المسلسل الصيني “انطلق” | “Go Ahead” مترجم عربي الحلقة 38 مسلسلات “ستيفن” بطل “مسلسل تزلج في الحب”

[به نام خانواده] [قسمت 38] شیائو رفته با خاله اش ناهار بخوره از صبح تا حالا ژیجیو رو ندیدم واسه همین غذا خریدم دیشب خوب نخوابیدی؟ آره فقط سه تا خریدی؟ یادت رفت چنگزی هم اینجاس؟ بهت گفتم که دیروز مینگیو رفت خونه خودشون چیه؟ آلزایمر گرفتی؟ !جیان جیان یه نمایشنامه خیلی خوب پیدا کردم

میخوای اجرا کنی؟ از کجا فهمیدی؟ میدونستم دوباره شروع میکنی تو اون کار موزه خیلی نمیمونی فقط سورپرایز شدم انقد کم طول کشید ژوانگ بی یه دوست داره که کارگردان تئاتر عه یه نقش داره ازم خواست تست بدم برو اگه تستت خوب شد، انجامش بده اگه نشد برگرد موزه ازم حمایت میکنی؟

اگه قبول نشم بهم میخندی؟ !معلومه که حمایتت میکنم رویات اینه اگه یکی بگه من تقلید کارم و لیاقت منبت کاری رو ندارم چه فکری میکنی؟ !مزخرف نگو تو هیچوقت کار بقیه رو کپی نمیکنی تو یه هنرمند حرفه ای هستی از اول هنرمند به دنیا اومدی به نظر منم تو بازیگر به دنیا اومدی

!پس الان مرخصی میگیرم و واسه تست آماده میشم دیروز دیالوگا رو حفظ کردم !موفق باشی چنگزی، صبحونه آماده اس مگه کار نداری؟ وقت تلف نکن میشه بیای داخل؟ هندزفری ـت رو روی میز دیدم سیماش اومده بود بیرون استفاده زیاد از یه هندزفری به گوش آسیب میزنه واسه همین تو راه کافه

برات اسپیکر خریدم ممنون که گذاشتی تو اتاقت بمونم امروز که وسایلمون رو ببریم میرم خونه خودمون راستش من صورتی دوست ندارم مگه میشه؟ همه دخترا صورتی دوست دارن این کادوی منه نباید جلو خودم بگی دوسش نداری باشه قبول از اسپیکر صورتی خوشم میاد ممنون بخاطر هدیه ات وقتی برگشتی

دیگه همه اش با مامانت دعوا نکن هرکاری هم کنی اون بازم مادرته باید همدیگه رو ببینید، درسته؟ تو مامانتو از دست دادی چیزی نمیدونی آره، از دست دادم ولی مادرای بقیه رو دیدم تانگ چان و مینگیو رو ببین از دوتاشون میتونی درس بگیری باید از تجربه هاشون استفاده کنی، فهمیدی؟ مگه چشون شده؟

بعدا میگم خب ،اگه وقتی رفتی اتفاقی افتاد به شیائو بگو یا به من بگو چی بهت بگم؟ تو که نمیتونی تو سر و کله زدن با مامانم کمکم کنی آره، نمیتونم کمکت کنم ولی میتونم یه درس حسابی بهت بدم بیا صبحونه- صبر کن- بگو وقتی بچه بودم باهات بد بودم ببخشید

چند وقت ازش گذشته؟ خدایا چند وقت ازش گذشته؟ !فراموشش کن اشتباه فکر میکنی من از یه بچه کینه به دل نمیگیرم بیا خواهر تانگ چان خواهر؟ مامانم امروز میاد میریم ساختمون پشتی امروز دیگه میرم خیلی نزدیکمونه خوبه دیگه مجبور نیستی کنترل رو غایم کنی غایم نکردم فقط همیشه پرتش میکنم وسط خونه

غایمش نکردم، واقعا صبح بخیر- صبح بخیر- امروز چرا انقد زود اومدی؟ حالت خوبه؟ معلومه که خوبم دارم کار میکنم کلی سفارش داریم خانم لی، عکس رو پیدا کردی؟ نه هنوز اونوقت داری کار میکنی؟ باورم نمیشه انقد آرومی از کارخونه بهمون ایمیل کردن و درباره قضیه کپی پرسیدن

