المسلسل الصيني “انطلق” | “Go Ahead” مترجم عربي الحلقة 25 مسلسلات “ستيفن” بطل “مسلسل تزلج في الحب”

[به نام خانواده] [قسمت 25] جدیدا حالت خوب نیست واسه اینه که نذاشتم بری بجینگ؟ بجینگ؟ چرا بره بجینگ؟ اون روز بهت گفتم مگه نشنیدی؟ پیر شدم. حافظه ام ضعیفه دخترت میخواد دو سال توی بجینگ کار کنه گفتم نه میخوام کارشو بذاره کنار و تو امتحان کار دولتی شرکت کنه

کارمند دولتی شدن خیلی خوبه کارش دائمی عه و خیلی سود داره دیگه باید برگردی واسه اون امتحان آماده شو و با تانگ چان نگرد روت تاثیر بدی میزاره مامان من نمیتونم برگردم لی جیان جیان بخاطر اینکه من و تانگ چان از خونه مون بیرون اومدیم باهامون همخونه شد یه روزی ازدواج میکنید

اون موقع هم میخواید با هم زندگی کنید؟ …خب به هر حال نمیخوام برم خونه آره دخترا هم باید وفادار باشن جی گوجینگ! اگه به دخترت اهمیت میدی باید تمومش کنی اگه نمیکنی حداقل اوضاع رو بدتر نکن دیگه 25 سالشه میشه یکم به فکر آینده اش باشی؟ اون فقط 25 سالشه

به نظرم باید وقتی 30 سالش شد به فکر ازدواجش باشیم 30؟ خیلی دیره نمیتونی مجبورش کنی کسیو دوست داشته باشه اون با لو حرفم نمیتونه بزنه معلومه ازش خوشش نمیاد نباید اون سریالای الکی تلویزیون رو ببینی خیلی تو نگاه اول عاشق میشن مامانت درست میگه امشب میرم باشه ولی این کتابها هم ببر

امروز واست خریدمشون بخونشون بگیر چرا دوباره دارم به حرف مامانم گوش میدم؟ عمرا بخونمش صورتشو بشور بیا صبحونه بخور مینگیو !برگشتی خودت گفتی برگردم، نگفتی؟ دیگه نمیری، آره؟ پس تو میری پیش بابات؟ آره همین الان باید برم؟ به چی میخندی؟ من هیچوقت نگفتم از اینجا بری خودت گفتی میری پس دیگه عصبانی نیستی؟

بهش فکر کردم راست میگفتی اون دوستم نداره چرا تقصیر من باشه؟ آره. آره. درسته نباید عصبانی بشی تقصیر تو نیست من واسه خودم رویا پردازی کردم واسه همین یکم سوءتفاهم شد یکم ضایع شد ولی در مقایسه با قضیه تو هیچی نیست بر اساس تحقیقاتم لینگ شیائو و هه ژیجیو خبر ندارن

تو روز روشن هم زمان داری به دوتاشون خیانت میکنی دلم نیومد صحنه رو از دست بدم چون فقط من خبر دارم حتما باید فیلمتون رو ببینم مگه خری؟ !فقط خیلی خوشحالم خب من میرم چرا هیچکس چیزی نمیگه؟ من نبودم خبری شده؟ جی مینگیو …بین ما یکم سوءتفاهم سوتفاهمی وجود نداره

ما با هم آشنا نیستیم عادیه که اشتباه برداشت کنیم شما با هم بزرگ شدین حتما هیچ رازی بینتون نیست خیلی با هم رو راستین، مگه نه؟ برادر هه؟ برای شوهر خاله ات غذا میبری؟ آره غذای بیمارستان خوب نیست باید مواظبش باشم بابا بهم زنگ زد باید یه چیزی بخرم و برم ملاقاتش

شوهر خاله ات چش شده؟ سرطان داره شیمی درمانی میشه درمان میشه؟ احتمالا. زود فهمیدن وضعیتش خیلی بد نیست خوبه پس مینگیو برگشتی آره، بیا صبحونه بخور وای نه نه نه نه چی شده؟- برادر هه- تو که یهو بوسم نمیکنی، مگه نه؟ !هی مگه من بیشعورم؟ چرا یهو ببوسمت؟ اگه حالم خوب نباشه چی؟

