المسلسل الصيني “انطلق” | “Go Ahead” مترجم عربي الحلقة 22 مسلسلات “ستيفن” بطل “مسلسل تزلج في الحب”

[به نام خانواده] [قسمت 22] تند نخور معده درد میگیری خیس عرقم! فقط میخوام برم دوش بگیرم خیلی خوشمزه اس من میرم خونه زود باش بخور من دیگه میرم یکم دیگه بخور لاغر شدی! خودت بخور زود بیا ژیجیو خیلی به جیان جیان اهمیت میده همیشه همینجوری عه اگه جای تو بودم، داماد خودم میکردمش

!خیلی بهم میان وگرنه، وقتی ژیجیو با یکی دیگه ازدواج کنه دیگه مثل الان اینجوری نمیمونه !زنش به جای تو، میره به بابای واقعیش احترام میزاره مگه نه؟ جیان جیان با یکی دیگه قرار میزاره همکارشه مثل خودش مجسمه سازه !هنرمند باید خیلی پول در بیاره واقعا نمیدونم باور کن

بهتره با یکی که میشناسی ازدواج کنه غذاتون سرد شد برو سر کار مزاحمت نمیشم بابا تو راحت باش من کار دارم ژیجیو- خاله جیان- از مامانت خبری شده؟ نه هایچائو چی؟ اصلا زحمت نمیکشه بهم زنگ بزنه باید با هایچائو صحبت کنی باید یه کاری کن گاردش رو بیاره پایین

همه زنا که مثل مامان تو نیستن خیلی زنا دوست دارن که یه شریک زندگی خوب داشته باشن مگه نه؟- درسته- بابات هنوز واسه این کارا جوونه چند سال دیگه نمیتونه از اینکارا کنه باشه باشه انقد باشه باشه تحویلم نده نشون بده واقعا نگرانشی شما بلاخره یه روز ازدواج میکنید

مثل سه تا پرنده که لونه شون رو ول میکنن، میرین بابات چی میشه؟ اون مثل من نیست حتی اگه فلج بشم یا ترمبوزیس بگیرم شوهرم کنارم هست اون زنگ میزنه آمبولانس ولی بابات چی؟ باید منتظر بمونه بمیره؟ نفوذ بد نزنید دارین میترسونینش !نخیر دارم حقیقتو میگم من ازت بزرگترم میدونم چی میگم

تو جوونی نمیفهمی درسته، جوونم !چه گوشت دنده خوبی !خاله جیان، صبر کن این گوشت ترش و شیرینه برای بیمار دیابتی ضرر داره فقط یه کوچولو خوشمزه اس آخریش بود ها نباید بخورین برادر هه بعد دوش گرفتن اینجا خیلی خوبه عاشق باد اینجام …چرا اینجا چیکار میکنی؟ بخاطر بابا اومدم ژیجیو هم اینجاس؟

داری میپیچونیم؟ نه نه. اصلا تو اینجا چیکار میکنی؟ اومدم بقیه وسایلام رو ببرم به چی فکر میکنی؟ همیشه ژیجیو رو به من ترجیح میدی، آره؟ باز چت شده؟ از وقتی اومده اینجا هروقت اذیتت میکردن اول میرفتی پیش اون باهم بازی میکردین، میرفتین کافی نت دردسر درست میکردین من همیشه عقب میموندم

تو نمیذاشتی دعوا کنم و برم کافی نت همیشه بهم سخت میگرفتی حتی وقتی رو تخت با هم خوراکی میخوردین من کنارتون نبودم !چون تو طبقه بالا بودی چجوری با هم میخوردیم؟ …تازه تو بعد مسواک عمرا چیزی میخوردی به خدا قسم راست میگم شما مثل پشت و روی دستم ـین فرق داره

اینجوری چهار تا میشه آدم وقتی میخواد آسیب ببینه دستاش رو مشت میکنه و مراقب کف دستشه من کدوم طرفم؟ !عاشق نودلشونم! خیلی خوشمزه اس آره باید بیشتر بیایم اینجا نخیر. باید وزن کم کنی بس کن. از فردا شروع میکنم چرا برگشتی؟ خوب شد اومدی اردک پختم با جیان جیان بخورین بابا

میخوام باهات حرف بزنم …خب پس…اینجوری با ژانگ بهم زد قبلا با هم دوست بودن الان دوباره دوست شدن گفتی از جیان جیان خوشت میاد نظر اون چیه؟ هنوز بهش نگفتم اول میخوام اجازه بگیرم اگه اجازه ندم چی؟ خب…تا وقتی قبول نکنی بهش نمیگم اگه رد ت کنه چی؟ پس میوفتم دنبالش