میخوان بدونن از کسی کپی کردی یا نه اونا تولید اولیه رو انجام دادن اگه از کسی کپی کرده باشی دزدی هنری حساب میشه باید خسارت بدیم چرا میزنی؟ واسه خودش میگم تو دخالت نکن سرت تو کار خودت باشه چی؟ تقصیر ژو میائو عه به همه گفت قرارداد بستیم حسودیشون شده

واسه همین به کارخونه گفتن وگرنه انقد زود نمیفهمیدن شاید فکر میکنن خیلی کارشون درسته و عدالتو اجرا میکنن !دزد هنرو ادب میکنن مسخره اس باورم نمیشه قبلا از یوفی خوشم میومد تو ژو میائو رو دوست داری عجیب نیست از یوفی خوشت میومده ببخشید ژیجیو اشکال نداره امروز دو ساعت زودتر برم؟ چرا؟

امروز مامانم وسیله میاره میخوام تو تمیز کاری کمکش کنم باشه امروز فقط کیک توت فرنگی و شکلات داریم؟ آره دسرها هی کمتر میشه کاریش نمیشه کرد فروش نمیره باید کافه رو به رستوران تبدیل کنیم برگرد سر کار آدرس بیمارستان رو بفرست بعد از ظهر کار نداری؟ تا دو روز دیگه میام الان هنگ شان ام چرا رفتی اونجا؟ !من عکسو میخوام مگه نمیخواستی مراقب بابات باشی؟ میگن معبدهای پنچ کوه بزرگ خیلی تاثیر گذارن دارم یکی یکی میبینمشون الان از معبد ژورانگ اومدم الان دارم میرم کوه تایشان توی شاندونگ

تا برای پدربزرگت دعا کنم عکس من چی؟ اون عکس انقد مهمه؟ باورم نمیشه انقد پسر نمک نشناسی باشی مخصوصا خوندن متن کل ریتم ریتم خیلی مهمه واسه تمرین امروز …من میخوام چه سریع آماده ای؟ کل شب نمایشنامه رو خوندم میخوام زودتر تست بدم باشه بیا تست چطور بود؟ …تو قبول نشدی؟ اشکال نداره

اصلا نباید دخالت میکردم ناراحت نباش !قبول شدم گفتن خوب بودم حتی تشویقم کردن !من تونستم واقعا؟ واقعا؟ مامان مامان چرا بیرونی؟ بابات اومده منتظر تو بودم مامان اگه بابا رو طلاق اصرار داشت باید خودتو آماده کنی نگران نباش من پیشتم بریم لابستر مامانم بخار پز دوست داره باشه سیرش کم باشه- باشه-

و ماهی، بخار پز باشه اندازه اش چقدره؟- تقریبا یک کیلو- باشه همین ممنون صبر کنید داری بهم خیانت میکنی؟ انقد پررو نیستم ولی خیلی مشتاق طلاقی میخوای بری سراغ یه نفر دیگه؟ فقط از زورگویی هات بعد اینهمه سال خسته شدم واسه همین طلاق میخوام !بهت خیانت نمیکنم دوتامون تحصیل کرده ایم

اگه میخوای واضح حرف بزنم پس جلوی مینگیو میگم اون بگه مقصر کیه باشه بگو خیلی ساله ازدواج کردیم همیشه تو خونه حرف حرف توعه من نمیتونم شکایتی داشته باشم مینگیو هم نمیتونه تو واسه منو مینگیو مثل یه فرمانده ای همیشه از تو دستور میگیریم میخوای همه چیز جوری که دوست داری باشه

من تو محل کارم یه مدیر معمولی ام واسه همین همیشه میگی من پیشرفتی ندارم …من…فقط جین یو شیانگ، وسط حرفم نپر من از زمان ازدواجمون هیچ حقی ندارم حالا داریم طلاق میگیریم پس بذار اول حرفمو بزنم … ولی تو قبل از اینکه مینگیو بره زور گوییت بینمون تقسیم میشد