رد دادی؟ خب سرتو میکنم تو یخچال قشنگ حالت خوب میشه آفرین خیلی خوبه جوابت کاملا درسته !هی میخوای مخمو بزنی؟ چی تو فکرته؟ داری خفم میکنی لوس نشو راستی لینگ شیائو بهم گفت دیشب با تانگ چان دعوا کردی چی شده؟ خودش شروع کرد من که نمیگم تقصیر توعه میگن ناخوناش مثل جادوگراس

اگه باهاش دعوا کنی کلا نابودت میکنه باید حرفه ای عمل کنی چجوری؟ مثلا، قلقلکی عه؟ اگه هست قلقلکش بده بابا خفن، خیلی خفنی !جیان جیان مقاله ای که دیشب واست فرستادم رو دیدی؟ میخواستم درباره اش باهات حرف بزنم کی نوشته اش؟ !دیگه خیلی بزرگش کرده

از کی تاحالا من پیشتاز منبت کاری مدرن شدم؟ دقیقا از کی جلو ام؟ یکی رو پیدا کردم که بنویسه دوتا مقاله خیلی خوب بازدید خورده فالور های ویبو مون زیاد شده !واقعا زیاد شده این روزنامه دانشگاه مونه ببین چی نوشته تازه اولشه میخوام با جاهای دیگه هم هماهنگ کنم راستی

یه خبرنگار هم بهم زنگ زد میخواست باهات مصاحبه کنه باید همینجوری تبلیغات کنیم بسپارش به من !خیلی خوبی عزیزم من کی گفتم مصاحبه قبول میکنم؟ حرفی ندارم کنسلش کن خانم لی نمیشه شما که تنها صاحب استودیو نیستی اینجا واسه جوان جوان هم هست به عنوان شریک باید به نظرات طرف مقابلت اهمیت بدی

جدی میگم این مقاله خیلی بزرگ نمایی کرده آقای پنگ اگه ببینش عصبانی میشه نمیشه چیزی که لایقش نیستی رو به دست بیاری به این حرف خیلی اعتقاد داره آقای پنگ؟ استاد پنگ یو لین اون هرسال کلی پول درمیاره و همه مصاحبه ها هم قبول میکنه که چی؟

خودش میتونه به چیزی که میخواد برسه ولی شاگرداش نمیتونن؟ تو که مدیر تبلیغات یا مدیر برنامه ام نیستی تو واسه من کار میکنی واقعا نمیدونی؟ وقتی من، رئیست میگم نه، یعنی نه بیخیال چرا انقد محتاطی؟ تو روز روشن کاریت ندارم که ممنون شیشی بین تو جیان جیان چه خبره؟ نمیخوام دست همو گرفتین؟ خیلی آسونه خب همو بوسیدین؟ نگران نباش دیگه بهت حسی ندارم تو دوسم نداری منم دیگه بیخیالت شدم زندگی خصوصی منه نمیخوام کل بیمارستان خبر دار بشن قسم میخورم به هیچکس نمیگم میرم ناهار بخورم بیا با هم بریم دفعه بعد میخوام با کسی برم بای بای

واقعا لازم نبود مهمونم کنی هرچی میخوای سفارش بده من نمیتونم سفارش بدم همه میدونن چی میخوان بخورن به منو نگاه میکنی و اونی که میخوای رو میبینی تو هیچوقت دودل نشدی کدومو انتخاب کنی؟ تو منو کلی غذا هست با اینکه دو دل میشی هرچقدر هم طول بکشه

آخرش اونی رو انتخاب میکنی که دوست داری و میدونی چیه وقتی بفهمی چیه دیگه سختت نیست انتخاب کنی مامانم خیلی بدنش میاد که همیشه یه چیز سفارش میدم ولی خودشم همیشه غذای دریایی میگیره ببخشید لطفا بیاین چی میل دارین؟ گوش ماهی با سیر و نودل میگو سرخ شده تند گوشت سرخ شده