همه تلاشمو میکنم هرکاری بتونم انجام میدم بابا بابا…عصبانی ای؟ مردم همه میگن که ژیجیو همیشه ساکته اونم مثل مامانشه احساسات نداره و همه اش با جیان جیان دردسر درست میکنه و روی جیان جیان تاثیر بدی داره میدونم خاله هام خیلی پشت سرم حرف میزنن ولی اصلا نمیدونن که تو از همه صادق تری

جیان جیان همیشه دردسر درست میکرد تو میرفتی دنبالش که چیزیش نشه ولی همه تقصیرا میوفتاد گردن تو خودت میگفتی تقصیر منه لینگ شیائو خیلی باهاش سخت گیر بود واسه همین همه اش سرت غر میزد جیان جیان هم راستشو میگفت ولی نمیخواست دعواش کنن دیگه بزرگ شدین و تفکرات خودتون رو دارین

من دیگه روتون کنترلی ندارم بابا به نظرم عصبانی شدی نه نیستم فقط تعجب کردم …خب یکم بهم وقت بده بذار بهش فکر کنم خودم باید قشنگ فکر کنی بابا، واقعا فکر کردم منظورم اینه که- شکی ندارم- منظورم وارد یه رابطه شدنه چیز پایداری نیست الان جیان جیان و ژنگ رو ببین

فقط چند روز قرار گذاشتن اگه رابطه شما هم خوب پیش نره میترسم دیگه کاملا رابطه بینتون خراب بشه تازه اینکه کنار هم بزرگ شدین قضیه رو بدتر میکنه ژیجیو بهم قول بده حتی اگه ردت کرد خودتو جمع کنی بازم میتونی باهاش مثل خواهرت رفتار کنی باشه؟ باشه بابا قول میدم آخه یعنی چی؟

!پشه ها فقط منو نیش زدن !واقعا انصاف نیست! عوضیا دمای بدن تو بیشتره واسه همین به تو گیر دادن خودم میتونم تو برو همیشه جای نیش پشه رو زخم میکنی درباره پیشنهادم فکر کن با ژنگ شو ران انجامش دادی چرا با من نتونی؟ نمیشه که همینجوری انجامش داد

اتفاقی که بین من و ژنگ شو ران افتاد، اشتباه بود واسم مهم نیست از این به بعد طرز فکرت رو عوض کن مثل یه مرد منو ببین نمیشه منو مجبور به کاری کنی نمیکنم من تنها کسی ام که همیشه کنارتم نمیتونی انکارش کنی باید به کسایی که میشناسیم خبر بدیم

که یه دفعه نیوفتن دنبالت به جی مینگیو که نگفتی، ها؟ نه فعلا فقط به فنگ شیشی گفتم نمیخواستم اینکارو کنم ولی همه منو برادر تو میدونن قبول کردن رابطه مون واسشون سخته نه نه نه سخت نیست آروم باش لطفا چیز خاصی نیست خودمون میتونیم حلش کنیم چجوری؟ …فکر میکنم دارم فکر میکنم

بسپارش به من باشه؟ باشه …به ژیجیو !عمرا !نباید بهش بگیم !فاجعه میشه فکر میکنه میخوایم ولش کنیم خیلی عصبانی میشه باشه اون خیلی احمقه اصلا لازم نیست بدونه خب دیگه واسه امروز بسه باشه خودت بزن میرم دوش بگیرم زود بخواب شب بخیر خودت میدونی که بیشتر وقتا بیخوابی دارم خیلی کم میخوابم

امشب بهم قول دادی اگه همینجوری ازم فرار کنی ممکنه حالم بدتر بشه بیخیال با سلامتی خودت تهدیدم میکنی؟ فقط حقیقت رو گفتم شب بخیر این همه تو سنگاپور درس خوندی !ولی هنوزم احمقی !اسکل میدونی با کی حرف میزنی؟ چطوری جرات میکنی تهدیدم کنی؟ !ازم طلبکار که نیستی برادر هه ترسوندیم

من کسی ام که ترسیده راستی دیدم لینگ شیائو داره میره بالا اسمشو نیار بیا اینجا بیا اینو بزن به پاهام !پشه خورده چرا انقد نیشت زدن؟ برادر لینگ میگه دمای بدنم زیاده چی شده؟ هنوز از لینگ شیائو عصبانی ای؟ بابا بهم گفت لینگ شیائو شبی که برگشت برای خاله عود روشن کرد

