المسلسل الصيني “انطلق” | “Go Ahead” مترجم عربي الحلقة 2 مسلسلات “ستيفن” بطل “مسلسل تزلج في الحب”

[به نام خانواده] [قسمت دو] امروز فقط سبزیجات میخوری بخور جیان جیان راستشو بگو کس دیگه ای هم زدی؟ قیافه اتو اینجوری نکن لینگ شیائو؟ این چیه؟ چرا بیدارم نکردی تا واست غذا درست کنم؟ الان میرم یه چیزی میپزم نمیخوام مامان من نودل فوری دوست دارم سلام بفرمایید اومدیم دیدنت و واست میوه آوردیم

خیلی لطف کردین بیاین داخل …خب اتاقا رو تمیز نکردم میتونید با کفش بیاین باشه بیاین چن تینگ بله؟ حالت خوب نیست؟ خوبم داشتم چرت میزدم میدونید، نمیدونستم که میاین برای همین چیزی آماده نکردم فقط خانم جیان رو آوردم که ببینتت زود میریم بفرمایید بشینید چرا لینگ شیائو انقد دیر ناهار میخوره؟

خب، چون غذاش رو کامل نخورده الان گرسنه اش شده نودل فوری هم خیلی دوست داره سلام کن سلام خانم فنگ و جیان سلام چای میخواین؟ حتما !چه پسر گلی نذار چای درست کنه خودشو می سوزونه اشکالی نداره، همه چی بلده چن تینگ یه ماهی هست که اینجا زندگی میکنید، درسته؟

چرا همه اش تو خونه ای و اصلا نمیای بیرون؟ چون بیرون گرمه دوست ندارم برم بیرون خیلی درون گرایی لینگ شیائو هم همینطور همیشه وقتی میبینمش داره با خودش بازی میکنه ما بعضی وقتا تو رستوران نودل هایچائو کنار هم جمع میشیم و ماهجونگ بازی میکنیم و با هم حرف میزنیم آدم سرحال میشه

دقیقا من ماهجونگ بلد نیستم اشکالی نداره اگه بخوای یاد میگیری ماهجونگ بازی کردن هم یه نوع معاشرته تو همه اش تو خونه ای و جایی نمیری و فقط هپینگ رو اطراف خودت میبینی اینجوری چطور ممکنه با هم دعوا نکنید؟ وای ممنون لطف کردی لینگ شیائو ممنون لینگ شیائو

برو نودلت رو بخور لینگ شیائو سیر شدم مامان میخوام برم بیرون بازی کنم باشه برو لینگ شیائو پسر خوبیه خیلی باهوشه بخاطر چیزی اومدین اینجا، درسته؟ صدای دعوای من و هپینگ رو شنیدین، نه؟ نه نه هم خانواده ها توشون دعوا دارن دیروز وقتی واسه شام رفته بودیم رستوران نودل اتفاقی هپینگ رو دیدیم

و باهاش حرف زدیم که اینطور خب درباره ام چی گفت؟ معلومه، گفت خیلی مهربونی دقیقا درسته باور کن درواقع خیلی درکت میکنم منم وقتی جوون بودم مثل تو بودم قبلا معلم بودم تو سه سال دوتا بچه به دنیا آوردم به عنوان یه مادر، هرکاری میتونستم بکنم جز قبول کردن واقعیت با تمام وجودم

از بچه هام و خانواده ام مراقب کردم شوهرم دکتر بود اصلا نمیتونست کمکم کنه وقتایی که سرش شلوغ بود تا شب کار میکرد بخاطر خستگی زیادم هروقت میدیدمش ازش عصبانی میشدم فکر میکردم اون درکم نمیکنه همه اش دعوا میکردیم درسته هپینگ هم همینطوره وقتی به کمکش نیاز دارم داره به بقیه کمک میکنه

درواقع این کارشه هرچقدر هم خسته باشه باید از خانواده اش مراقبت کنه درسته درواقع من نمیدونم چطوری حرف بزنم ولی منظورم همینه به هر حال یه مرد بخاطر خانواده اش بیرون کار میکنه هپینگ پول در میاره و از خانواده اش حمایت میکنه همونطور که تو از خانواده مراقبت میکنی

هرکدومتون وظیفه خودتون رو انجام میدین هپینگ مرد با مسئولیتی عه اگه تو مراقب پسرت باشی اونم روی کارش تمرکز میکنه خیلی خوشمزه اس واقعا خوشمزه اس دستپخت بابام عالیه گوشت خوک سرخ شده، گوش دنده ترد، میگوی تند و دنده ی ترش و شیرین خیلی خوشمزه اس واقعا خوشمزه اس هی داری مینوشتی؟