سبزیجات چی میخوای؟ کلم کلم این موقع سال خوب نیست کاهو و سیر بیارین با یه فنجون چای ممنون- منتظر بمونید- !تونستم مامانم همیشه اینجوری غذا سفارش میده آفرین گفتی بیام باهات ناهار بخورم چرا بهم یاد میدی که چجوری غذا سفارش بدم؟ بهت یاد نمیدم فقط تجربه ام رو گفتم

تصمیم آخرش به خودت بستگی داره درسته من حتی نمیتونم تصمیم بگیرم چی بخورم عجیب نیست که دوستم نداری من خیلی مطیع و حرف گوش کنم واقعا لازم نبود ناهار دعوتم کنی درک میکنم خیلی سال پیش متوجه شدم که دوست داری خودتو و نظراتت رو سرکوب کنی من خودمو خوب میشناسم تو واقعا خوبی

باید به خودت اعتماد داشته باشی وقتی دبیرستانی بودیم همینو بهم گفتی ولی اگه واقعا خوبم پس چرا دوسم نداری؟ چه خوب باشی چه نه هیچ ربطی به اینکه دوست داشته باشم یا نه، نداره این دوتا چیز کاملا از هم جدان راست میگی خب من اونقدر هم خوب نیستم تو خیلی عالی هستی

وگرنه باهات دوست نمیشدم مرسی حداقلش اینه که از نظرت خوبم باید ازت معذرت خواهی کنم یکم اشتباه کردم نه نه همه اش بخاطر اینه که من به اندازه کافی خوب نیستم نه گوش کن با اینکه الان واقعا دوستیم من اولش بخاطر سوءاستفاده ازت باهات دوست شدم تو دوران دانشجوییم به جز درس خوندن

از مامانم مراقبت میکردم چنگزی رو میبردم مدرسه و کارای خونه و آشپزی انجام میدادم شب ها باید چند بار از خواب بیدار میشدم تا ببینم مامانم چیکار میکنه اون موقع خیلی حساس بود بعضی وقتا کارای وحشتناکی میکرد هرروز خیلی خسته میشدم هروقت داشتم کم میاوردم ازت میپرسیدم جیان جیان چیکار میکنه بعدش

از کابوسی که داشتم خلاص میشدم اگه اینجوریه بخاطر اینکه ازم سوءاستفاده کردی سرزنشت نمیکنم من خودم اون کارارو انجام دادم تو مجبورم نکردی اینکه تو سرزنشم نمیکنی دلیل بر این نیست که نباید سرزنش بشم باید معذرت خواهی کنم. ببخشید باشه. دیگه تموم شده واقعا بخاطر حرفای امروزت خیلی خوشحال شدم

حداقلش بهت کمک کردم باید ازم تشکر کنی ممنون- خواهش میکنم- یه سوالی دارم اگه دوست نداشتی جواب نده قبل از اینکه برم سنگاپور فقط یه سال بود که همو میشناختیم و تو همون یه سالم خیلی کم حرف میزدیم اصلا نمیفهمم کی و چرا ازم خوشت اومد

وقتی سال آخر دبیرستان بودی باهام حرف زدی اون موقع خیلی خوب باهام حرف زدی و گفتی من نقصی ندارم واسه همین دوست دارم از اون موقع؟ ولی چرا؟ تو منو نمیشناسی من خیلی خوب میشناسمت تو مرد خوبی هستی ما بعضی وقتا توی ویچت حرف میزدیم ولی فقط درباره جیان جیان باهام حرف میزدی

اصلا درباره زندگیم کنجکاو نبودی و هیچی نپرسیدی من خیلی کم درباره خودم حرف میزدم فکر نکنم واقعا منو بشناسی من میدونستم وضعیتت خوب نیست چرا بازم ازت سوال میکردم؟ تو میدونستی وضعیتم بده ولی چیزی نمیگفتی؟ به نظرم اونقدر هم ازم خوشت نمیاد وقتی فهمیدی لی جیان جیان رو دوست دارم

چون اشتباه برداشت کرده بودی بیشتر خجالت زده بودی تا ناراحت خب اوضاع تو و لینگ شیائو چطوره؟ همه اش سوءتفاهم بود خیلی ساله همدیگه رو میشناسیم و بازم قراره همدیگه رو ببینیم فقط باید همه چیز بینمون مشخص میشد تو از دبیرستان دوسش داشتی همینجوری میخوای بیخیال بشی؟ اون یکی دیگه رو دوست داره

