتونه از اون پول واسه بهتر کردن زندگیش استفاده کنه اینطوری قلبت پیش اوناس

و وقتی درست تموم شد میتونی برگردی راست میگی بابام یه شعار داره که میگه لازم نیست راه سختو انتخاب کنی بهش فکر کن واقعا همین الان، احساس کردم زندگی خیلی سخته یعنی چی؟ یعنی وقتی فکر کنی اتفاق بدی میوفته پس حتما میوفته تو فقط بخاطر اتفاقی که واسه لینگ شیائو افتاده

تحت تاثیر قرار گرفتی اتفاقی که واسه اونا افتاده خیلی خاصه به نظرم اتفاقی که واسه تو افتاده خاص تره از بچگیت زندگیت خوب بوده واسه همین همیشه دید مثبتی داری ربطی نداره من. فقط خوش شانسم خب آقای خوش شانس بیا ادامه بدیم خانم تسلیت میگم مادربزرگ جین تسلیت میگم ممنون لینگ شیائو

مادرت هنوز تو آی سی یو عه و خطر رفع نشده باید قوی بمونی باید به اینکه بیدار میشه باور داشته باشی من کارای تدفین پسرم رو انجام دادم و میخوام برگردم مالزی پدربزرگ چنگزی خیلی بیماره و اصلا نمیتونه حرکت کنه باید برگردم و ازش مراقبت کنم چنگزی باید یکم تعطیلات داشته باشه

و نمیخوام اینجا بره مدرسه میخوام با خودم ببرمش که مراقبش باشم !من نمیخوام برم مالزی !میخوام پیش برادرم باشم چنگزی گوش کن اینجا کسی نمیتونه مراقبت باشه !نمیخوام !نمیخوام برادرمو ول کنم میخوام پیش برادرم باشم و صبر کنم تا مامان بیدار بشه چنگزی گوش کن ببخشید تماس کاریه الو؟ چنگزی دختر خوبی باش

بیا بریم بذارین اینجا بمونه وقتی مامان ببدار شه میخواد فورا ببینش بسه خودتو جمع کن ده روز از وقتی که لینگ شیائو رو دیدم و مادربزرگش مرد، گذشته دیروز وقتی بهش زنگ زدم جوابمو نداد حتما الان خیلی سختشه خیلی نگرانشم الو؟ جی مینگیو کجایی؟ چرا در نزدی؟ ببخشید خانم اون برادر بزرگترمه

چی شده؟ خب یه نفر از رو پله ها هلش داد آره نمیدونم کی هلم داد تو زنگ تفریح خیلیا بیرون بودن مستقیم از طبقه ی سوم ساختمون افتادم پایین آره تکون نخور تکون نخور آروم لطفا آروم خیلی آسیب دیدی باید کاملا ضدعفونی بشه وگرنه جاش میمونه !آیییی میرم یه زنگ بزنم

تو اینکارو کردی؟ باز چی شده؟ یه نفر جیان جیان رو رو پله ها هل داده کار توعه؟ مشکلت چیه؟ یعنی میگی هر اتفاق بدی واسش بیوفته تقصیر منه؟ نتایج امتحان چند روز دیگه میاد امتحانت چطور بود؟ من خوبم خودم میتونم راه برم ژیجیو !تکون نخور زخمت باز میشه چی شده؟

دلم واسه شیائو تنگ شده فکر میکردم آسون باشه آز آخرین باری که دیدمش فقط ده روز میگذره ولی افسردگی گرفتم فکر کن وقتی برین بجینگ دانشگاه چند ماه نمیتونم ببینمتون خیلی دلم واستون تنگ میشه عیب نداره عادت میکنی تازه هرروز میتونیم به هم زنگ بزنیم هرروز؟ آره هرجایی هم باشم

هرروز بهت زنگ میزنم باور نمیکنم میگن وقتی پسرا میرن دانشگاه هرروز میوفتن دنبال دخترا و وقتی عاشق بشن کلا یه آدم دیگه میشن غیر ممکنه کی گفته؟ مرد جوون خودت میبینی باشه. میبینیم چی شده؟ خانم فنگ جیان جیان، ژیجیو !زود باشین اون اون آمبولانس میره به بیمارستان سوم و پدرتون داخلشه

