المسلسل الصيني الرومانسي “نور الحياة” | “Light Chaser Rescue” حلقة 15 مترجم [علاقة بين طبيبة ومحام]

= تیم نجات تعقیب کننده‌ نور= = قسمت پانزدهم = جلسه داریم درسته؟ زودباشین، وقت رو تلف نکنیم ببین خانم دینگ واقعا میخواد همکاری کنه درسته درمورد چی قراره صحبت کنیم؟ بیاین سریعتر شروع کنیم من دیتاهای این هفته رو بررسی کردم راضی کننده نبود و یکمی کاهش پیدا کرده بود

این بخاطر این نیست که یهو تصمیم گرفتی داستان رو عوض کنی؟ من ازت خواستم عوضش کنی که داستان بهتر بشه اگه ازت نمیخواستم اینکارو کنی وضع بدتر از این میشد …تو دیوونه رئیست که من باشم، هیچوقت اجازه نمیدم عملکردت ضعیف بشه پس باید یه شاخص کلیدی عملکرد ایجاد کنیم و

به مرور زمان اجراش کنیم چه شاخص عملکردی؟ تا پایان ماه اول، میزان کلیک محبوبیت موضوع و تعداد جستجوهای برتر در رتبه بندی محصولات مالکیت معنوی قرار دارن تا پایان ماه سوم وارد ده تای اول میشه در پایان ماه ششم قراره کمیک ها سریالی بشن و نسخه چاپیشون منتشر بشه

در عرض یک سال هم دوره ی جامع مالکیت معنوی تکمیل میشه با دونستن اینکه این شرکت قصد داره کمیک های منو معروف کنه به عنوان یه نویسنده، واقعا احساس رضایت میکنم اما چرا از همکارانمون تو بخش تبلیغات بخش بازاریابی و بخش تحقیق و توسعه دعوت نمیکنین تا تو جلسه شرکت کنن؟

اینکه فقط به من بگین که فایده نداره نمیتونین بذارین یه نویسنده تو بخش بازاریابی هم کار کنه درسته؟ …فقط من یه نفر که تو بخش کمیک نیستم درسته؟ باید تنهایی شاخص عملکرد رو تکمیل کنم؟ خب خانم دینگ تو حس مسئولیت پذیری زیادی داری برو تو کارش …ژو مینگ مینگ عجب آدم زورگوییه

باشه اگه بهشت میخواست یه مسئولیت بزرگ رو دوش آدم بذاره دیگه لازم نبود ژو مینگ مینگ رو بفرسته که با زور هولم بده که تو هر دفعه که میای خونه با من درگیر میشی تو وسایلمو زیر و رو کردی میشه بس کنین؟ بندازش آروم میشی؟ آزاردهنده ست خودت برو خونه

شما آقای لو هستین؟ من همسایه طبقه بالاییتون هستم میخوام درمورد یه چیزی باهاتون مشورت کنم اگه مشکل حقوقی دارین میتونین بیاین دفترم تا بهتون مشاوره بدم اینکه یه مرد قول ازدواج به آدم بده ولی بعدش بزنه زیر قولش تو قانون جرم حساب میشه؟ قول ازدواج با شما فقط لفظی بوده

و هیچ اثر قانونی ای نداشته میتونه هروقت خواست بزنه زیرش در این مورد فقط از نظر اخلاقی محکوم میشه نه از نظر قانونی …چی اگر با هم زندگی کنیم چی؟ قانون به جای زندگی مشترک از ازدواج حمایت میکنه ازدواج هم لزوماً نتیجه زندگی مشترک نیست ..شما شما وکیل هستین

بنظرتون باید ازش شکایت کنم؟ میخواین بندازینش زندان؟ نه،نه اینطور نیست فقط میخوام باهام ازدواج کنه ازدواج یه عمل داوطلبانه ست قانون نمیتونه یه نفر رو مجبور به کاری که نمیخواد بکنه از نظر من اون از اولشم نمیخواست باهاتون ازدواج کنه بهتره درست و حسابی باهاش صحبت کنین [شیونگ فی]

[دارم یه چاشنی جدید رو امتحان میکنم] [میخوام توام امتحان کنی] [من خونه ام] [بهتره بیای اینجا] [برادرم خونه نیست] [نگران نباش] یوآن یوآن کلیدامو یادم رفته اومدم کلیدامو بردارم کجان؟ من برات میارم تو جیب کتمه زحمت نکش. خودم میارم یوآن یوآن یوآن یوآن چه سرعت عملی ممنونم دیگه چیو یادت رفته؟ هیچی