یعنی تسلیم میشی؟ آره باید با رقیبت رقابت کنی تا ارزش خودتو حفظ کنی همیشه زود تسلیم میشی تو نه ساله عین خر عاشقشی الان میخوای بیخیال شی؟ جدا چت شده؟ دقیقا از چیه لینگ شیائو خوشت میاد؟ راستش تو راه که داشتم میومدم یکم فکر کردم ترجیح میدم عشقم بهش

یک طرفه باشه تا دو طرفه عشق یه طرفه رو میتونی کنترل کنی و هروقت بخوای تمومش کنی مجبور نیستی کاری کنی یا چیزیو انتخاب کنی هروقت بهش فکر میکنم احساس شادی و آرامش میکنم واقعا نمیفهممت چرا عشق یه طرفه رو ترجیح میدی؟ خیلی پیچیده اس خودمم نمیدونم اگه کسی گفت دوست داره

حتما باهاش قرار بذار وگرنه مامانت به زور میبرت و. مجبورت میکنه با هرکی خواستی ازدواج کنی ما داریم از استرس خفه میشیم تو توی عشق ریدی من توی کارم جیان جیان خیلی داره حال میکنه حتی مجسمه اش رفته خارج دیدی تو مقاله چی گفته؟ پیشرو در مجسمه سازی مدرن دیگه معروف شده

ما درآمد مون خیلی کمه تو یه کارمند قراردادی ای منم که اصلا کار ندارم از این به بعد ما هم سطحش نیستیم اینجوری نگو قبل حرف زدن از مغزت استفاده کن لی جیان جیان میترسم انقد کیک میخوری دیابت بگیری از کجا میدونستی اینجام؟ میخواستم از اینجا واست یه کیک کوچیک بخرم

و بیارمش واست واقعا؟ من بسمه میخوری؟- باشه- میرم قاشق بیارم …دیشب- بهش فکر نمیکنم- باشه- واقعا بهش فکر نمیکنم- باشه- منظورت از باشه چیه؟- یعنی باشه، فهمیدم دیگه نباید انجامش بدی به نظرت کار اشتباهیه؟ !آره اینجای لبم تبخال زده میگی تقصیر منه؟ بخاطر اینه که شبا دیر بیدار میشی و ورزش نمیکنی

!نه! تقصیر توعه باشه، تقصیر منه امروز جی مینگیو رو واسه ناهار دعوت کردم چی گفتی؟ ازش عذر خواهی کردم دیگه تمومش کردم به هر حال همسایه ایم و نمیخوام رابطه تون رو خراب کنم چی شده؟ ناراحتی ما خیلی وقته دوستیم باورم نمیشه تانگ چان بهم حسودیش میشه چرا بهم حسودی میکنه؟

استودیو تازه امسال داره یکم پیشرفت میکنه همیشه طرف قرارداد رد مون میکرد همه اش باید کارمون رو تغییر بدیم خیلی دیوونه اس به من حسودی میکنه هی ناراحت نباش شاید الا شرایطش خوب نیست واسه همین حالشم بده من میخوام همه خوشحال باشن امیدوارم کشورمون همیشه امنیت و رونق داشته باشه

تنها آرزوم صلح جهانیه آرزو های من خیلی ساده تره فقط میخوام خانواده ام شاد باشن و کسی مریض نشه !آره آره این از همه مهم تره دیگه چی؟ …امیدوارم که با یه نفر ازدواج کنم و دوتا بچه داشته باشم من دوتا بچه نمیخوام پس چندتا میخوای؟ …خب من بیا ببینم میکشمت نمیخوام

نذار قاطی کنم یک دو !سه !تپل شدی !هی! نکن ببینم هی بسه! گوش کن نباید به صورت دخترا دست بزنی مگه نمیدونی؟ نباید به صورت دخترا دست بزنی؟ در اص نباید به سر دخترا دست بزنی” نیست؟” !نکن دیگه! بیشعور خیلی خب چرا استراحت نمیکنی؟ فقط یه مجسمه از گوان یین عه