چه اتفاقی رو داری جشن میگیری؟ منم باهات مینوشم فقط داری آبجو میخوری؟ خب الان میرم یه چیزی میارم کنارش بخوری لینگ شیائو برو یکم بیرون بازی کن دیر وقته میخوای کجا بره؟ برو بیرون چه خبره؟ کل روز سرم شلوغ بوده حالا که اومدم بهم گیر نده، باشه؟ من بهت گیر میدم؟

تو از خانم فنگ و خانم جیان خواستی که بیان باهام حرف بزنن خودت چرا به من گیر میدی؟ اونا واسه چی اومدن اینجا؟ !لینگ شیائو چی گفتن؟ فقط تظاهر کن ادامه بده اگه تو بهشون نگفتی پس از کجا درباره مشکلاتمون میدونن؟ من به هیچکس درباره مشکلاتمون نگفتم قسم میخورم

اصلا بهشون نگفتم بیان اینجا بسه دیگه درباره اش حرف نزن میرم لباسمو عوض کنم برای اضافه کاری باید. برم ایستگاه پلیس گوش کن چی میگم امروز هیچ جا نمیری چن تینگ بچه ی همکارم مریضه و بهش قول دادم جاش برم بخاطر مریضی بچه همکارت، به جاش میری سر کار پس وقتی بچه خودمون

مریض بود کجا بودی؟ کجا بودی؟ میشه دیگه درباره دخترمون حرف نزنی؟ دیگه درباره اش حرف نزن !نمیخوام چن تینگ التماست میکنم دست از سرم بردار، باشه؟ باشه؟ التماست میکنم دیگه خسته شدم باشه ممنون دست از سرت بر میدارم چیکار میکنی چن تینگ؟ !ولم کن بس کن میخوام برم پیش دخترم

میخوام برم پیش دخترم لینگ شیائو؟ شام خوردی؟ امشب گوشت تنده ی ترد داریم بابا خیلی خوب درستش میکنه بریم بیا بریم بیا دیگه آروم بخورین وگرنه دلتون درد میگیره خوشمزه اس، مگه نه؟ آره لینگ شیائو عکسو واست درست کردم خواهرت مثل مامان من رفته تو دریا و پری دریایی شده خیلی سال دیگه

ما هم میریم پیششون و اونجا میبینمشون کی اینو بهت گفته؟ بابام گفته اون همه چیزو میدونه بهت دروغ گفته اونا مردن یعنی دیگه رفتن پس اگه رفتن کجان؟ دیگه رفتن دیگه نمیتونیم ببینیمشون چرا؟ چون همه آدما باید بمیرن بعد از اینکه مرد من وسایلش رو سوزوندم عکساش رو پاره کردم

و مرگشو فراموش کردم بابات هم همین کارو کرده بیا راز بابام رو نشونت میدم ببین این مامانمه همه اینا عکسای مامانمه بیا اینجا اینا لباسای مامانمه و زیر تختم کفشای مامانم هست مامانم دورشون ننداخته پس بابام هم مامانمو فراموش نمیکنه بوی مامانم خیلی خوبه این بوی اونه خوبه؟ راستش من همه چیزو میدونم

همیشه یواشکی دلش واسه مامانم تنگ میشه چرا؟ تو دلت واسش تنگ نمیشه؟ چرا، میشه اما نباید بابام بفهمه چون ناراحت میشه وقتی دلت واسه مامانت تنگ میشه چیکار میکنی؟ فقط نقاشیش رو میکشم نقاشی مامانم رو میکشم منم یواشکی دلم واسه مامانم تنگ میشه و نمیذارم بابام بفهمه پس توام میتونی

یواشکی دلت واسه خواهرت تنگ بشه و نذاری مامان و بابات بفهمن نباید بابام بفهمه بیا بریم کارتون ”گربه ی بازرس” رو ببینیم !بیا امروز گوشت خوک داریم !امروز ماهی چرب داریم امروز گوشت دنده ی !ترش و شیرین داریم !بریم !نودل داریم !بیا چن تینگ میشه بذاری با آرامش غذامو بخورم؟ !جیغ نزن

نگهش دار یه کرم از بینیت اومد بیرون آروم بخور، وگرنه دلت درد میگیره سلام شما لی هایچائو هستین؟ من هه می ام هه می؟ …من اروم باش بگو میخوام ازت پول قرض بگیرم چی؟ مامانم حالش خیلی بده، باید فورا برم پیشش خیلی؟ و میخوام یه مدت مراقب ژیجیو باشین باشه نگران نباشید

