المسلسل الصيني “انطلق” | “Go Ahead” مترجم عربي الحلقة 10 مسلسلات “ستيفن” بطل “مسلسل تزلج في الحب”

[به نام خانواده] [قسمت 10] بابا امروز معلمم زنگ زد تا بهم بگه چطوری فرم درخواست ورود به دانشگاه رو پر کنم خب چی گفت؟ بهم پیشنهاد داد که دانشگاه جیاتونگ بجینگ رو اولویت اولم بذارم ولی بهم گفت باید اول با تو صحبت کنم به نظرم خوبه مگه همیشه نمیخواستی به اون دانشگاه بری؟

!من حمایتت میکنم حالا که امروز دوتاتون هستین میخوام درباره اش باهاتون صحبت کنم آره، درباره اش حرف بزنیم راستش، خیلی درباره اش فکر کردم احساس میکنم بهتره خارج درس بخونم خب ژائو هواگوانگ چیزی بهت گفته؟ باهام حرف زده ولی خودم بهش فکر کردم به نظرم خیلی خوبه و مشاور مدرسه هم گفت

اگه شرایطش رو داشته باشیم تحصیل تو خارج بی شک خیلی خوبه چرا به فکر خارج درس خوندن افتادی؟ مگه همیشه نمیخواستی با لینگ شیائو توی بجینگ درس بخونی؟ ولی خارج درس خوندن خیلی بهتره چون خانواده مون شرایطش رو نداشت منم بهش فکر نکردم ولی الان به نظرم مزایای خارج درس خوندن

از معایبش خیلی بهتره اولا بابا، تو دیگه مجبور نیستی هزینه های دانشگاهم رو بدی اینطوری خیلی بار از روی دوشت برداشته میشه من چه باری روی دوشمه؟ اونقدر هم برای خانواده مون سخت نیست ولی تو مجبوری خیلی کار کنی ببین، حتی چند روز پیش غش کردی بخاطر نوسازی رستوران بود خسته بودم

دیسک کمر و شونه ات مشکل داره هر روز خمیر درست میکنی این روزا اصلا نمیتونی صاف وایسی و جدیدا گچ کاری میکنی ما آدم بزرگا اینجوری ایم همه مون زیاد کار میکنیم ببین من تنها کسی نیستم که زیاد کار میکنه ولی من نمیخوام تو زیاد کار کنی نمیخوام خیلی خسته بشی باید

یه نفر دیگه هم استخدام کنی و بیشتر استراحت کنی اینطوری هرجا که باشم خیالم راحته بابا من واقعا میخوام خارج درس بخونم منو ول کن در اصل، اینکه خاج درس بخونم هم فرق زیادی نداره خارج درس خوندن دقیقا مثل درس خوندن تو یه شهر دیگه اس بعد از تموم شدن درسم، برمیگردم

خب…چرا من اینجوری فکر نکرده بودم؟ با شنیدن حرفای ژیجیو احساس میکنم خارج درس خوندن فقط مزایا داره هیچ ضرری نداره مگه نه؟ خارج درس خوندن خیلی خوبه چطور ممکنه ما دوتا بهت اجازه ندیم که بری خارج؟ مگه نه؟ مگه نه؟ هایچائو هایچائو منتظر جوابته باشه برو برو موقع غذا خوردن گریه نکن

دلت درد میگیره بابات دوست نداره ازت جدا بشه دراصل خیلی خوشحاله پای سیب بخور پای سیب بخور خیلی سیب بهش زده بوش عالیه وقتی بری خارج دلت واسش تنگ میشه لینگ شیائو و ژیجیو میخوان فرم ورود به دانشگاه رو پر کنن؟ آره اولویت اول لینگ شیائو دانشگاه پکینگ عه

و اولویت اول ژیجیو دانشگاه جیاتونگ بجینگ عه دوتاشون حتما قبول میشن خداروشکر امتحانش رو قبل تصادف مامانش داد وگرنه خیلی تو امتحانش تاثیر میزاشت حال مامانش چطوره؟ لینگ شیائو گفت بهوش اومده اولش، جرات نمیکردن بهش بگن مامان و شوهرش مردن واسه همین ازش مخفی کردن