خودم میتونم تمومش کنم ولی مشتری همه اش عجله میکنه ژو میائو کجاس؟ صبح باید توی جلسه شرکت کنه بعدشم با اون خبرنگاره ناهار میخوره چرا دانشگاه انقد از این جلسه ها داره؟ تازه، واسه مصاحبه با اون خبرنگاره میرم کافه برادر هه؟ ناهار؟ برای چی آخه؟ واقعا اون حق داره

اینکه با یه خبرنگار رابطه خوبی داشته باشیم به استودیو مون کمک میکنه نمیشه بذاری هرکار میخواد انجام بده باید سرش تو کار خودش باشه به هرحال من کاری ندارم فقط یکم دلم واسش میسوزه بخاطر من یکم باهاش مهربون باش !باهاش مهربونم اگه بخاطر تو نبود خیلی وقت پیش اخراجش میکردم

بسه، برو استراحت کن برو شروع کنیم از کی منبت کاری رو شروع کردی؟ اولین تجربه منبت کاریم به تابستون سال دهم دوران دبیرستاتم بر میگرده اتفاقی به یه استودیو منبت کاری رفتم و یه استاد منبت کاریو دیدم که داشت مجسمه گوان یین رو میساخت

کاملا دیدم که صورت مهربون و آروم گوان یین داشت ذره ذره خودشو نشون میداد خیلی جذبش شدم کلاس دهم؟ تو سن کمی شروع کردی بهش علاقه مند شدم و توی اینترنت درباره منبت کاری سرچ کردم واسه خودم چندتا وسیله خریدم و تنهایی یاد گرفتم که چجوری انجامش بدم

من از بچگی نقاشی یاد گرفتم واسه همین تو منبت کاری کارم آسون شد !ببین خواهر رئیسمون !خیلی عالیه داره مصاحبه میکنه چرا انقد خوبه؟ برادر و خواهر مثل همن. دوتاشون عالی ان آره چند روز پیش نگران بودم کافه مون بسته بشه هر روز فقط 300 یا 400 یوان سود داریم

اینجوری نمیتونیم ادامه بدیم بابای رئیس پولداره اینجارو فقط واسه خوشحال کردن خواهرش باز کرده فقط ولسه خوشگذرونی اون هم پولداره و هم خوشتیپ و خیلی با خواهرش خوبه با هم ارتباط خونی ندارن حتما یه خبرایی هست باور کن به نظرتون کیک هام خوشمزه اس؟ !معلومه

دسر های ما با کافه های دیگه قابل مقایسه نیست آره درسته خودمم همینو میگم حتما دوران بچگیش خیلی خوب بوده کیکا قیمتشون خیلی بالاس بچه نمیتونن بخرن بیا به کارمون برسیم راستش منم طرفدار هنرهای سنتی هستم ولی بعضی هاشون دیگه فقط بخشی از تاریخ شدن واقعا حیفه آره درسته

یه سوال دیگه هم دارم که مربوط به کارت نیست وقتی مجسمه پاکی دوران کودکی رو دیدم کاملا حس کردم که اون سه نفر خیلی بهم نزدیکن هنوزم اونقدر بهم نزدیکین؟ تو این چند روز مشتری هامون یکم کم شدن اما اشکال نداره چون این زمان همه کارشون کمه

…پس باید بهتر از قبل با مشتری ها هنوزم اونقدر بهم نزدیکین؟ یادتون باشه لبخند بزنید بقیه کارتون خوبه بیاین دستمونو بذاریم رو هم !برو! برو! برو خب دیگه برین مشتری نداری؟ اصلا مشتری نیست این فصل اینجوریه خب راه حلی داری؟ بابا یکی از دوستاش رو بهم معرفی کرد خاله لو

اون کارای برنامه ریزی کافی شاپ هارو انجام میده فردا قراره بیاد خاله لو؟ تا حالا اسمشو نشنیدم منم به هرحال به فکر کارت باش چیزای بیخود رو از ذهنت بیرون کن چیز بیخودی تو ذهن من نیست، خب؟ تو این کافه باید کلی پول در میاوردی درسته پول ژائو هواگوانگ عه