بابا چش شده؟ غش کرد چجوری نمیدونم فقط غش کرد !زودباشین نکنه سکته مغزی کرده؟ نخیر نمیدونم میبرمت بیمارستان برین بریم تاکسی بگیریم !بابا ساکت آروم حرف بزنید بابام کجاس؟ اینجاس !بابا !بابا !بابا بابام چش شده؟ اتفاق خاصی واسه پدرتون نیافتاده فقط خیلی خسته شده و درست استراحت نکرده و یکم سوء تغذیه داره

!بابا چرا بیدار نمیشه؟ باید بخوابه بذارین استراحت کنه وقتی سرمش تموم بشه میتونه بره خونه دکتر برای معده و عفونتش دارو تجویز کرده برین از داروخونه داروهاش رو بخرین به پدرتون بگین درست غذاشو بخوره باشه ممنون خواهش میکنم ولم کنید خودم میتونم راه برم ! فلج که نیستم نمیخوام بیوفتی زمین نمیوفتم

ببینید! سه تامون باهم نمیتونیم از در رد بشیم میخوام میخوام کفشمو عوض کنم بذار کمک کنم هایچائو چرا تا یکم تنهات گذاشتم افتادی تو بیمارستان؟ جیان جیان صورت تو چی شده؟ چیزی نیست فرا میرم معبد دعا کنم نتایج امتحانشون قراره منتشر بشه امیدوارم دوتاشون به دانشگاهی که میخوان برن بیا ببینم

نمیخواد نگران اونا باشی فعلا برو استراحت کن دکتر گفت اگه خوب استراحت نکنی رگ های خونیت کوچیک میشن برو بخواب باشه، میرم استراحت کنم جیان جیان مراقب بابات باش من میرم سر کار خدافظ آقای لینگ کفشتو بذار اونجا خودم کمکت میکنم آروم بشین پاتو دراز کن بند کفشت رو باز میکنم درد میکنه؟

نه نه آروم میکشم اون یکی !تکون نخور این پام سالمه باشه باشه …خب بابا ژیجیو چرا اینجا نشستی؟ میخواستم نگاهت کنم من خوبم خیلی خب میرم یه چیزی بپزم بیشتر استراحت کن لازم نیست جیان جیان هم خسته اس دکتر گفت حالم خوبه و فقط باید بیشتر استراحت کنم چی شده؟ !بابا! بابا خوبی؟

خوبم نشستم رو زخمت؟ حالت خوبه؟ صورتشو ببین کی اینکارو باهات کرده؟ ندیدیش؟ نگاهش کن حالم خوبه آقای لی نتیجه امتحان پسرات اومد؟ آره کارشون خیلی خوب بوده دخترتون چی؟ اون سال دیگه امتحان داره اونم به زودی تنهام میذاره ببخشید داریم نوسازی میکنیم چیه؟ نشناختی؟ !هه می وقتی مادرم مریض بود

ده هزار یوان ازت قرض گرفتم الان سی هزار یوان بهت پس میدم بخاطر دیر دادنش این سالها کجا بودی؟ شنژن دو سالن زیبایی کار میکنم پس چرا وقتی اوضاعت خوب شد باهامون تماس نگرفتی؟ اگه به پلیس گزارش میدادی چی؟ شوخی کردم خب ژیجیو رفته پیش دوستش امتحانش رو تازه داده …و نتیجه اش

من بخاطر دیدن ژیجیو و پس دادن پولت نیومدم بخاطر ژائو هواگوانگ اومدم اومد دیدنت؟ از همکارای قبلیم پرس و جو کرده که کجام برای سرپرستی ژیجیو بهم زنگ زد تازه فهمیدم چه اتفاقی واست افتاده ژائو هواگوانگ یه عوضی نمک نشناسه به ضعیفا زور میگه و قوی هارو میترسونه تو یه مرد صادقی