بخاطر اون نیست عصبانی نیستم واقعا به نظرم وقتی کنارمی حالم خیلی بهتره واقعا؟- آره- اینجا میخاره دست نزن دارم بهش روغن میزنم اونجا هم هست باشه، دیدم دست نزن لی جیان جیان میخوام یه چیزی ازت بپرسم راحت جوابمو بده بگو گفتی کنار من احساس خوبی داری …چطوره با هم باشیم؟ یعنی چی؟

من نمیخوام برادرت باشم میخوام دوست پسرت باشم حرفمو گوش کن خیلی بهش فکر کردم نمیتونم بذارم مال مرده دیگه ای بشی هیچ مردی بیشتر از من بهت توجه نمیکنه خودم باید ازت مراقبت کنم وقتی ازدواج کنیم همه چیز خوب میشه. من داماد خانواده میشم دیگه یه خانواده واقعی میشیم

خودم از بچه هامون مراقبت میکنم چی زر میزنی؟ هه ژیجیو، خل شدی؟ !آروم باش- مگه میشه؟- مگه میشه؟ من تورو برادر خودم میدونم اونوقت تو انقد بیشعوری؟ ببین اگه بابا بفهمه !از وسط نصفت میکنه !بهش گفتم بهم گفت قشنگ فکر کنم من تصمیمو گرفتم !لی جیان جیان. لی جیان جیان !بشین !بشین اونجا

…به بابا گفتم چون چیزی نیست که بتونیم مخفیش کنیم دیگه به کی گفتی؟ فقط ژوانگ بی خودش فهمیده بود نگران نباش رابطه مون رو اعلام نمیکنم !هرجور تو راحت باشی فقط یکم تحمل داشته باش قبل جواب دادن درست فکر کن نکنه قبل از بله گفتن باید برم پیش مامان و بابات؟

!چقدر تو بافکری قربونت اصلا به برادر لینگ نگو …اون حالش خوب نیست دیگه اذیتش نکن اون منگل تر از این حرفاس …هروقت رابطه مون !عمرا اتفاق بیوفته همه تلاشمو میکنم توده ای از ابر های تاریک مانند آتشی سوزان بر روی اقیانوس عمیق در حال سوختنه

شعله با برخورد امواج نور خود را از دست میدهد من دارم جدی حرف میزنم چرا داری کتاب طوفان گورکی رو میخونی؟ همچون شعله های آتش بازتاب آن همچون مار شناور میشود به خود میپیچد به خود میپیچد و بی درنگ ناپدید میشود !طوفان !طوفان داره شدت میگیره مرغ بارانِ گرفتار در طوفان

با غرور از میان رعد و برق میگذرد و با صدای خود اقیانوس را خشمگین میکند و با منعکس شدن صدای گریه اش با غرور پیروزی خود را نشان میدهد بگذارید خشم خود را خالی کند مرغ باران؟ دمپاییت رو جا گذاشتی همه تلاشمو میکنم راضیت میکنم من میرم رسید ها مخارج

آب و برق، آرد شکر و خامه اجاره هم هست میشه 6500 یوان جیان جیان هنوز خوابه؟ رفته ساعت شش رفت جدیدا سرشون شلوغه تو کیفش صبحونه گذاشتم ژیجیو؟- بله- من و بابات باهم مشورت کردیم نمیخواستیم ازت مخفیش کنیم چیو؟ خب بگو وقتی سال آخر دبیرستان بودی تو تابستون مامانت اومد اینجا

همه پولم رو پس داد همه شو پس داد و بهم گفت که نمیخواد تو بفهمی واسه همین بهت نگفتم به نظرم، با اینکه مامانت آدم خوبی نیست آدم بدی هم نیست …منظورم اینه بخاطر گذشته خودتو اذیت نکن باید قوی باشی من خوبم کاملا فراموش کرده بودم خوبه پس خیلی نگران بودم

دیدم داشتی آینه اش رو نگاه میکردی واسه همین به لینگ گفتم آدرسش رو پیدا کنه !چه تصادفی فهمیدیم تو همین شهره دیروز رفتم اونجا الان یه سالن زیبایی داره چند سال گذشته کارش خیلی خوبه …مسئله اینه که ازدواج کرده و یه بچه داره یه پسر چهار ساله اینطور که گفت

اصلا به شوهرش نگفته که از شوهر سابقش بچه داره ازدواج کرده بچه داره خوبه خب به نظرم بخاطر خودت بهت نزدیک نشده رابطه شما خیلی پیچیده اس …منظورم اینه به خودت بستگی داره که بخوای ببینیش یا نه میدونه من اینجام؟ آره میخواد منو ببینه؟ پس چرا ببینمش؟ نمیخوام معلومه که میخوای