ولی حیفه حرومش کنی اسم ژائو هواگوانگ رو نیار باشه باشه واسه اینجا خیلی زحمت کشیدی جدی مدریتش کن به جای زنا بیشتر به فکر کارت باش چرا فکر میکنی من درباره زنا فکر میکنم؟ مگه تو زنی؟ !تو فقط یه دختر کوچولو یی چرا زل زدی بهم؟ برادر هه، جدی میگم

دیشب با خودم تصور کردم که ازدواج کردیم …تو…وایسا …درباره ازدواجمون فکر کردی؟ پس !شبیه کابوس بود !خیلی ترسناک بود تو قلب من تو برادر واقعی منی میفهمی؟ شاید بعدا بخاطر بعضی مشکلات رابطه مون بد بشه ولی بازم توی سال نو کنار همدیگه غذا میخوریم و سر هم غر میزنیم و تموم میشه

!ما اینجوری ایم! یه خانواده واقعا نمیفهمم چرا نمیشه چرا کابوس باشه؟ وقتی ازدواج کردیم هم میتونیم کنار هم غذا بخوریم خواهر و برادر یه غذا میخورن ولی زوج ها با هم میخوابن خب با هم میخوابیم ما از بچگی کنار هم میخوابیدیم منظورم از خوابیدن”سکس” عه- !هی- !تو هنوز بچه ای این حرفا چیه؟

ای بیشعور !این چه فکریه؟ وحشتناکه برادر هه من 25 سالمه نه پنج سال آره، دوست پسر نداشتم ولی به این معنی نیست که چیزی حالیم نیست کسی که تو میخوای ازش مراقبت کنی لی جیان جیانِ 5 ساله، 10 ساله اس من الان لی جیان جیان 25 ساله ام

الان به جز مراقب از تو از خودمم میتونم مراقبت کنم واقعا مهم نیست خانواده رسمی چجوریه شاید از لحاظ قانونی، یه خانواده حساب نشیم ولی تو اعماق قلبمون ما یه خانواده ایم و تو قلبامون ثبتش کردیم همین بس نیست؟ خب اون ثبت خانواده توی قلبت چه شکلیه؟ ولی، لی هایچائو

مادر، سون هوی یینگ رابطه با ولی، همسر حالا پایینش هه ژیجیو، فرزند پسر لی جیان جیان، فرزند دختر پس لینگ شیائو چی؟ اونم خانواده منه حالا واسه اون ولی، لینگ هپینگ فرزند پسر، لینگ شیائو برادر هه ما همیشه یه خانواده ایم کارگردان عزیز سلام من تانگ چان هستم بیست و شش سالمه

قدم 168 سانتی متره و 48 کیلو ام من توی سریالا و تبلیغات های زیادی بازی کردم از پس هر نقشی بر میام امروز میخوام نقش دختری به اسم لی تیانا رو بازی کنم شروع میکنم …من لی جیان جیان نودل سرد خریده چان، مگه نگفتی دیگه بازی نمیکنی؟ گفتی که

فقط بهت نقش فرعی میدن واسه همین میزاریش کنار میخوای چیکار کنی؟ بهمون میگی؟ بگو- آره، بگو- بیا حرف بزنیم ما همه جوره ازت حمایت میکنیم آره من کلی تست شرکت کردم هنوز یدونه هم قبول نشدم چرا بهمون نگفتی؟ میدونی که ما ازت حمایت میکنیم میدونم ازم حمایت میکنید شما همیشه حمایتم کردین

آره، ما از دوران دبیرستان بهترین طرفدارات بودیم …دبیرستان آره از زمان دبیرستان تو تست ها قبول نمیشم سرزمین دیم قدیم را ایجاد کرد از اون زمان تا چهل و هشت هزار سال !به سمت منطقه مرزی جین شنا کرد …در قله یکی از کوه های شرقی !ببخشید …اون مرد بیا تو

به جای متن فیلم داره کتاب میخونه همیشه مامانش میومد از معلم اجازه رفتن میگرفت حتی مدیر هم اومد سر کلاس تا اونو ببینه فقط دروغ میگفت همه کسایی که تو فیلم کارگردان ژو بازی کنن معروف میشن انقد ساده نمیتونه نقش اصلی بشه اصلا نباید حرفشو باور میکردیم اون دروغ گفته