میام سراغش جیان جیان، لینگ شیائو باید برم بیرون تا یه کار مهم انجام بدم راحت باشین بعد از شام برین پیش خانم جیان و بازی کنید منتظرم بمونید باشه؟ یادتون باشه قبل از اینکه برین درو قفل کنید مواظب جیان جیان باش خب من میرم بیا ژیجیو بیا نگاه کن بیا

از این به بعد اینجا اتاق تو عه اینجا میمونی بعدا یه تختم واست میگیرم چطوره؟ بیا بازم بهت نشون بدم اینجا آشپزخونه اس من اینجا واستون غذاهای خوشمزه درست میکنم اینم دستشویی عه اینم پذیرایی ببین؟ کلی اسباب بازی اینجا هست با هرچی خواستی میتونی بازی کنی این اتاق برای لی جیان جیان عخ

جیان جیان خیلی بداخلاقه بدون دلیل ناراحت میشه ولی تو ازش بزرگتری به عنوان برادرش باید یکم تحملش کنی، باشه؟ باشه پسر خوب کی با مامانم ازدواج میکنی؟ با مامانت؟ منظورت چیه؟ اون روز دیدم به مامانم پول دادی بهش صد یوان پول دادی و اجازه دادی من اینجا بمونم …خب ژیجیو

اشکالی داره به مامانت پول بدم؟ خاله ام گفته پولی که مرد به زن میده کادوی نامزدی عه یعنی ازدواج تو میدونی کادوی ازدواج چیه؟ حالا که مامانت کادوی نامزدی رو قبول کرده تو بعدا، بچه ی من میشی و عضو خانواده امی و باید حرفمو گوش بدی فهمیدی؟ ژیجیو منو نترسون شوخی کردم بابا

چی؟ بابا بله پسرم بابا بیا من اتاقتو تمیز میکنم، باشه؟ باشه بیا پسرم نمیتونی تو خونه ما زندگی کنی اون بابات نیست نباید بهش بگی بابا جیان جیان ژیجیو رو اذیت نکن فهمیدی؟ چی شده؟ چرا دوباره گازش گرفتی؟ !ولش کن !ولش کن !مثل سگا رفتار نکن !ولش کن

!حق نداری واسه ناهار گوشت بخوری لی هایچئو پسر دوست دخترشو آورده خونه اش گفت دوست دخترش رفته حومه شهر تا از مادر مریضش مراقبت کنه ایندفعه دردسر درست کرده جیان جیان موافق نیست ببین دارن با صدای بلند دعوا میکنن پسرم مگه گرسنه ات نیست؟ نمیتونه گرسنه باشه وقت غذا، میره

خونه ی همسایه غذا میخوره چن تینگ وقت غذا خودت باید واسش غذا بپزی وگرنه بخاطر گرسنگی میره خونه ی همسایه مگه نه؟ به هر حال که این خونه واست مثل هتله چرا اهمیت میدی؟ !برو !برو خب ولم کن مامان بزرگ ژیجیو !هی !از شر آدم بده خلاص شین !دشمنو بکشین ممنون بابا

میخوای استفراغ کنی؟ جرات داری استفراغ کنی؟ خیلی واسه پختنش زحمت کشیدم اگه استفراغش کنی، باید جمعش کنی و بخوریش بخور بخور باید از روش بخونی، میدونی؟ گی برش داشتی و آوردیش؟ چرا همچین عکس خوبی اینطوری شده؟ !بدش به من چن تینگ این تنها عکس خانوادگی ایه که واسمون مونده بذار نگهش داره، باشه؟

زود باش بدش برو مدرسه !گفتم بدش به من !زودباش بدش دیوونه ای؟ چرا میخوای بزنیش؟ من دیوونه ام من باید با گردو خفه میشدم میشه درباره اش حرف نزنی؟ به علاوه، اون اتفاقی بود هیچکس بخاطرش سرزنشت نمیکنه توام نباید خودتو سرزنش کنی پس باید ازت تشکر کنم، آره؟

تو از بچه ها مراقبت نمیکنی !پس اصلا تقصیر تو نیست راحت میتونی منو سرزنش کنی همه اش تقصیر منه، آره؟ من اصلا قضاوتت نکردم میشه دیگه درباره اش حرف نزنیم؟ بیا یه زندگی آروم داشته باشیم، خب؟ تو میتونی درباره اش حرف نزنی هرروز بیرونی من مجبورم همچین زندگی ای رو تحمل کنم