شاید بشه اتفاقی که اینجا افتاد رو ازش مخفی کرد ولی چطوری اتفاقی که اونجا افتاد رو ازش مخفی کردن؟ واسه همین لو رفتن انگار خیلی ناراحت بوده و باورش نمیشده درسته هیچکس باورش نمیشه همچین اتفاقی واسش بیوفته راستی مینگیو مبخوام برای شیائو و ژیجیو کفش بخرم ولی پولم کمه

هنوز 200 یوان لازم دارم میتونی پول بهم قرض بدی؟ اول ترم بهت پس میدم خب این چطوره؟ به هرحال تولد لینگ شیائو نزدیکه به عنوان کادو واسش کفش میخرم توام میتونی واسه ژیجیو بخاطر رفتنش به دانشگاه کفش بخری نه نه. مگه میشه؟ خودم باید براشون بخرم وگرنه اگه لینگ شیائو بفهمه

از دستم عصبانی میشه باشه بریم بریم ژیجیو؟ چرا انقد میخوابی؟ درم که قفل کردی !بیدار شو برگشتی بابا میرم رستوران باشه بابا شما دوتا برین مغازه غذا بخرین تو خونه اصلا غذا نیست باشه تو بمون خونه دعوا کردین؟ دعوا؟ نکردین؟ پس چرا یکم اوضاع ناجوره؟ از ژیجیو بپرس یا وقتی شیائو برگشت

حرف بزنید منظورتون درباره تولد لینگ شیائو عه؟ وقتی برگشت باید واسش تولد بگیریم پس حرف بزنید من میرم برای لینگ شیائو کادو چی بخرم؟ واقعا نمیدونم چی واسش بخرم چطوره واسش کفش ورزشی بخرم؟ باشه باشه؟ باشه پسرم تولدت مبارک امیدوارم همیشه سالم و خوشحال باشی لینگ شیائو تولدت مبارک مراقب خودت باش

خیلی خودتو خسته نکن وقتی برگردی با هم واسط تولد میگیریم لینگ شیائو تولدت مبارک زود برگرد لی جیان جیان خیلی دلش واسط تنگ شده برادر عزیز عزیزم !تولدت مبارک مرسی که 18 ساله به این دنیا اومدی و برادر من شدی خیلی دوست دارم تا ابد دوست دارم

تا وقتی که دریا خشک شه و دلفینا پرواز کنن دوست دارم عاشقتم عاشقتم عاشقتم شاد باشی مادرت تو این شرایطه اونوقت تو میخندی چند روز دیگه باید برگردم با جین حرف زدم ازش خواستم یه پرستار استخدام کنه وقتی کارش تموم شه میاد کمکت به هر حال از سپتامبر میری دانشگاه تا اون موقع

بمون اینجا و مراقب مامانت باش حتما باید یه نفر کنارش باشه من چند روز دیگه میرم بابات خواسته برگردی؟ نه خیلی وقته خونه نرفتم دلم واسه خواهرم تنگ شده …تو مامانت شرایطش بده اونوقت تو میخوای بری دیدن خواهرت دیروز کلی گریه کرد بهش مسکن زدن مگه خودت ندیدی؟

مادر بهتر از همه پسرشو میشناسه وقتی بچه بودی، بخاطر تو یون مرد ولی تو یه قطره اشک هم نریختی وقتی مادرت طلاق گرفت و ولت کرد کل خانواده سرزنشش کردن اما الان میفهمم که مادرت بهتر از همه میشناست !تو یه حیوون خون سردی چرا نخوابیدی؟ چرا چراغ رو. خاموش کردی؟ تولدت مبارک

تولدت مبارک تولدت مبارک برادر تولدت مبارک برادر، آرزو کن …آرزو من هیچوقت آرزو نمیکنم چرا؟ چون تا حالا ندیدم معجزه اتفاق بیوفته واسه همین به وجود خدا باور ندارم وجود داره ولی خدا تو بهشته خیلی از ما دوره تو قلبت انقد بلند آرزو کن که صداتو بشنوه واقعا؟ آره