اون زمان اوضاع بهتر بود الان احساس میکنم تو زندانم من زندانی ام تو زندانبان حتی یه نفس هم نمیتونم بکشم حق ندارم پامو رو زمینی که تمیز کردی بذارم وقتی غذا میخورم نباید صدام در بیاد بدون دوش گرفتن حق ندارم رو تخت دراز بکشم باید هرچی که از نظر تو خوبه بخورم

و شکایتی نداشته باشم دیگه پنجاه سالم شده خیلی ساله ازدواج کردیم هنوز وقتی دعوا میکنیم پشت سرم پیش مامانم و مامانت حرف میزنی بعدش اون دوتا پیر زن بهم زنگ میزننو میگن تو رو ناراحت نکنم …ولی من میخواستم بهداشت و رژیم خوبی داشته باشی مشکلش چیه؟- آره حتما-

و من پشت سرت حرف نزدم فقط خیلی عصبانی بودم فقط یه اشاره کوچیک کردم آره، همیشه حق با توعه، آره به هر حال ازت جدا میشم پس انداز رو میخوای یا اموال؟ !جی گوجینگ ما خیلی ساله ازدواج کردیم حالا میخوای ازم طلاق بگیری؟ !کل زندگیمو واسه تو صرف کردم !واسه خانواده مون

من باعث پیشرفت خانواده شدم حالا که پیر شدم میخوای طلاق بگیری؟ راحت نبوده قبول دارم که تو خیلی خوب از من و مینگیو مراقبت کردی ولی زندگی با تو خیلی واسم سخت و افسرده کننده اس فکر کردم میتونم باهاش کنار بیام و میتونم رئیس بودنتو تحمل کنم

ولی اینبار که میخواستی اون خونه رو بخری فهمیدم هیچوقت درست نمیشی همیشه زیاده روی میکنی …ولی من دیگه اون خونه رو نمیخوام و پیش پرداخت رو پس گرفتم تازه !میخواستم خونه بخرم، قمار که نمیکردم …خب بخاطر خانواده میخواستم اینکارو بکنم از این به بعد به هرچی میخوای میرسی

حالا که مینگیو داره کار میکنه طلاقمون روش تاثیر نمیذاره بابات مثل همیشه ازت مراقبت میکنه میخوای خبرنگار بشی و میری بجینگ بابات همه جوره ازت حمایت میکنه همیشه طرف توام باشه !قبول ،اگه اصرار داری طلاق بگیریم !طلاق بگیریم بعد از ظهر بریم دفترخونه نوش جان من میرم مزاحم زندگی جدید و شادت نمیشم

!مامان بیا باهم غذا بخوریم منم میخوام یه چیزی بگم بابا اگه میخوای از مامانم طلاق بگیری به نظرت احترام میزارم ولی مطمئنم بعدش پشیمون میشی بیشتر از 20 ساله که با مامان زندگی میکنی تا حالا اصلا آشپزی نکردی هیچوقت کارای خونه رو انجام ندادی هرروز که میای خونه یه غذای داغ میخوری

تو یه خونه تمیز و راحت زندگی میکنی لباسای تمیز میپوشی مامانم از پدر و مادرت مراقبت میکنه همیشه مامان میره دیدن فامیل ها همه بخاطر توانایی ها و خونه داریش تشویقش میکنن منکر هیچکدوم نیستم تازه من تو این کارا خوب نیستم و کار دارم ولی مامانم میره سر کار همیشه مامان بود که

منو میبرد مدرسه و کلاس خصوصی یادمه وقتی کلاس هفتم بودم یه روز، که بارون میومد مامان رفته بود سفر کاری واسه همین گفت تو بیای سراغم اونوقت تو رفتی مدرسه دوران ابتدایی ـم وقتی بچه بودم خیلی بابارو دوست داشتم چون هیچوقت نمیگفتی چیکار کنم هر کاری میکردم به نظرت خوب و درست بود

ولی مامان خیلی سخت گیر بود هر کاری میکردم ازم راضی نبود ولی وقتی بزرگ شدم فهمیدم هیچوقت اهمیت نمیدی چون دوست داری خودتو به زحمت بندازی نمیخوای با مامان بحث کنی ،نه بخاطر اینکه حق با اونه بخاطر اینکه نمیخوای به خودت زحمت بحث کردن بدی هروقت مامان دعوام میکنه طرف اونو میگیری