من مجبورم همچین زندگی ای رو تحمل کنم !و تو چرا چرا به خواهرت گردو دادی؟ میشه درباره اون گردوی لعنتی حرف نزنی؟ میشه؟ مگه اشتباه میگم؟ تقصیر اونه اون باعث مرگ خواهرش شد درباره اش حرف نزنی، باشه؟ !اون خواهرشو کشت !خفه شو لینگ شیائو لینگ شیائو !خاله خاله

میخوای لینگ شیائو رو ول کنی، آره؟ ،اگه آره بدش به من من یه برادر میخوام میدمش به تو !عالیه! دیگه برادر دارم !بلاخره برادر دارم !دیگه برادر دارم !عالیه! دیگه برادر دارم !برادر! عالیه !دیگه برادر دارم دوستای چن تینگ بهش گفتن بره پیششون تا ماهجونگ بازی کنن

به لینگ شیائو میگه که مراقب خواهرش باشه ظاهرا اون دختر کوچولو عاشق گردو خوردن بوده معمولا لینگ شیائو بهش غذا میداده هیچ اتفاقی هم نمی افتاده ولی اون روز یه تیکه از مغز گردو توی نای دختره گیر میکنه در هم از بیرون قفل کرده بودن برای همین لینگ شیائو نمیتونست بره بیرون

با گریه کلی کمک خواسته ولی هیچکس بهش جوابی نداده وقتی چن تینگ رسید خونه خیلی وقت بود که دختر بچه نفس نمیکشید بخاطر خفگی مرده بود کی بهت این قضیه رو گفته؟ خونه اشون قبلا تود بیلی بوده خاله ام اونجا زندگی میکنه چند روز پیش رفتم دیدن خاله ام اون بهم گفت

چن تینگ تحمل نداشت دیگه اونجا زندگی کنه مردم پشت سرش حرف میزدن برای همین اومد اینجا اتفاقی بوده اون که نخواسته این اتفاق بیوفته اون دختر بچه فقط سه سالش بود بیچاره اون به پسرش میگفت از بچه اش مراقبت کنه به عنوان یه مادر زیادی به خودش راحت میگرفته نباید اینطوری بگی

زندگی خیلی بهش سخت گرفته انجمن همسایگی تو همیشه همه چیزو سر هم میکنه به نظرم هپینگ کار درستی کرد و خیلی خوبه که ازش طلاق گرفته باید زودتر طلاق میگرفت اگه آدم خوبی پیدا کنم حتما یه دخترو بهش معرفی میکنم ببین من به هایچائو یه دختر معرفی کردم

و بچه اش الان خونه ی اون زندگی میکنه و بهش میگه بابا ببین این کفشا رو هه مینگ واسم خریده واسه اینکه هایچائو رو بهش معرفی کردم خیلی خوبن، مگه نه؟ آره آره خوبه خوبه هایچائو کی میخوای ازدواجت رو با هه مینگ ثبت کنی؟ رابطه ما اونقدر صمیمی نیست

باید بیشتر با هم آشنا بشیم هایچائو یادت نره واسه عروسیت ما هم دعوت کنی درسته خجالت میکشه نوبت منه عه نوبت من شد هایچائو اومدم سراغ پسرم خوابیده خوابه؟ چرا هرروز انقد دیر میای؟ بخاطر یه پرونده تو اداره سرم شلوغه برای همین نمیتونم زود بیام چیزی نخوردی، مگه نه؟ نه، نخوردم

غذا اماده میکنم بیا پس، پس مهربونیت رو قبول میکنم راحت باش چیزی نیست، چیزی نیست دوتا داستان گفتم تا خوابشون برد پسر خوبیه بریم بیا بنوشیم هایچائو تو این چند ماه ،از وقتی اومدیم اینجا خیلی اذیتت کردیم ممنون حرفشو نزن چیزی نیست فقط یه نفر بیشتر باهامون غدا میخوره شنیدی که

چه اتفاقی واسم افتاده، درسته؟ همسایه ها نمیخوان اذیتتون کنن اونا فقط بعد از غذاشون میشنن با هم حرف میزنن من پلیس این منطقه ام مگه میشه ندونم؟ اونا فقط برای سرگرمی شون درباره ی اتفاقی که واسه خانواده ام افتاده صحبت میکنن من میشنوم و فراموش میکنم اصلا جدی نمیگیرمش درک میکنم

ولی اصلا نمیتونم اتفاقی که واسه چن تینگ افتاد رو درک کنم چرا هی بدتر و بدتر میشه؟ هرروز صداشو بلند میکنه من من واقعا نمیدونم چیکار کنم خیلی سعی کردم آرومش کنم تو درباره اتفاقی که واسه خانواده ام افتاده شنیدی، درسته؟ اره، شنیدم فقط یه سال ازش گذشته حتما خیلی واست سخته