با صدای بلند تو قلبت آرزو کردی؟ شمع رو فوت کن ببخشید برادر وقتی رفتم کیک فروشی خیلی دیر بود فقط یه تیکه کوچیک کیک مونده بود اشکال نداره شاید سرنوشتم بوده که یه تیکه کوچیک کیک داشته باشم نه بیا کیک بخوریم میرم چنگال بیارم شنیدم آدما تو یه لحظه بزرگ میشن

چه لحظه ای؟ !لینگ شیائو بلاخره برگشتی خیلی دلم واست تنگ شده بود بیا پایین خیلی گرمه نه میخوام بچسبم بهت گرمم نیست عمرا بیام بیا پایین بیا پایین نمیخوام نمیخوام بیا جیان جیان اصلا شبیه دخترا نیست میگو بخور مرسی بابا گوشت بخور خواهش میکنم لاغر شدی بابات دو روزه نیومده

فکر کنم رفته ماموریت ژیجیو رفته بسکتبال بازی کنه؟ آره با همکلاسیش رفته بیرون دو روزه ندیدمش تنهایی حال میکنه سرش غر نزن توام اگه لینگ شیائو نبود میرفتی پیش جی مینگیو حالا که لینگ شیائو برگشته از جام تکون نمیخورم تو خونه پیشش میمونم اشکال نداره اگه با برادرت تو خونه بمونی ولی نباید

اونجوری وسط کوچه بغلش کنی فهمیدی؟ من که بغلش نکردم نکردی؟ خودم از تو آشپزخونه دیدم عین میمون پریدی روی لینگ شیائو پاهاتو دور کمرش انداخته بودی مگه دختر از این کارا میکنه؟ من من فقط بغلش کردم مشکلش چیه؟ کلی آدم وسط خیابون تو حلق همدیگه ان برو به اونا گیر بده

من با بچه های بقیه کاری ندارم تو دختر منی، باید بهت بگم چیکار کن، چیکار نکن ببین ببین حتی لینگ شیائو هم بهت میخنده به من نمیخنده وقتی منو میبینه ذوق میکنه مگه نه؟ خیلی حرف میزنی این یکی هم بگم دیگه چیزی نمیگم وقتی بری دانشگاه بجینگ

،و دلت واسه صدای دلنشینم موقع غذا تنگ بشه دیگه نمیدونی صدامو بشنوی قدر الانو بدون سوپ میخوام اول برنج، بعد سوپ نه میخوام برنجو با سوپ قاتی کنم برنج و سوپ خودتم شبیه برنج و سوپ شدی تازه برگشتی استراحت کن بیا هندونه بخور خودت بخور خیلی خوبه دهنتو باز کن اول تو بخور

بیا !دستمال! دستمال! دستمال وقتی بچه بودیم، همیشه میخواستیم بزرگ بشیم حالا که بزرگ شدیم فهمیدیم بچگی بهتر بود بابا هامون جوون بودن و ما میتونستیم بچگیمون رو کنیم لینگ شیائو میخوام یه چیزی بهت بگم منم میخوام یه چیزی بهت بگم اول تو بگو جیان جیان به برادرات بگو بیان غذا بخورن باشه

دیگه جرات میکنید آبجو بابا رو بخورین میخوام به دانشگاه سنگاپور برم چی گفتی؟ حتی اگه مامانم مرخص شه خیلی طول میکشه تا بتونه دوباره راه بره چنگزی دوست نداره پیش. عموش بمونه و اگه بره وضعیت روحی مامانم بدتر هم میشه مدرسه کمکم کرد تا برای دانشگاه سنگاپور درخواست بدم یه دانشگاه پزشکی