و اصلا مثل اون نیستی من با اون نمیجنگم جامعه ی ما قانون داره و اون بخاطر پولش نمیتونه به خواسته اش برسه !میتونه ببین؟ در رستوران تورو بسته من نمیخوام کاری کنم ،اگه ژیجیو خودش نخواد اجازه نمیدم ژیجیو رو با خودش ببره قبلا فکر میکردم تو آدمی هستی که راحت میشه کنارش زد

ولی وقتی اتفاقی میوفته تو ازهمه شجاعت بیشتری داری حتی زنبور هم موقع خطر نیش میزنه ،وقتی بحث بچه ها باشه هیچ پدر و مادری ساکت نمیمونه ژیجیو خیلی خوشبخته که به جای من با تو زندگی میکنه منظورم این نبود رو راست میگم ژائو هواگوانگ واقعا عوضیه ولی پرس و جو کردم

الان خیلی پولداره و زنش بچه دار نمیشه اون فقط برای این میخواد ژیجیو رو پس بگیره که یکی نسلش رو ادامه بده معامله ی بدی نیست پس تو میخوای ژیجیو باهاش بره؟ ژیجیو بچه ای نیست که پولدارا رو به فقیرا ترجیح بده برای همین اومدم اینجا با شرایط اقتصادی الانت

خیلی واست سخته که ژیجیو رو بفرستی خارج و به نظرم خودشم دوست نداره اینجا زندگی کنه از زمان بچگیش احساس میکنه به تو مدیونه و حتما فکر میکنه کل زندگیش رو بهت مدیونه الان دیگه ژیجیو پسر توعه و من فقط یه غریبه ام که به دنیا آوردش اومدم تا باهات حرف بزنم

چون مطمئنم توام مثل من میخوای یه آینده درخشان داشته باشه اینکه بذاری اینجا بمونه یا بذاری بره به خودت بستگی داره خب من میرم فکر کن اصلا نیومدم اینجا اگه به ژیجیو اهمیت میدی چیزی بهش نگو ژیجیو هنوزم میخواد تورو ببینه راستشو بهت میگم من ازدواج کردم شوهرم نمیدونه که یه پسر دارم

اون تو زندگیم فقط یه بار اضافه اس !وایسا فقط پول خودمو برمیدارم از این به بعد لازم نیست نگران ژیجیو باشی فقط حواست به زندگی خودت باشه با شرایط اقتصادی الانت خیلی واست سخته که ژیجیو رو بفرستی خارج و به نظرم خودشم دوست نداره اینجا زندگی کنه از زمان بچگیش

احساس میکنه به تو مدیونه و حتما فکر میکنه کل زندگیش رو بهت مدیونه الان دیگه ژیجیو پسر توعه و من فقط یه غریبه ام که به دنیا آوردش اومدم تا باهات حرف بزنم چون مطمئنم توام مثل من میخوای یه آینده درخشان داشته باشه اینکه بذاری اینجا بمونه یا بذاری بره

به خودت بستگی داره الان دیگه تو خطر نیست و شرایطش پایدار شده هنوز توی آی سی یو عه چاره ای ندارم زنگ زدم به رئیسم و بهش توضیح دادم با شرایط الان چن تینگ مگه میشه بیام؟ !چاره ای ندارم آره !خداروشکر دیگه تو خطر نیست ما چمون شده؟ چرا همه مون بیمارستانی شدیم؟

چی شده؟ کسی تو خونه مریض شده؟ نه نه همینجوری گفتم داداش قبل از تولدت برمیگردی؟ ببخشید ولی بعدش میام پس چجوری میخوای فرم ورود به دانشگاهت رو پر کنی؟ !دختره ی خنگ آنلاین هم میشه عه راستی مامان مینگیو واسه قبولیتون چندتا کادو آورده یه خودکار واسه تو و ژیجیو مامانش گفت

اگه میشه جزوه هات رو بده مینگیو باشه میخواستم بندازمشون دور بگو ژیجیو بده بهش باشه باشه خب دیگه، همین !وایسا چیه؟ یه چیز خوب بهم بگو داداش !دلم واست یه ذره شده !زود زود برگرد !عاشقتم! بوس بوس بسه؟ از ته دل نگفتی انقد گیر نده. باید برم به چی میخندی؟ بامزه بودم؟