و میگی حق با اونه بعدش یواشکی بهم پول میدی و معذرت خواهی میکنی پس میخوای چیکار کنم؟ هرروز با مامانت بحث کنم؟ هماهنگی تو خونه باعث موفقیت میشه بابا ما هماهنگ نیستیم فقط از مشکلات فرار میکنیم هر دومون برای اینکه نرم دانشگاه حقوق و نمرم کم بشه ترجیح دادم برگه رو خالی بذارم

به جای اینکه واسه رشته و دانشگاهی که میخوام تلاش کنم منظورت چیه؟ دارم میگم از راه اشتباهی از مامان سرپیچی کردم اون اصلا خبر نداشت باهاش مخالفم !جی مینگیو! تو چرا انقد احمقی؟ !چطور تونستی؟ نمیدونم تنها چیزی که میدونم اینه که یه لحظه هم به فکرم نرسید از تو کمک بگیرم

چون هیچوقت بخاطر من با مامان بحث نمیکنی بخاطر همین مامان الان همچین آدم دیکتاتور و زورگویی شده تو بودی که تشویقش کردی چون نمیخواستی بحث کنی همیشه میزاشتی هر کاری میخواد بکنه تو اینجوریش کردی حالام میخوای تنهاش بذاری چرا تقصیر منه؟ مامان اشکال نداره بدون بابا هم میتونی زندگی خوبی داشته باشی

و من کنارتم فردا بعدازظهر ساعت دو بابا نگران نباش منم با مامان میام دو ماه دیگه میرم بجینگ میخوای پیشت بمونم؟ نه دو ماه دیگه باید بری باید به تنهایی عادت کنم انتظار نداشتم امروز ازم طرفداری کنی ممنون نه نه من طرف یه نفرو نگرفتم من خبرنگارم حقیقت رو میگم منصف ام !اومدم

فکر کردم نمیخوای بیای چرا زمینو تمیز میکنی؟ چرا مستخدم نگرفتی؟ بده من نمیخوام میتونم خاله کجاس؟ رفته خونه اش خب باید بهم زنگ میزدی کمکت میکنم فکر کردم ولم کردی چی؟ مگه میشه آدم مامانشو ول کنه؟ و فهمیدم که ما خیلی شبیه همیم تو دخترمی معلومه که شبیه همیم آب بخور آره آره

اگه یون یون هنوز زنده بود خیلی شبیه هم بودیم چی؟ وای این چند روز چیکار میکردی؟ تو کافه ژیجیو کار میکردم چرا بری اونجا؟ دیگه نرو چرا؟ نمیفهمی که ازمون متنفره؟ حتی تولد برادرت نیومد اونوقت تو کافه اش کار میکنی؟ واقعا چی تو فکرشه؟ حتما یه برنامه ای داره !مامان

ژیجیو اونجوری که تو فکر میکنی نیست نمیشه انقد درباره مردم بدبین نباشی؟ همه آدما هرروز کلی کار دارن واسه تنفر از ما وقت ندارن فقط خودتو شکنجه میدی !چیه؟ دردم گرفت نکنه جادوت کرده؟ !به من پشت کردی پشت کردنِ چی؟ فقط حقیقت رو گفتم حقیقته چی؟ !شستشو مغزیت داده !برادرت هم همینطور

من مادرتم هیچوقت بهت آسیب نمیزنم چرا حرفمو گوش نمیدی؟ نکنه واست خسته کننده ام؟ ازم متنفری؟ واسه همین حرفمو گوش نمیدی؟ خدایا باز شروع شد باشه باشه اصلا باهات بحث نمیکنم به هر حال حرف زدن باهات فایده ای نداره منظورت چیه؟ تو نمیخوای حرفمو گوش بدی نمیشنوم چی میگی نمیشنوم نمیشنوم