با دیدن پرونده ام و نتیجه امتحان ورودی دانشگاه قبولم کرده هفته دیگه باید برم اونجا باید تو بیمارستان از مامانم مراقبت کنم مگه مامانت تو رو به جیان جیان نداد؟ مگه مامانت ولت نکرد؟ چرا تو باید ازش مراقبت کنی؟ فقط چنگزی خواهرته لی جیان جیان خواهرت نیست؟ دیوونه ای؟ ژیجیو وقتی رفتم

رو تو حساب میکنم که از جیان جیان مراقبت کنی چرا رو من حساب میکنی؟ من میخوام برم انگلستان این چند روز داشتم آماده میشدم من اون ژائو هواگوانگ عوضی رو به عنوان بابام قبول کردم اون ژائو هواگوانگ عوضی رو قبول کردم چی میگی؟ چی میگم؟ دارم میگم دوتامون داریم میریم

تو داری میری پیش مامانت زندگی کنی من دارم میرم پیش بابام زندگی کنم دوتامون عوضی ایم دوتامون نمک نشناسیم چیکار میکنید؟ دعوا نکنید دعوا نکنید چرا دارین دعوا میکنید؟ چتون شده؟ چی شده؟ چرا دعوا میکنید؟ !بگین آره اینجوری شده باشه، وقتی برگشتی حرف میزنیم چیزی نیست باشه قطع میکنم لینگ شیائو

بابات توی فوژو عه و فردا صبح برمیگرده وقتی برگشت باید باهاش حرف بزنیم حرفی واسه گفتن نیست حق نداری بری جیان جیان توام نمیری نمیشه که نذاری برن پذیرش دانشگاه ها تموم شده میخوای یه سال دوباره بخونن؟ دوباره بخونن بیا بریم حرف بزنیم نه نمیخوام دختر خوبی باش نمیخوام نمیذارم برین نمیخوام

مگه ژیجیو نگفت وقتی درسش تموم شه برمیگرده؟ لینگ شیائو هم گفت میره دانشگاه سنگاپور و فرقی با رفتن به دانشگاه بجینگ نداره دوتاشون سه چهار ساعت راهه با پرواز اصلا فرقی نداره، مگه نه؟ اگه فرقی نداره پس چرا جرات نمیکردن بهم بگن؟ گیج شدم چه بلایی داره سر خانواده مون میاد؟

مگه اونا واسمون یه مشت غریبه نبودن؟ از زمان بچگیم، بهم میگفتی تا زمانی که از هم مراقبت کنیم ،و از هم حمایت کنیم خانواده هستیم و تا زمانی که میدونیم در اصل کی خوبه و بهمون نزدیکه و مهم نیست بقیه بهمون چی میگن و مشکلی پیش نمیاد آره، آره، همینو میگفتم

اما الان وضعیت فرق داره الان عصبانی ای به نظرت حال برادر هات خوبه؟ اونا احساس بدی دارن مگه من احساس خوبی دارم؟ هر تصمیمی خواستن بگیرن لازم نیست بهم بگن یا اجازه بگیرن و لازم نیست به قولشون عمل کنن ببخشید حتی اگه بهت میگفتم قبول نمیکردی آره قبول نمیکردم چرا از تو خواستن

مراقبش باشی؟ تو هنوز بچه ای اون بزرگا چیکاره ان؟ به هرحال اون مادرمه جیان جیان جیان جیان !برو بیرون میدونم گرسنه اته باید غذا بخوری گرسنه نمون ما در اصل هیچ ربطی بهم نداریم مگه نه؟ تو یه همسایه ای ژیجیو هم سر راهیه ما خانواده نیستیم مگه نه؟ نه وقتی بزرگ شدی

بیا کل عمرمون کنار هم باشیم باشه؟ دروغ میگی ،اگه دوتاتون برین دیگه برادرم نیستین ژیجیو؟ …تو جیان جیان الان نمیتونه این قضیه رو قبول کنه یکم بهش وقت بده بعدا خوب میشه خیلی ازش شرمنده ام لازم نیست شرمنده باشی بخاطر اینه که از بچگی کنار هم بودین و هیچوقت از هم جدا نشدین