باهاش حرف بزن چون یه مادر بی صلاحیت عه هیچوقت نمیاد ازت کمک بگیره تو بهش هیچ تعهدی نداری لازم نیست ناراحت باشی با رفتن اون تو نجات پیدا کردی حالا دیگه میتونی واسه هرچیزی که میخوای بجنگی ما زنده میمونیم بابا. بابا لی شما بخورین من میرم سر کار خیلی کم خوردی مواظب باش

!همبرگر بخور واسه اونم گرفتم تو بخور مامان، توام بخور بیا اونجا بشین مامان. نمیخوای با عمو لی ازدواج کنی؟ نه چرا؟ چون عشقی بینمون وجود نداره عشق چیه؟ بدون اون نمیشه ازدواج کرد؟ میتونم بدون عشق هم ازدواج کنم ولی اینجوری خوشحال نیستیم چرا؟ کنار عمو لی و جیان جیان حتما خوشحالیم

من که هستم خیلی دوست داری پیش هایچائو باشی آره عمو لی خیلی مهربونه چقدر مهربون؟ واسم غذا میپزه بهم لبخند میزنه و لباسام رو تمیز میکنه آره اون از مامان خودتم باهات مهربون تره !من تورو از همه بیشتر دوست دارم یادت باشه وقتی اینجایی به حرف مامان بزرگ گوش کنی

وقتی تو شنژن کار پیدا کنم میام سراغت حتی اگه شنژن معدن طلا باشه اونجا هم چیزی نمیشی فکر میکردم بعد اینهمه بدبختی یکم عاقل شدی یه بچه داری و طلاق گرفتی همین که بتونی دوباره ازدواج کنی، شانس آوردی ولی هنوزم دنبال یه نفری که خرج و مخارجت رو بده

چطور میتونی با بچه درباره عشق صحبت کنی؟ !خجالت بکش مامان برات پول میفرستم !برو اول خودتو سیر کن انقد دروغ بهم نباف !ای کاش اصلا دختر نداشتم اصلا به خانواده کمک نمیکنی الانم داری بچه ات رو میدی دست من !دختر داشتن واقعا ارش نداره مامان حتما وظیفه فرزندیم رو انجام میدم گمشو

حالمو بد میکنی برو !برو ژیجیو باید پسر خوبی باشی به حرف مامان بزرگ و خاله ات گوش کن چند وقت دیگه میام سراغت مامان تو مریضی مراقب خودت باش عصبانی نباش تو فشار خون داری یادت نره قرصات رو بخوری ژیجیو رو میسپرم به تو !برات پول میفرستم !مامان! زود بیا سراغم

!مامان! زود بیا سراغم !مامان !زود برگرد !مامان! زود برگرد آقا؟ منتظر کسی هستین؟ …من میخوام رئیستون رو ببینم، هه می رئیس مون؟ کی هستین؟ …من بابام یکی از دوستاشونه …خب میتونید داخل منتظر بمونید رفته بچه اش رو از مهم کودک بیاره تا نیم ساعت دیگه میاد نمیخواد. لازم نیست من کار دارم راستی یه آدرس بهتون میدم لطفا بدینش بهش

بگین اگه تونست بیاد اگه نتونست بیاد فردا خودم میام باشه آها راستی اسمم ژیجیو عه فهمیدم ممنون- خواهش میکنم- !لی جیان جیان !ها !جیان جیان !جیان جیان من چی شده؟ گوش کن !قراره ببن المللی بشیم یه شرکت بین المللی هنرهای دستی بهم زنگ زد

میخوان حق تولید مجسمه ی پاکی دوران کودکی رو بگیرن واقعا؟- !واقعنی- توی چین یه خط تولید هنرهای دستی دارن فکر کن، وقتی مردم مجسمه رو میخرن روش نوشته ساخت چین یکم تحقیق کردم کارای خیلی از هنرمندا رو تولید کردن فهمیدم !نه نفهمیدی واسه هر کپی بهمون درصد میدن !قراره سود کنیم

با مدیرشون توی استودیو قرار گذاشتم !عالیه !بهتون تبریک میگم دو جوان وقتی پولدار بشی ولم نمیکنی، مگه نه؟ میندازت آشغالی به رفتارت بستگی داره اون چیه رو صندلی؟ عشق سوزان برادرم سردرگمم کرده !فقط کنجکاو بودنم لی جیان جیان میدونم خودم درباره عشق ممنوعه بهت گفتم ولی باور کن اینو نخونی بهتره واسه چی؟