میرم یه قهوه بردارم من برات میارم چرا امروز انقدر با ملاحظه شدی؟ وایسا،وایسا باید یه دلیلی داشته باشه بگو ببینم داری چیزی رو ازم مخفی میکنی؟ مزاحم تمرینم شدی درسته باید حرکتای جدید رو تمرین کنی باشه مزاحمت نمیشم برو سر تمرینت خدافظ [تقریبا رسیدم] چطوره؟ به سلیقت نمیخوره؟ بنظرم مزه ی خوبی داره

نظرتو بهم بگو تا بهترش کنم بنظرت خوبه؟ نگاهت ترسوندتم تصمیم گرفتم یه رستوران پیراشکی بخارپز باز میکنم ولی اول باید یه جا رو اجازه کنم چرا از من بیشتر عجله داری؟ مگه روحی؟ چیکار میکنی؟ چطوری اومدی تو؟ زودباش،ژو مینگ مینگ برام توضیح بده برای چی کارمندا موظفن برای رئیس فضای کاری مثبتی

درست کنن؟ [آیین نامه کار] چیکار میکنی؟ حواست به حرفات باشه من الان رئیستم چطور میتونی رئیستو به اسم صدا کنی؟ توضیح میدی یا نه؟ این یعنی تو موظف هستی که منو خوشحال کنی اگه بگم سمت شرق نرو نباید بری اگه بگم چایی بیار نباید قهوه بیاری من باید واست چایی بیارم؟ پس کی؟

تو تنها کارمند بخش کمیک هستی منم مدیرم من باید اینکارو کنم یا تو؟ یعنی اصلا متوجه نیستی ؟ من نویسنده و نقاش کمیک هستم همینطور کارمند منی باشه بیا درموردش حرف بزنیم چرا اینکارو میکنی؟ تو میتونی تو کمیکت به من تهمت بزنی ولی من نمیتونم رئیست باشم این اصلا منطقیه؟ همین؟

واقعا کوته فکری بخاطر بددهنی به رئیست از دستمزدت کم میشه …تو اگه نظرات دیگه ای داری با لی آیچی حرف بزن و ازش بخواه بهم بگه فکر نمیکنی یهویی اومدن به دفترم کار نامناسبی باشه؟ برو بیرون …فکر نمیکنی که باز میخوای شروع کنی؟ میخوای بزنیم؟ حراست حراست رئیس،رئیس آخه چطور جرات میکنم؟

اینطور فکر نمیکنی؟ فقط بهم بگو چه نوشیدنی ای میخوای من واست میارم یه فنجون لاته باشه زودباش باشه بدو منتظر بمون زودباش یه لحظه [سرپایی] [تریاژ] [بخش جراحی عمومی] [اتاق مشاوره شماره 1، دکتر ژان یان] زخمت کاملا خوب شده ولی جاش میمونه بنظر خوب میاد به عنوان یادگاری درنظر میگیرمش چه جور یادگیری؟ این واسه من خیلی معنا داره دکتر ژان راستش این دو روز قفسه سینم درد میکنه نمیدونم بخاطر عوارض جانبیه یا چی بذار ببینم بعد از کار منتظرت میمونم میخوای شام چی بخوری؟

امروز باید اضافه کاری کنم پس فردا میرسونمت سرکار فردا مرخصی دارم بدموقع اومدم؟ اره ببخشید شما ادامه بدین ادامه بدین یعنی به همین راحتی لو بن رو فرستادی رفت؟ حتما الان منو مقصر میدونه لاته؟ نه، آیس آمریکانو لاته دیگه نمیتونه باعث بشه مثل قبل سفت و سخت کار کنم اره

این اواخر خیلی کار کردی هر روز 5 تا 6 تا جراحی داری با این حساب به زودی قراره ارتقا بگیری اونی که سخت کار میکنه من نیستم چای یو شیائوعه جدیدا حتی یه روزم مرخصی نمیگیره تو بیمارستان غذا میخوره و میخوابه شب و روز کار میکنه میدونم اینکارو بخاطر تو میکنه عصبانیه

من واضح حرفمو بهش زدم نمیخوام اینکارو کنه اما چای یو شیائو آدم جاه طلب و مشتاقیه شاید بعد از اینکه دستیار ارشد پزشک شد بیشتر داره به خودش سخت میگیره تو نباید احساس فشار کنی ممنونم نوش جان راستی تو پیشرفتی با لو بن داشتی؟ چرا ازم مخفیش میکنی؟ خودم که میتونم ببینم