ژیجیو، اینجا چیکار میکنی؟ ببین چه تلاشی میکنه اومدم سراغت واستون قهوه خریدم مرسی ژو میائو، قهوه ات نه ممنون میترسم بی خواب شم دیشب خوب نخوابیده بیخیال اشکال نداره سه تا قهوه گرفتم خودم میخورمش مرسی- خواهش میکنم- ژیجیو امشب کار داری؟ مرخصی گرفتم امشب بریم خونه شام بخوریم باشه

یادت نره به شیائو بگی بهش گفتم گفت منتظرش نمونیم میشه عجله کنی؟ لفتش نده صبر کن میرم دستمو بشورم بریم- بریم- خدافظ جوان جوان بای بای- بای بای- ژیجیو خدافظ بای بای چت شده نگاهش کن یه جوری رفتار میکرد انگار چیزی نشده انگار فقط خودمون نگرانیم بهت گفتم که مدرکی ندارن

هیچکس باور نمیکنه فکر نکنم پیدا کردن یه عکس خیلی سخت باشه مطمئنم اصلا عکسی وجود نداره حتما وجود داره لی جیان جیان خودش گفت چرا انقد بهش اعتماد داری؟ منظورت چیه؟ جوان جوان تو خیلی ساده و پاکی تاحالا به اینکه کار یوفی رو کپی کرده باشه شک نکردی؟

هیچکس باورش نمیشه یوفی کار کسی رو کپی کنه به یوفی فکر کن اون خیلی معروفه خیلی کارای خوبی داره حتی نمایشگاه داشته چرا کار لی رو کپی کنه؟ چی داری میگی؟ خیلی واضح گفتم فقط از نظر تو لی استعداد داره به نظر من کاراش معمولیه فقط یه تولید کننده اس اصلا هنرمند نیست

ولی یوفی فرق داره همیشه با هنرمندا ارتباط داره مدت زیادی تو پاریس بوده، شهر هنر فکر نکنم جیان جیان مدرکی پیدا کنه اونوقت با کارخونه هم قرارداد بسته خیلی راحت اگه لغوش کنه، باید خسارت بده کلی پول میره رو هوا میخوای توام باهاش خسارت بدی؟ احمقی؟ به تو چه ربطی داره؟

تو با اون این استودیو رو درست کردی مجبوری سرمایه ات رو پس بدی ولی دزدی اون هیچ ربطی به تو نداری تازه، ما هم قربانی دزدی اونیم حتی ازش خسارتم نگرفتیم دقیقا چی میخوای بگی؟ احمق من دارم میگم اون قرارداد رو امضا کرده اسم خودشه فقط ازش دور شو اینجوری ما خسارت نمیدیم

چرا تو باهاش خسارت بدی؟ دور شم؟- آره- خودمون از اول شروع میکنیم سال دیگه فارغ التحصیل میشم جوان جوان، میدونم دختر خوبی هستی ولی بهش فکر کن من هیچوقت بهت آسیب نمیزنم !واسه خودت میگم باید گوش کنی جدی میگم ای کاش میتونستم حس قلبیم رو نشون بدم باشه بسه تمومش کن باشه

چطوره امشب واست شام بخرم؟ اشتها ندارم میرم خونه باشه تو راه بهش فکر کن هی صبر کن پیشبند میرسونمت نمیخوام بابا لینگ اینجوری میریخت؟ …اینـ بریزش دیگه فرقی نداره آره مهم نیست بخورش بفرمایید مرسی ژو ژیجیو اوضاع بین مامانت و عمو لی چطوره؟ چی شده؟ این دو روز اینجا نبودین !باید میدیدین

مامانت اومد پیش عمو لی ازش پرسید چجوری غذاهای مورد علاقه ات رو درست کنه حدس بزن چی شد؟ خانم ژانگ و مادربزرگ جیان هم اینجا داشتن نودل میخوردن مگه با خانم ژانگ بهم نزده بود؟ از اولم با هم نبودن حتی دست همدیگه هم نگرفتن ولی خانم ژانگ خیلی عصبانی شد