ولی چرا پسرای کلاسمون چیزی نمیگن؟ چون خوشگله باهاش بد نیستیم؟ ما همکلاسی ایم. باید خوب باشیم !بهداشت داره میاد چیپسا رو بگیره !فرار کنید حرفاشون رو جدی نگیر چون حسودیشون میشه اینجوری گفتن اونا هیچی نمیدونن رقابت خیلی بزرگی بود همه واسش تلاش کردن عادیه که شکست بخوری مگه نه؟ همیشه همینجور بوده

وقتی در حال پیشرفتی دوره ات میکنن ولی وقتی شرایطت خوب نیست مسخره ات میکنن و پشت سرت حرف میزنن عادیه جدی نگیر عزیزم تازه بخاطر این مسابقه خیلی پیشرفت کردی، مگه نه؟ بلاخره موفقیت توام میرسه دیروز یکی از شرکت های استعداد یابی بجینگ بهم زنگ زد گفت موقع تمرین دیده ات

خیلی ازت تعریف کرد و گفت میخواد باهات قرارداد ببنده شرکت استعداد یابی بجینگ؟ آره اسم مدیرش وانگ بود بحث تون چطور پیش رفت؟ خب خیلی کم حرف زدیم زیاد درباره اش حرف نزدیم فکر نکنم اون شرکت به دردمون بخوره مدیر برنامه میخوای؟ !خودم هستم خودمون نقش واست پیدا میکنیم، مگه نه؟ میدونی

اونا خیلی پررو ان !خیلی میخوان ازمون پول بگیرن گفت چون تو تازه کاری فقط 30 درصد از درآمدت رو میتونی بگیری و بعدا میشه 50 درصد وای خدا از یه فیلم میتونی کلی پول دربیاری میخوان همه اشو بگیرن؟ !نمیشه …ولی مامان اونا تو کارام و تبلیغات کمکم میکنن تبلیغات؟ دروغ میگن

خودم میتونم تبلیغات کنم ببین چقد خوب داریم پیش میریم؟ همه اطرافیان میشناسنت یادته دفعه قبل اون خبرنگاره بهم زنگ زد؟ !حتی تو روزنامه درباره ات نوشتن !این فرق داره !نخیر نداره تو بچه ای چیزی نمیدونی خب دیگه بسه غذاتو بخور بخور گوشت دوست داری، مگه نه؟ گوشت بخور خیلی بهش فکر کردم

که چه اشتباهی کردی؟ به نظر من اونا فهمیدن که خیلی ضعف داری تو قوی نبودی بازیت خوب نبود خیلی واضح بود باید قشنگ احساساتت رو نشون بدی احساساتی باش، خب؟ وگرنه هیچکس نمیفهمه چه حسی داری ای وای خب دیگه حرف نمیزنم همه اش تقصیر خودمه بیا سوپ بخور دیگه حرف نمیزنم بیا بخور

دیگه دوست نداری، آره؟ ناراحت نشو اون خیلی بدجنسه امروز میخوام واست هات پات بخرم میای یا نه؟ !هات پات! خیلی خوبه اگه نمیای پولمو نگه میدارم !آره! حتما میام شکلاتمو خورد انقد میخورم تا پولش تموم شه !بیا !وایسا لی جیان جیان به چی میخندی؟ توی بدترین لحظه های زندگیم

شما دوتا قبولم کردین و حمایتم کردین و خیلی تحت تأثیر قرار گرفتم ولی بعدش حمایت شما به بزرگ ترین ترسم تبدیل شد میدونید هربار که تو تست رد میشدم و شما سعی میکردین خوشحالم کنید چه حسی پیدا میکردم؟ وقتی سعی میکردین با نگاهتون بهم دلگرمی بدین احساس بازنده بودن بهم دست میداد

خیلی احساس حقارت میکنم من یه بازنده ام که پشت سر هم اشتباه میکنه خب دوست داری با شکستت خوشحال بشیم؟ اگه موفق باشم حتی اگه ازم بد بگن اهمیتی نمیدم ولی من یه بازنده ام تعریفاتون ازم مثل خنجر تو قلبم فرو میره هرچقدر بیشتر تشویقم میکنید بیشتر احساس میکنم استعداد بازی کردن ندارم