اون بهم اعتراف کرد اعتراف کرد؟ پس چرا این اواخر ازش دوری میکنی؟ …من نمیدونم نمیدونم چرا راستش قبلا ازش متنفر بودم اما حالا نمیتونم بگم تحت تاثیرش قرار گرفتم یا واقعا دوسش دارم خب پس باید سعی کنی بفهمی بیا بذار من، متخصص عشق واست تشخیص بدم همکاری میکنی؟ میکنم از کی

فکر کردی که دیگه واست آزاردهنده نیست؟ دکتر ژان تا حالا موج سواری تو شن و ماسه رو امتحان کردی؟ اره برای چی؟ سفت بچسب ♪ پشت هر دری احساسات مختلفی وجود داره ♪ از کی با خودت فکر کردی که یکمی برات دوست داشتنیه؟ برای چی اومدیم اینجا؟ هروقت احساس

استرس و فشار میکنم میام اینجا آهنگ میخونم پس آوردیم اینجا آهنگ بخونم؟ یه دکتر باید یاد بگیره چطوری احساساتشو کنترل کنه تا بتونه بهتر بیماراشو درمان کنه ♪ تنها کسی که میبینم، تویی ♪ ♪ چشمات که بهم خیره شدن ♪ ♪ همیشه عشق من میمونن ♪

♪ همیشه منو تحت تاثیر قرار میدن ♪ تا حالا دلت براش لرزیده؟ ما هردو وقتی بچه بودیم از زلزله جون سالم به در بردیم مطمئنم که این بار هم میتونیم از پسش بربیایم اگه میتونستی آرزو کنی چه آرزویی میکردی؟ بعد از اینکه از اینجا رفتیم آرزوت رو برآورده میکنم احتمالا ندونی

ولی من کارم تو آشپزی حرف نداره ♪ حس میکنم کنار ساحلم ♪ ♪ برای همیشه عاشقت میمونم و متاثر میشم ♪ ♪ همیشه باور دارم که تو منو ♪ ♪ اونطوری دوست داری ♪ قشنگ از رو نگاهت ضایع ست فهمیدم تشخیص دادم این نگاه تو چشمات مال وقتیه که عشق خودشو نشون میده

بیا، بده من محکم بگیر میشه بیشتر بهم تخفیف بدین؟ یه اجاره نامه بلند مدت امضا میکنیم براساس منطقه و مکانش سیصد هزار یوان در سال کمترین قیمته بهتره دوباره درموردش فکر کنین چیشده؟ دو بائو حوصلت سر رفت؟ اینو که تموم کنم میبرمت بیرون بازی کنی خیلی خب بیا بریم بازی کنیم

دو بائو بیا بریم بریم شاهین میری قدم بزنی؟ هی بچه پرروها بازوهاتونو صاف کنین صاف کنین، صاف از مچ دستتون استفاده کنین دو یک بلند کردن تنه درخت از نظر ظاهری عضله هاتون رو قوی میکنه و از درون هم ارادتون رو قوی میکنه فهمیدین؟ شاهین فقط حرف میزنی و هیچ کار نمیکنی

برای چی بهمون نشون نمیدی؟ اره، بیا همش حرف میزنی بهمون نشون بده بچه پررو، منو دست کم میگیری؟ نه،نه- باشه- بذارینشون زمین بیا بذارین بهتون نشون بدم بیا شماها چشماتونو خوب باز کنین و نگاه کنین که بلند کردن تنه درخت چطوریه بلندش کن با دقت نگاه کنین یک دو یک چیشده شاهین؟ هیچی

فقط یادم اومد که به دو بائو غذا ندادم زودباش، یه کمکی کن زودباشین بچه ها بیا خیلی خب، خوب دیدین؟ بذارش زمین بیشتر تمرین کنین باشه خوب به دو بائو غذا بده دو بائو چیزی نیست دو بائو رفیقای خوب غذاهاشونو باهم شریک میشن من گوشت میخورم توام استخونشو بیا، دو بائو بیا شاهین

تازه داری سلامتیتو بدست میاری چرا باز از این غذاها میخوری؟ چاره ای ندارم اینو دوست دارم تازه زندگی کوتاهه اگه نتونی غذای مورد علاقتو بخوری که دیگه خسته کننده میشه بچه ها دارن تو زمین آموزش تمرین میکنن میخوای همراهت بیام یه نگاهی بندازی؟ من اینجا راحتم

برادرم دو بائو هم کنار دستمه نکنه دلت واسم سوخته و مخصوصا اومدی پیشم باشی؟ نیازی نیست من و دو بائو داریم از منظره لذت میبریم خیلیم راضی هستیم باشه بذار اینجا کنارت بمونم و لذت ببرم زخمت خوب شده؟ مشکلی نداره شیائو ین نظرش درموردت عوض شده بهتره از فرصت استفاده کنی

