المسلسل الصيني “انطلق” | “Go Ahead” مترجم عربي الحلقة 8 مسلسلات “ستيفن” بطل “مسلسل تزلج في الحب”

[به نام خانواده] [قسمت 8] اون بچه هیچی نمیدونه ما بزرگترا باید هرچی زودتر درباره آینده اش برنامه ریزی کنیم ،حتی وقتی ببرمش خونه لازم نیست نگران باشی چون بهش اجازه میدم که بهت زنگ بزنه به هر حال، تو بزرگش کردی خب بسه ما تو خانواده مون به افکار بچه ها احترام میذاریم

اون خودش انتخاب میکنه که تو آینده چه کاری انجام بده …و به چه دانشگاهی بره تو کند ذهنی ببخشید نمیخواستم بی احترامی کنم به هرحال، تو یه رستوران نودل رو اداره میکنی واضحه که دیدگاهت محدوده میدونی چیه؟ این روزا خانواده ها تا جایی که میتونن و توانشو دارن، برای بچه ها تلاش میکنن

حتی آخرین اموال خودشون رو خرج بچه هاشون میکنن تا آینده درخشانی داشته باشن، درسته؟ بسه تمومش کن با ژیجیو حرف میزنم همین چرا حرفام واست منطقی نیست؟ اگه این بچه رو اینجا نگهداری آینده اش خوب نمیشه تو میخوای وقتی پیر شدی ازت مراقبت کنه، نه؟ اونوقت خودت نمیخوای پیش خودن نگهش داری

تا نسل خانواده ات رو ادامه بده؟ خب اون پسرمه و میخوام پسش بگیرم مشکلی هست؟ تنها تفاوت تو و من اینه که من تمام اموالم رو تو آینده به اون میدم ولی تو اونو اینجا نگه میداری تو داری جلوی پیشرفتش رو میگیری، میفهمی؟ من اینکارو بخاطر خودش میکنم بخاطر خودش؟ قبلا چیکار میکردی؟

برو بیرون نه وایسا فهمیدم به نظرت یک میلیون یوان خیلی کمه، آره؟ ،حتی اگه ده تا مجسمه ی خدای پول بزاری اینجا تو این رستوران کوچیک چند سال طول میکشه که یه میلیون یوان در بیاری؟ بگو دقیقا چقدر میخوای؟ با من درباره پول حرف نزن خودم با دستای خودم پول در میارم

،اگه از تو پول بگیرم حالم بد میشه برو بیرون !برو بیرون! بیرون برو بیرون از اینجا برو لی هایچائو منظورت چیه؟ گوش کن، این کارت به نفع هیچکدوم مون نیست تو بی منطقی تو کی هستی؟ چرا هایچائو پرتت کرد بیرون؟ من من بابای هه ژیجیو ام بابای هه ژیجیو؟ آره

من بابای واقعیش ام اسمت چیه؟ ژائو هستم !گمشو بی حیا تو دیگه چه عوضی ای هستی؟ چرا بهم فحش میدین؟ چرا فحش میدم؟ مگه تو مردی؟ تو خیابون کلی آدم هست به نظرت چرا به کس دیگه ای فحش نمیدم؟ چون تو عوضی ای هایچائو با اون باادب نباش آب جوش داری؟

میخوام آب بریزم روش خیلی بی اخلاقی واقعا بی منطق هستین کی بی منطقه؟ تو کی بی منطقه؟ !وایسا ببینم !عوضی چت شده؟ دارم میمیرم تمرینایی که معلممون داده رو ننوشتم اونوقت معلم خصوصیم هم بهم تکلیف داده اگه یه ماشین اختراع میشد که تمرینامون رو حل میکرد عالی میشد ای کاش