!دلم واست یه ذره شده !بسه بیمار الان دیگه توی خطر نیست ولی همونطور که قبلا گفتم فقط چندتا شکستگی و زخم خفیف داره که سریع خوب میشن ولی مشکل جدی فلج قسمت پایین بدنشه که بخاطر آسیب به نخاعش ایجاد شده عمل خیلی موفقیت آمیز بود ولی اعضای خانواده باید آماده ی

یه جنگ طولانی باشن چون فیزیوتراپی بعد از عمل خیلی طولانی مدته یعنی دیگه نمیتونه رو پاهاش وایسه؟ تشخیص مشکلات عصبی سخته بستگی به روند درمانش داره خیلی از بیمارا توی فیزیوتراپی همکاری کردن و بعدش تونستن خودشون کارای زندگیشون رو انجام بدن اما استقامت زیادی واسه اینکار لازمه هم بیمار و

هم اعضای خانواده اش حالا که تو خطر نیست میخوای همینجوری بری؟ خواهرم هنوز توی آی سی یو عه و تو میخوای بری؟ چطوری میتونی اینجوری بگی؟ ما وظیفه خودمون رو انجام دادیم پدر و مادر من تمام خرج و مخارج زندگی اونا رو دادن تازه پس انداز برادرم و پول بیمه اش

حداقل کم کمش چند میلیون یوان هست همه اش میرسه به زن داداش میدونی چیه بابای من بیشتر از ده ساله که تو تخته و فلجه مامانم سختشه تنهایی ازش مراقبت کنه ولی بازم باید مراقب بابام باشه من و همسرم تصمیم گرفتیم از چنگزی مراقبت کنیم همین بس نیست؟ میدونی

اونی که تو آی سی یو خوابیده یه زمانی زن داداشم بوده حالا که برادرم مرده دیگه هیچ ربطی به خانواده ام نداره تو برادرشی و اون یه پسر داره از این به بعد شما باید ازش مراقبت کنید چرا اینطوری میگی؟ حالا که برادرت مرده دیگه هیچ ربطی به تو نداره؟ لینگ شیائو چی؟

مگه هم خونش نیست؟ ولی ما بیشتر کارارو کردیم !خب ما هم کردیم نظرت درباره وضعیت مامانت چیه؟ نمیدونم ببین تو الان 18 سالته دیگه بزرگ شدی حالا که مادرت تو این وضعیته از این به بعد باید مراقبش باشی و باید به خیلی کارا رسیدگی کنی عمو، منظورت چیه؟ خب نظر من اینه

نتایج امتحان دانشگاه الان منتشر شده و تو نمره هات خوب بوده و به هر دانشگاهی که بخوای، میتونی بری با شرایط مادرت حتما مدت زیادی طول میکشه تا از بیمارستان مرخص بشه و خوب بشه پس چطوره که اینجا دانشگاه بری؟ اینجوری هم میتونی مراقب مادرت باشی و هم تحصیلاتت رو ادامه بدی

بهترین انتخاب همینه نظرت چیه؟ نظرم چیه؟ چرا؟ اون مادرته نباید ازش مراقبت کنی؟ وقتی از بابام جدا شد منو ترک کرد چرا الان باید ازش مراقبت کنم؟ مادرت اون زمان کار اشتباهی کرد ولی بازم اون مادرته تو پسرشی و باید ببخشیش چرا؟ !چون مادرته !چون تورو به دنیا آورده لینگ شیائو

واقعا میخوای اینجا تنها بذاریش؟ خودت چی؟ چرا ازش مراقبت نمیکنی؟ مگه میتونم؟ من الانشم یه ماه مرخصی گرفتم زنم همه اش میگه برگردم خونه به عنوان یه برادر من همه تلاشمو کردم هرکاری که از دستم بر میومده انجام دادم واقعا چی تو فکرته؟ ژیجیو خارج درس بخونه؟ چی تو فکرته؟ نکنه

مغزت هم ایراد پیدا کرده؟ !شونه ام رو شکستی خیلی خب. بذارش کنار بگو چیکار میکنی چی تو فکرته؟ خارج درس خوندن عالی نیست؟ میدونی از مادر ژو پنگ پرسیدم پسر عموی ژو پنگ خارج درس میخونه گفت اونجا خیلی عالیه ولی هزینه ها خیلی زیاده میگفت صدها هزار یوان خرجشه اما اشکال نداره