…خب مثله یه کلید جادویی میمونه دیگه نمیتونی بهش فکر نکنی با خودت میگی چرا من امتحان نکنم؟ درسته اینجور چیزا اصلا به دردت نمیخوره نخونش باید درباره مجسمه جدید فکر کنی یه ایده خوب باید داشته باشیم !بشین قشنگ فکر کن هیچ ایده ای ندارم جوان وقتی کار رئیس فروش بره تورو ول میکنه؟

مگه میشه؟ من مراقب استودیو ام کارای فروشگاه اينترنتی ام من میکنم جیان جیان کارو انجام میده کاملا تقسیم کار داریم دوتامون تلاش میکنیم تا اونجایی که میدونم این چیزا واسه وقتیه که درآمد کمه وقتی سود زیاد باشه فرق میکنه مجسمه بخش اصلی کاره سازنده اهمیتش بیشتره به نظرم یه قرارداد امضا کنید

بهت هشدار میدم پشت سرش حرف نزن اون اینجوری نیست آروم باش تو خیلی مهربونی نمیخوام اذیت بشی بسه دیگه برو سرکار- باشه- چی پیشنهاد میدین؟ تیرامیسو مون خیلی عالیه باشه، پس همون رو بدین حتما چیزی میخواین بنوشین؟ نه دیگه باشه ممنون- بفرمایید بشینید- رئیس، کیک لطفا رئیس کیک چی بدم؟

کیک خامه ای و تیرامیسو باشه، صبر کن بیا رئیس مشتری میگه خامه اصلا شیرین نیست اصلا شکر نداره اشکال نداره بگو دوباره درست کنن یه چیز دیگه بهش پیشنهاد بده انگار خوب نیستین خوبم نگران نباش برو سر کار کیه؟ منم، اومدم دیدن لی جیان جیان جیان جیان برادر لینگ؟ اینجا چیکار میکنی؟

مگه کار نداری؟ وقت ناهاره میخوام باهات غذا بخورم چرا بهم زنگ نزدی؟ گوشیم شکسته باهام بیا یه گوشی بخرم نمیخوای معرفی کنی؟ این دو جوان عه، ارشد من اینم برادرم لینگ شیائو سلام، لینگ شیائو هستم- خوشبختم- ممنون که مراقب جیان جیان هستین خواهش میکنم وظیفه امه اتفاقا قضیه برعکسه با اینکه اون بزرگتره

منم که مراقب اونم نمیتونی ازم تعریف کنی؟ دفعه بعد دعوتتون میکنم الان عجله دارم !عالیه! حتما دفعه بعد با اون یکی برادرش بیاین !خب بسه بیا بریم. زود باش !زودباش! وقت ناهاره بریم میبینمت اینجا از وقتی تو رفتی دانشگاه ساختش شروع شد تازه باز شده جلوتر یه گوشی فروشی هست

برای غذا باید بریم طبقه چهارم. نزدیکه صبح زود رفتی داری ازم فرار میکنی؟ دروغ گفتی !نخیر …فقط کنار بابا و عمو لینگ راحت نیستم مثل قدیما رفتار کن !خودمم میخوام ولی دوتا تون دارین اذیتم میکنید دوتا مون؟ انقد گیر نده منظورم تویی با من و ژیجیو مثل هم برخورد نکن اون برادر جونته

با اون میری بیرون شروع شد دستتو بده …من چرا دستمو بدم بهت؟ قبول، تو دستمو بگیر دست همو بگیریم، ها؟ از بچگی دست همو میگرفتیم اینکه چیزی نیست بریم واست گوشی بخریم خب همینا بسه باشه، منتظر بمونید دفعه قبل که گوشیم خراب شد فردا صبح سریع بردم درستش کردن

چجوری تونستی چند روز بدون گوشی باشی؟ اینجوری راحت تره به هرحال همه کسایی که دوسشون دارم کنارمن پیام های ویبو و ویچت رو نمیخونی؟ اصلا وای اصلا کسیو فالو نمیکنی خیلی پیام داری بیا ببین چیه؟ مینگیو بهت پیام داده؟ ببین چی گفته خب خودت بخونش نت نمیشه

به هر حال که بهت میگم. چه فرقی داری؟ لازم نیست جوابمو بدی دیدم داشتی جیان جیان رو میبوسیدی من فکر بیخود کردم اشتباه برداشت کردم یه خونه جدید پیدا میکنم و میرم لطفا تا وقتی نرفتم به کسی نگو ممنون چی گفته؟ !به فنا رفتیم