اون زمان که هویینگ مرده بود خیلی ناراحت بودم همسایه ها سعی میکردن دلداریم بدن میدونی چیه؟ تک تک کلماتی که میگفتن پشت سر هم مثل خنجر وارد قلبم میشدن خیلی پشیمون بودم چرا به حرفش گوش دادم؟ چرا سعی نکردم راضیش کنم؟ چرا مطمئن بودم میتونه از پسش بر بیاد؟ چرا به حرف دکتر

گوش نکردم؟ واسه همین خیلی خوب میدونم که حس پشیمونی چقدر کشنده اس به نظرم چن تینگ چون نمیتونه این حسو فراموش کنه الان اینجوریه وقتی چن تینگ یون رو سه ماهه باردار بود ما میدونستیم با به دنیا اومدن بچه چن تینگ شغلشو از دست میده و من توسط اداره تنبیه و جریمه شدم

و جایزه هایی که قرار بود بهم بدن رو حذف کردن درباره ارتقا که دیگه چیزی نمیگم تقریبا کارمو از دست دادم اما تو زندگیم بخاطرش پشیمون نیستم تنها چیزی که افسوسش رو میخورم اینه که تو مراقبت از بچه ام شکست خوردم تو مراقب از یون شکست خوردم اما باید به زندگی ادامه بدیم

درست میگم؟ پس باید دندونامون رو تیز کنیم و تحمل کنیم اگه ما بزرگترا شکست بخوریم کی از بچه هامون مراقبت کنه؟ راست میگی بخاطر بچه هامون باید تحمل کنیم درسته؟ هایچائو ببین لینگ شیائو قبلا اینطوری نبود اون خیلی خوشحال و با نشاط بود همیشه پرحرف و پر جنب و جوش بود اما الان

خیلی حرف نمیزنه خیلی زجر کشیده اون مثل جیان جیان نیست دخرت شخصیت خوبی داره …اون …جیان جیان درباره اش حرف نزن خیلی عجیبه نه شبیه منه نه مامانش نمیدونم اخلاقش به کی رفته اون به طرز عجیبی، خوش بینه خیلی خوبه به سلامتی به سلامتی خوش بینیش به سلامتی کسی که مرد(زنش) به سلامتی

کسی که رفت (زنش) واسم عجیب بود که چرا لینگ شیائو همیشه میاد خونه ات تا غذا بخوره الان فهمیدم که حتی سالاد خیارت هم با جاهای دیگه فرق داره خوشمزه اس اگه داری، بیشتر بیا اینجا اینجا مثل خونه خودته پس مزاحمت میشم چه حرفیه کاری نمیکنم دارم میگم اینطوری خیلی خوبه

بچه هامون میتونن با هم بازی کنن درست میگم؟ پس از این به بعد تو خونه ات راحتم تعارف نکن به سلامتی گوش کن اگه بخوای میتونی سفارشم بدی ،اگه نودل بخوای نودل درست میکنم فردا گوشت دنده میخوام …ببین، هایچائو [پاییز 2009] جیان جیان، وقت صبحونه اس امروز روز اول مدرسه اس

نباید دیر کنی زودباش لفتش نده وگرنه دیرت میشه بابا تو راه خونه خمیر و موچی خریدم باشه به لینگ شیائو بگو بیاد صبحونه بخوره باشه لی جیان جیان، تو داخلی؟ دارم شکممو خالی میکنم زودباش، دیگه نمیتونم نگهش دارم بهم زور نگو دارم حال میکنم هه ژیجیو صد بار بهت گفتم

وقتی دارم مسواک میزنم نیا تو دستشویی من باشه بابا باشه دیگه تکرار نمیشه خیلی گیر میدی پس خوش بگذره نباید انقد نامردی کنی خوشبختانه خودمو آماده کرده بودم لعنتی جیان جیان زودباش بیا غذا بخور اومدم گوش کنید جیان جیان امسال سال اول دبیرستانشه شما دوتا سال سومین همه تون یه مدرسه میرین

مثل دوران راهنمایی تون رفتار نکنید ها کاری نکنید مجبور شم هرروز بیام دفتر معلما باید مثل برادراش رفتار کنید باشه خیالت تخت بابا قشنگ حواسم بهش هست خیالت راحت آقای لی مواظب دوتاشون هستم !لی جیان جیان، لینگ شیائو داره موچی تو رو میخوره