چون وقتی فارغ التحصیل بشن همه شرکت ها میخوان واسشون کار کنه میدونی حقوقشون چقدر میتونه باشه؟ !بیشتر از 200,000 هزار یوان !بهش فکر کن خانواده ای مثل ما میتونه خرج خارج درس خوندن رو بده؟ ما نمیتونیم !هرچقدر هم تلاش کنیم نمیشه چرا یهو نظرت عوض شد؟ چند روز پیش همه اش داد میزدی

که میخوای وکیل بگیری و بری دادگاه یهو چی شد؟ الان فرق داره دارم از دید ژیجیو بهش نگاه میکنم و بخاطر آینده خودش میگم به ژیجیو نگی ها قبول نمیکنه میدونم واسه همین کمک تورو میخوام ببین ،اگه قبول نکرد باید با هم هماهنگ باشیم که راضیش کنیم یه نوع پرنده وجود داره

که تخم هاشو میذاره تو لونه بقیه پرنده ها تا اونا روی تخم هاش بشینن و بزرگشون کنن و بعدش برمیگرده اونجا تا جوجه هاش رو پس بگیره میدونی تو کدومی؟ تو اون پرنده احمقه ای که میشنه رو تخم یه پرنده دیگه دیگه این چرت و پرت هارو تحویل من نده

من فرق دارم، خب؟ جوجه های من فرق دارن میدونی؟ من کاملا مطمئنم حتی اگه کسی جوجه منو ببره و واسه تحصیلاتش ،خرج کنه ،وقتی فارغ التحصیل بشه جوجه ام حتما برمیگرده پیش خودم فکر کردی من احمقم؟ میدونی چیه؟ !در اصل ژائو هواگوانگ احمقه حرفت با عقل جور در میاد مگه نه؟

بچه های ما خیلی عاقلن !آره به نظرم باید محدودیت هایی که واسه خودمون ساختیم رو ول کنیم و خواسته های بزرگتری داشته باشیم آره، راست میگی مگه نه؟ پس حله نه نه خیلی راهش دوره میخوان برن خارج و بیشتر از ده ساعت با پرواز طول میکشه اشکال نداره بخاطر خودشم شده

باید بذاریم بره چرا انقد سنگ دلی؟ هرچی میخوای بگو ولی ولی قبوله، مگه نه؟ قبوله ها باشه باشه باشه. حله کجا بودم؟ محکم زدی رو شونه ام و مزاحمم شدی الان اصلا نمیدونم داشتم چیکار میکردم تو عدد رو بگو من حساب میکنم باشه چقدر؟ 116 116 بابا، آقای لینگ، من اومدم اومدی

دوستت کجاس؟ مامانش زنگ زد بهش که بره خونه لی جیان جیان کجاس؟ رفت با جی مینگیو بازی کنه دستاتو بشور بیا غذا بخور باشه خیس عرق شدی خودت بگی ها من چیزی نمیگم شاید به حرف خودت گوش کنه مگه قول ندادی؟ کی قول دادم؟ من تصمیمی نگرفتم چرا اینکارو با من میکنی؟

دیگه زیر حرف خودتم میزنی؟ برو بابا من کی زیر حرفم زدم …ولی تو بیا بشین !پای سیب بخورین اول برمیدارم بابا امروز معلمم زنگ زد تا بهم بگه چطوری فرم درخواست ورود به دانشگاه رو پر کنم خب چی گفت؟ بهم پیشنهاد داد دانشگاه جیاتونگ بجینگ رو اولویت اولم بذارم ولی بهم گفت

باید اول با تو صحبت کنم به نظرم خوبه مگه همیشه نمیخواستی به اون دانشگاه بری؟ !من حمایتت میکنم حالا که امروز دوتاتون هستین میخوام درباره اش باهاتون صحبت کنم آره، درباره اش حرف بزنیم راستش، خیلی درباره اش فکر کردم احساس میکنم بهتره خارج درس بخونم