گفت از بابات بخاطر مهربونیش خوشش میومد ولی بابات فقط دنبال زنای خوشگله صورت عمو از خجالت قرمز شده بود بعد مامانت اومد و گفت تو بخاطر مهربونیش دوسش داری اونم منو بخاطر خوشگلیم دوست داره تو با اون فرقی نداری !خاله هه می خیلی باحاله امروز شنیدم بابات

مامانتو واسه فردا به کتابخونه دعوت کرد قرار میذارن؟ چرا بهم نگفته؟ حتما خجالت کشیده بهش گفتم اشکال نداره عاشق بشه …بابام خیلی لو ندی ها مراقب باش بابا تو که شام نخوردی چرا داری چای میخوری؟ برید خونه غذارو آماده کردم فقط بعدا باید سرخش کنم باشه بابا تو کارتو انجام بده

چی تو مغزته؟ هیچی هیچی تو کارتو انجام بده ما هم دیگه میریم بابا ژیجیو چیه؟ اگه بابام با خاله هه می ازدواج کنه !رسما یه خانواده میشیم چیه؟ دوست نداری؟ اینجوری نیست که نخوام ولی اون یه بار بابا رو ول کرده بیست سال ازش گذشته اگه دوباره بابارو ول کنه چی؟

بابا تو عشق و عاشقی خیلی ساده اس نمیخوام آسیب ببینه راست میگی فردا، کتابخونه …چطوره ما عمرا- !بیخیال- نه- !ژیجیو- گفتم نه- ژیجیو- گفتم نه من دوست پسرت نیستم اینجوری نکن باهام جواب نمیده باشه خودم تنها میرم !حق نداری بری اگه نمیرید، بیاین ظرفا رو بشورید !بابا خدافظ !بیا بریم !بابا خدافظ

!میبینمت بابا واسه کی بود؟ شیائو مامان و خواهرت امروز جا به جا شدن؟ آره کمک لازم نداشتن؟ فکر نکنم مطمئن نیستم این حرفا بسه بابا لینگ، گوشت بخور جیان جیان خبر بزرگی نداری بهم بگی؟ …بابا من چطوری هر روز خبر داشته باشم؟ زندگیم مثل آب راکد میمونه خیلی آرومه آب راکد؟

ژیجیو تو چی؟- هیچی- کافه ات چطوره؟ خوبه کارم خوب شده تو چی؟ فردا چیکار میکنی؟ من؟ چیکار میتونم بکنم؟ فقط میرم رستوران بعدشم میرم خرید رمزی حرف میزنید؟ چیه؟ یه رازه راز؟ هروقت شما سه تا اینجوری میکنید یه نقشه ای دارید اگه یه چیز خوب باشه چی؟ راز؟ همیشه دردسر درست میکنید راز؟

خراب کارا با کارگران قرار گذاشتم تو این دو روز متن رو میخونم و بعدم کارمو ول میکنم لازم نیست تا تئاتر برسونیم تو که مدیر برنامه ام نیستی میتونم تاکسی بگیرم اشکال نداره سر راهمه بس کن! نیست نگو از نقش مکمل خوشت اومده چی میگی؟ اصلا یادم نیست چه شکلی بود

بیخیال خیلی کیوت بود از دخترای کیوت خوشت میاد، مگه نه؟ صبر کن باهاش آشنا بشم بعد باهاش حرف میزنم !منو به اون نچسبون !اون اصلا به کیوتی تو نمیرسه !هی درست حرف بزن من خیلی کیوت ترم …نه منظورم اینه تو خوشگلی شانس نداری دیگه از دخترای کیوتی مثل من خوشت نمیاد بد سلیقه

بیچاره …من فقط- باشه بسه- دیگه واسم مهم نیست خیلی کله شق و دیوونه بودم که گفتم چه حسی دارم بهتره دوست بمونیم دوست خیلی خوبی هستی فردا میرم خونه مون و به مامانم میگم …اگه بگه نه، من !میجنگم احساساتی نشو سعی کن باهاش کنار بیای

شاید بهتر باشه منم باهات بیام و کمکت کنم دیوونه ای؟ !دوست پسرم که نیستی !مینگیو خاله، توام اینجایی آره تانگ چان از سرکار اومدی؟ من دیگه میرم اگه چیزی شد، پیام بده باشه دوست پسرته؟ نه نه نیست تو مدرسه ارشدم بود فقط دوستیم تانگ چان میشه با مامانم بری خونه؟