یه دفعه بهش گفتین دارین میرین اونم از اینکه ازتون جدا شه متنفره درک میکنم ولی به هرحال وقتی بزرگ بشین مجبورین از هم جدا بشین ازدواج میکنید واسه خودتون خانواده درست میکنید مشغول کارای خودتون میشین و به زندگیتون میرسین من ازدواج نمیکنم کل زندگیم پیش تو میمونم احمق نباش

همه بچه ها وقتی بزرگ بشن پدر و مادرشون رو ترک میکنن اگه از پیششون نرن در اصل پدر و مادر مجبورن خرج و مخارجشون رو بدن پس میمونم پیش لی جیان جیان و ازش مراقب میکنم اگه ازدواج کنه چی؟ حق نداره ازدواج کنه اگه پشیمون بشه چی؟ …تو باشه بیا وقتی بزرگ شدی

درباره اش حرف بزنیم بابا اگه وقتی من رفتم لی جیان جیان رو اذیت کنن چی؟ پس باید خودش از خودش دفاع کنه توام همینطور وقتی رفتی خارج ،و ما پیشت نبودیم اگه اذیتت کردن باید به خودت تکیه کنی و از خودت دفاع کنی راه دیگه ای نیست ژیجیو آدما تو دوران زندگیشون

خیلی بهشون ظلم میشه هرچقدر بزرگ تر بشی بیشتر باید تحمل کنی یه روزی احساس میکنی بار کل دنیا رو شونه هاته کل دنیا؟ پدر و مادرت زنت بچه ات اینا کل دنیات نیستن؟ خواهر و برادرم چی؟ اونا دنیای خودشون رو دارن ولی تو دنیای من داشتن شما کافیه ژیجیو

خیلی ذهنت رو درگیر نکن، باشه؟ زندگی مثل یه مسابقه طولانیه باید انرژیت رو جمع کنی باید برای نیمه دوم مسابقه، انرژی داشته باشی به زمانی که آقای لینگ و خانواده اش اومدن اینجا، فکر کن وقتی برای بار اول دیدمت یه پسر بچه ی کوچولو بودی

حالا با یه پلک بهم زدن، داری میری دانشگاه زمان خیلی زود میگذره با اینکه وقتی به گذشته نگاه میکنم میبینم که آسون نبوده من بیشتر زندگیم رو گذروندم خیلی فکر نکن همیشه قبل از اینکه کاری کنی، فکر کن تازه مگه نگفتی وقتی فارغ التحصیل بشی برمیگردی؟ چی میخوای بگی؟ بگو بابا

من دارم میرم انگلستان واقعا ناراحت نیستی؟ خیلی ناراحتم ژیجیو از ته قلبم امیدوارم آینده ی درخشانی داشته باشی از ته قلبم، امیدوارم بتونی چیزی که میخوای رو یاد بگیری و کاری که میخوای رو انجام بدی تازه من فقط اجازه میدم چند سال اونجا باشی وقتی فارغ التحصیل شدی باید سریع برگردی فهمیدی؟ خب

ما همه کنارتیم کنارتیم چیزی نیست جیان جیان وقت غذاست کجاس؟ رفتی پیش مامان بزرگت؟ تو راهی؟ تو تعطیلات نمیخوای به کلاس هنرت بری؟ چرا به منم چیزی نگفتی؟ وای مردم بابا بله فکر کردیم اتفاقی واست افتاده صورتت چی شده؟ هیچی مگه قرار نیست تو مسابقه ی منبت کاری شرکت کنی؟ نمیخوای شرکت کنی؟

باشه باشه وقتی رسیدی خونه مادربزرگت بهم زنگ بزن حتما بعدا قشنگ حرف میزنیم هایچائو جیان جیان رفته خونه مادربزرگش؟ لینگ شیائو که تازه دیروز اومده صورت تو دیگه چی شده؟ بگین ببینم تازه دیروز برگشتی باز دعوا کردین؟ …خب، خب …تو اول برو دستات رو بشور بعد غذا لینگ شیائو بهت میگه چیو میگه؟