و تا تنور داغه بچسبونی سعی میکنم خودمو با تغییرات وفق بدم نگاش کن الان نباید این حرفو بزنی تو نباید از من یاد بگیری و بی نظم، بی انضباط آزاد و بی بند و بار باشی تازه تو یه پدری اون دخترته به عنوان پدرش مسئولیت و وظفیت اینه که

دل دخترت رو بدست بیاری باشه سعی میکنم تو چی؟ من چی؟ از آخری باری که یو لیان رو دیدی چقدر میگذره؟ توام باید سعی کنی دل یو لیان رو بدست بیاری اینم مسئولیت توئه یه چیزی بگو فهمیدم دو بائو دیگه نمیخوری؟ سیر شدی؟ بیا اینجا سلام شاهین هی بچه وقت داری؟

بیا چایی بخوریم آدرسو واست میفرستم باشه مگه نمیخواستی از تیم نجات استعفا بدی؟ چرا نظرتو عوض کردی؟ که پول دربیارم مگه میشه از امداد و نجاتم پول درآورد؟ گفتنش سخته محض احتیاط اینهمه پول درآوردن به چه دردی میخوره؟ وقتی بمیری که نمیتونی با خودت ببریش حداقل وقتی زنده ام هیچی برای نگرانی ندارم

حریص بقیه چیزا به کنار مثلا چایی رو درنظر بگیر بنظرت تفاوتی بین یه قوری چایی 500 یوانی با یه قوری چایی 5 یوانی هست؟ الان میخوری بعدا دفع میشه چیزی هم باقی نمیمونه اگه 500 یوان رو واسه کیت کمک های اولیه خانگی خرج کنی ممکنه یه چند نفر رو نجات بده

تو همیشه درمورد کار صحبت میکنی عادت شغلیه بگو ببینم چه کاری ازم برمیاد؟ اینم عادت شغلی توئه مستقیم برو سر اصل مطلب یه لطفی بهم بکن میخوام خونه ام رو به زن سابقم بدم میشه یه سوال بپرسم؟ البته قبل از اینکه رسما پرونده ات رو قبول کنم میتونی انتخاب کنی که جواب ندی

بگو قبلا هیچوقت نشنیدم که درمورد خانوادت چیزی بگی چرا یهویی میخوای خونه ات رو به زن سابقت بدی؟ میخوای بدونی؟ اره پس همشو بهت میگم راستش مال خیلی سال پیش بود از کجا باید شروع کنم؟ ای وای یه مشکلی هست. زودباش چرا داره اینکارو میکنه؟ من تو این ساختمون زندگی میکنم بیا پایین

اره، بیا پایین اینکارو نکن سخت نگیر فکر کنم اون همسایمه بریم بیا پایین برو عقب. نزدیک نشو آروم باش باشه؟ بیا برگردیم باهم حرف بزنیم باشه؟ ژو پنگ فی اینهمه سال باهات زندگی کردم چرا؟ چرا نمیخوای باهام ازدواج کنی؟ منظورم این نیست …من بنظرم همین که کنار هم خوشحالیم کافیه

چه نیازی به سند ازدواج هست؟ دیگه منو دوست نداری؟ چرا دارم از اولش هم اصلا قصد ازدواج نداشتم یه زوج حتی بعد از ازدواجم ممکنه جدا بشن پدر و مادر منم همینکارو کردن تو بهم دروغ گفتی بهم دروغ گفتی- جنی- جنی، هیجان زده نباش ازت خواهش میکنم. میشه بیای پایین؟

جلوت زانو میزنم باشه؟ اول بیا پایین ژو پنگ فیف بلند شو بلند شو بلند نمیشم با من بیا باشه؟ دردسر درست نکن هیچوقت منظورت چیزی نبود که گفتی بذار من انجامش بدم دیگه هیچوقت باورت نمیکنه همونکاری که ژان ین گفت بکن بذار من انجامش بدم من حواسم بهت هست باشه مراقب باش باشه

برو باهاش صحبت کن ما یه راهی برای نجاتش پیدا میکنیم من به اندازه کافی برات خوب نیستم؟ من؟ آروم باش اون بالا هستن سریع. برین بالا نگاه نکنین سریع برین عقب ترجیح میدی جلوم زانو بزنی تا اینکه باهام ازدواج کنی مگه نه ژو پنگ فی؟ باهات ازدواج میکنم