میخوام یه چیزی به ژوانگ بی بگم درباره ی..؟ مسائل حقوقی سریع میام مینگیو هم میشناسش؟ آره خاله، بریم باشه ژوانگ بی ژوانگ بی نمیخواستم بیام بالا نگران نباش دیگه مزاحمت نمیشم میدونم میدونم فقط…میخواستم معذرت خواهی کنم ببخشید خب…چرا یهو داری ازم معذرت خواهی میکنی؟ تو گفتی دوستم داری نباید اونجوری رفتار میکردم

دیگه گذشته تو دوستم نداری حق داری که ردم کنی آره حق دارم که ردت کنم ولی نباید اونجوری ردت میکردم تو دوستم داشتی باید ازت ممنون میبودم و تو کار اشتباهی نکردی نباید سرزنشت میکردم و بهت آسیب میزدم بهش فکر کردم چرا وقتی بهم اعتراف کردی ناراحت شدم و ترسیدم؟

چون دلیلشو نمیفهمیدم، همه اش تو فکرم بود ولی الان فهمیدم من ازت متنفر نیستم از خودم متنفرم چرا؟ تو خیلی خوب نمیشناسیم من همیشه خودمو سرزنش میکردم هیچ ویژگی تو خودم نمیبینم که لیاقت دوست داشته شدن، داشته باشم تو گفتی تو نگاه اول عاشقم شدی خیلی ترسیدم چون وقتی من واقعی رو میدیدی

علاقه ات از بین میرفت چطور…چطور ممکنه؟ همین میشد …چون من دوست دارم فرار کنم به خودم زحمت نمیدم هیچوقت تکلیفم مشخص نیست حتی به نظر خودمم ترسو ام …و من انقد ترسو ام که بقیه رو ناراحت میکنم واقعا بخاطرش از خودم متنفرم به نظرم ،اگه پسر بودم خودمم از همچین دختری خوشم نمیومد

…عشق تو نگاه اول راستش خیلی ترسناکه …به این معنیه که از نظر اون پسر، دختره میدرخشه و عالیه ولی من همچین آدمی نیستم فقط یه ترسو لعنتی ام وقتی خود واقعیم رو ببینی نقاط ضعفم رو میبینی …خب الان تو خود واقعیت رو نشون دادی؟ آره لی جیان جیان بهم گفت

که لینگ شیائو گفته آدما تو لحظه بزرگ میشن هیچکس بهتر از خود آدم متوجه اش نمیشه اصلا معنی حرفشو نمیفهمیدم …تا اینکه بابام میخواد از مامانم طلاق بگیره پس دیگه وقتشه بزرگ شم باید خانواده م رو حمایت کنم باید مسئولیت پذیر باشم پدر و مادرت…دارن جدا میشن؟ شاید نباید درباره اش حرف بزنم

ولی به نظرم چیز بدی نیست توام نباید خودتو تحقیر کنی هیچکس بی نقص نیست منم کلی ایراد دارم منم به کسی که گفت دوستم داره آسیب زدم و الان خیلی پشیمونم همه اشتباه میکنن ممنون ژوانگ بی خیلی باهات بد بودم ولی تو دلداریم میدی من دلداریت نمیدم ولی جدا خودتو ببین یه خبرنگاری

به خیلی آدما کمک کردی تو دنیا آدمای مثل تو خیلی کمه دختر خوب و خوشگلی هستی ممنون ژوانگ بی توام مرد خیلی خوبی هستی حیف که سلیقه ام بده فراموشش کن هی نگو ممنون فقط دفعه بعد که دیدیم جوری نگاه نکن که انگار هیولا دیدی !نه نمیکنم خیلی ممنونم که بخشیدیم دیگه گذشته

اصلا چیزی واسه بخشیدن وجود نداره ژوانگ بی تو مرد خوشتیپ و خیلی خوبی هستی !بیخیال خب میشه باز تو ویچت ادت کنم؟ …شاید نه شوخی کردم بارکدت رو بیار ممنون ژوانگ بی