تازه دیروز برگشتی اونوقت دوتایی رفتین بیرون دردسر درست کردین مگه مجرم تحت تعقیبن؟ برو دستات رو بشور آخه تو داییشی؟ چون خودت نمیتونی مراقبش باشی گفتی پسرم مراقبش باشه حتی بهش گفتی بره دانشگاه سنگاپور چطور تونستی اینو بهش بگی؟ چون کار دفتری داری فکر کردی میتونی واسه بقیه تصمیم بگیری؟ بسه

مگه لینگ شیائو رو خانواده ی چن تینگ یا خانواده تو بزرگ کردن؟ تو که ازش مراقبت نکردی حالا که تصادف کرده شده پسرش؟ پس یعنی کل خانواده مون نوه ی توعن؟ انتظار داری چی بگم؟ جلو خودمو گرفتم که چیزی بهت نگم گوش کن تمام خانواده ی چن دیوونه ان

فقط به فکر خودتی و به خودت اهمیت میدی آره با توام برا همه سخته مگه فقط تو سختته؟ پس میخوای پسر من عذاب بکشه؟ به من نگو که از پسرم متاسفی توی مراسم تدفین مادربزرگش لینگ شیائو، به عنوان نوه اش هفت روز زانو زده بود اونوقت چن شو، اون یکی نوه اش

فقط سه روز زانو زد بعدش گذاشتی بره مدرسه اش اونوقت میگی بخاطرش متاسفی مگه چیکار کردی؟ از امروز به بعد تو دیگه دایی لینگ شیائو نیستی دیگه نمیخوام توی سال نو ببینمت خانواده ما به همچین فامیلی احتیاج نداره آروم باش عصبانی نباش لینگ شیائو میتونی درخواست ورود به دانشگاهت رو تغییر بدی؟

دانشگاه پزشکی سنگاپور قبولم کرده چرا بهم زنگ نزدی تا درباره این مسئله مهم باهام مشورت کنی؟ داری میری دانشگاه داری میری خارج داری میری خارج، میفهمی؟ چیشده میخوای پزشکی بخونی؟ نکنه بخاطر مادرته؟ نه پس واسه چی؟ چیکار میکنی؟ هی میزنی رو میز و سر بچه داد میزنی. بس کن

تو لوسش کردی ها کار توعه همچین چیز مهمی رو بهم نگفتی به تو هم نگفته بود، آره؟ گفتنش چه فایده داره؟ دیگه تموم شده رفته اون خیلی ناراحته نباید هی سرش داد بزنی !سورپرایز !برادر، تولدت مبارک تبریک میگم دیگه 18 سالت شده رنگین کمون بعد از اومدن طوفان خودشو نشون میده

تا ابد دوست دارم برادر ژیجیو خیلی ذوق مرگ نشو عشقمو قبول کن از نیم سال دیگه نمیتونیم کنار هم زندگی کنیم دیگه نمیتونی جورابامو بشوری خیلی دلم واست تنگ میشه عاشقتم بوس بوس گیج شدم چه بلایی داره سر خانواده مون میاد؟ مگه اونا واسمون یه مشت غریبه نبودن؟

نگاه کنید، اینم مجسمه کنفوسیوس عه وقتی رفتین داخل باید اینکارو کنید با احترام تعظیم کنید آره قبول نمیکردم چرا از تو خواستن مراقبش باشی؟ تو هنوز بچه ای اون بزرگا چیکاره ان؟ اسممو بنویسم رو برگه بعدش؟ سوالا رو جواب بدم گوش کن از زمان بچگیم، بهم میگفتی

تا زمانی که از هم مراقبت کنیم ،و از هم حمایت کنیم خانواده هستیم و تا زمانی که میدونیم در اصل کی خوبه و بهمون نزدیکه و مهم نیست بقیه بهمون چی میگن و مشکلی پیش نمیاد هر تصمیمی خواستن بگیرن لازم نیست بهم بگن یا اجازه بگیرن و لازم نیست به قولشون عمل کنن