بیا همین الان بریم سند ازدواج بگیریم باشه؟ همسایه بالایی میشه آروم باشی؟ برو پی کارت نه به تو ربطی نداره برو پی کارت خانم، به من گوش کن منم قبلا بهم خیانت شده میخوای داستان منو بدونی؟ اون موقع سعی کردم قضیه رو بزرگش کنم ولی بعدش بلافاصله پشیمون شدم بهش فکر کن

خیلیا هستن که دوستت دارن قبول دارم که این مشکل منه من اشتباه کردم عوضش میکنم باشه؟ …تو جنی ژو پنگ فی کاری میکنم برای کل زندگیت ازش پشیمون بشی جنی جنی واقعا پرید جنی گرفتتش سفت بگیر ولم کن تکون نخور نجاتم نده. بذار بمیرم- تکون نخور- اگه بازم تکون بخوری باهم میمیریم

ولم کن نگهش دار کمکمون کنین محکم بکشین محکمتر حالت خوبه؟ جنی حالت خوبه؟ منو نگاه کن حالت خوبه؟ جنی همش تقصیر توئه اره اشتباه از من بود دیگه اینکارو نکن نجاتش دادم چرا انقدر احمقی واقعا پریدی پایین چطور تونستی بپری؟ شاهین شاهین هنوز تو اتاق عمله نمیدونم وضعش چطوره وضعیت چطوره کاپیتان؟

هنوز تو اتاق عمله میدونی که مریضه چرا بهش اجازه دادی تو عملیات شرکت کنه؟ دا پنگ خودت که شاهین رو میشناسی لو بن رو سرزنش نکن نه تقصیر من بود همش تقصیر منه من گره رو محکم نکردم چی گفتی؟ پس تقصیر تو بود دا پنگ، آروم باش هنوزم مثل همون وقتی هستی که

آموزش میدیدی دا پنگ کاپیتان ولم کن ما تو بیمارستانیم داری چیکار مکینی؟ بذار بهت بگم اگه اتفاقی برای شاهین بیوفته نمیذارم قسر در بری بیست واحد آر بی سی آماده شو بخیه بزنی ژان ین اگه الان بخیه نزنیم حتی از رو این تختم نمیتونه بلند بشه آماده ی بخیه زدن بشین سریع

عمل چطور پیش رفت؟ حین عمل پارگی همانژیوم باعث خونریزی شدید شد خون به حفره ی بطنی ریخت و باعث شوک شد تومور برداشته نشد زمان زیادی براش نمونده یکم غذا بخور معمولا فاجعه ها فراتر از حد انتظارن ممکنه اتفاقاتی بیوفته که اصلا انتظارش رو نداری اتفاقاتی که نمیخوایم ببینیمشون

یا حتی اتفاق بیوفتن ولی بازم باید باهاشون روبرو بشیم و قبولشون کنیم ولی بعضی اتفاقات باعث میشه آدما تاوان خیلی سنگینی بدن باید اونا رو هم قبول کنیم این معنای زندگی کردنه شاهین دختری که نجات دادیم گفت میخواد ازت تشکر کنه باید زود خوب بشی و اونو ناامید نکنی

منم باید ازت تشکر کنم اگه اونقدر سخت تلاش نمیکردی که منو بالا بکشی ممکنه بود بیوفتم پایین و بمیرم شاهین شاهین بهوش اومدی؟ حالت چطوره؟ آروم. آورم چرا باید هر وقت بهوش میام اولین کسی که میبینم تو باشی اخه؟ چون ما گروه خوبی هستیم بابا فن بیدار شدی؟ دکتر ژان

حرف نزن و تکون نخور انرژیتو نگه دار و استراحت کن حالش چطوره؟ خیالت راحت من نمیمیرم …من هنوز منتظر دیدن عروسی توام میخوام پانسمانت رو عوض کنم خوب استراحت کن ژان ین شاهین بیدار شده این یعنی داره بهتر میشه؟ وضعیت بده باید مدام مراقبش باشیم …خب خب راه دیگه ای نیست؟

من از هرکسی بیشتر دلم میخواد نجاتش بدم هرکاری که تونستم کردم ولی من فقط یه دکترم خدا نیستم شیائو ین بهت گفت چقدر وقت دارم؟ مسخره نشو گفت بهوش که بیای حالت خوب میشه بهم دروغ نگو … من خوب از بیماری خودم خبر دارم تو دردسر انداختمت این حرفو نزن ما باهم

اون دخترو نجات دادیم من باید ازت تشکر کنم بسه تازه بهوش اومدی باید بیشتر استراحت کنی اگه الان نگم دیگه فرصتی برای گفتنش ندارم میخوای بیشتر به پرحرفیام گوش بدی؟ باشه