لینگ شیائو و ژیجیو باهات نیومدن؟ اونا امتحان ورودی دانشگاه دارن تو خونه موندن درس بخونن خوبه که درس میخونن فکر کردم ژیجیو بخاطر ژائو هواگوانگ نمیاد بیرون نه بابا ژیجیو گفت ژائو هواگوانگ دیگه جرات نکرده بیاد سراغش تازه دفعه قبل که ژائو هواگوانگ اومد رستوران بابام خانم جیان از انجمن همسایگی

میخواست روش آب داغ بریزه فکر نکنم دیگه جرات کنه بیاد واسه چی گفتی بیام؟ آقای هوانگ زنگ زد و بهم گفت جزوه های هفته قبل رو به تانگ چان بدم هفته دیگه هم نمیاد مدرسه هنوز درسای هفته قبل رو نخونده عجیب نیست

که به یه مدرسه دیگه منتقل شده و امسال رو دوباره میخونه بیشتر وقتا مدرسه نیست حتی اگه کلاس پنجم ابتدایی رو بخونه نمیتونه به بقیه دانش آموزا برسه لازم نیست بهش جزوه بدی به دردش نمیخوره حتی اگه بخونش هم، چیزی حالیش نمیشه نمیدونم میفهمه یا نه ولی آقای هوانگ گفته اینکارو بکنم

پس باید انجامش بدم بریم بعد از ظهر باید هواپیما بگیره مگه میشه بگم؟ بریم بریم بیا بریم این دختره یه چیزیش میشه تو این هوای گرم اومدیم بهش جزوه بدیم اونوقت بیرون نگهمون داشته و یه نوشیدنی هم تعارفمون نکرده انتظارشو نداشتم ولی با عقل جور در میاد این دختره از همون اول

یه چیزیش میشد خیلی رو مخه واقعا رو مخه خیلی گرمه حرف نزن افسردگی گرفتم ببند ببخشید بهتون زحمت دادم برای تست بازیگری بهم پیام دادن یه چند روزی باید برم بجینگ نیم ساعته منتظر تو ایم داشتم وسایلمو جمع میکردم داشتی وسایلتو جمع میکردی اونوقت ما دوتا رو زیر آفتاب نگه داشتی؟ ببخشید

من دوست ندارم یه کاری رو نصفه ول کنم و برم سراغ یه کار دیگه میتونستی به نگهبان بگی بذاره بیایم داخل تا جزوه رو بدیم بهت دوست ندارم بقیه بفهمن کجا زندگی میکنم اینجوری امنیت نداره به هرحال، شمام میدونید که کار من خاصه نگرانیت رو درک میکنم

به هرحال چون لیاقت یه مشت و مال کامل رو داری ممگنه مردم بیان دم در خونه ات و رنگ اسپری کنن به عنوان یه چهره مردمی، نباید عصبی بشی جزوه رو بده باید برم فرودگاه !عمرا بدم اگه بخونیش هم چیزی نمیفهمی خانم تانگ، نفر آخر موفق باشی مواظب باش تو تست

نفر آخر نشی !موفق باشی! موفق باشی به هرحال، اصلا نمیخواستم !جزوه ات رو بخونم آخیش اون موقع که عصبانی شدی خیلی خفن بودی چیکار کنم؟ به آقای هوانگ چی بگم؟ شاید آقای هوانگ همینطوری بهت گفته امیدوارم خیلی خفن بودی ها بهت افتخار کردم داری ازم تعریف میکنی اگه فقط خودم

تنهایی منتظر میموندم، اشکال نداشت ولی توام باهام بودی واسه همین عصبانی شدم خیلی خوشحالم بریم بریم تازه ساعت پنجه که بابا چرا رستوران رو بستی؟ بابا؟ لی هایچائو؟ ژیجیو؟ لینگ شیائو، هستی؟ …بابام بیمارستانید؟ کی مریضه؟ مشتری مسموم شده؟ بابا چی شد؟ چطوری مشتری مسموم شده؟ الان کجاس؟ کجاس؟ حالش خوبه؟

مطمئنه بخاطر خوردن نودل رستوران ما مسموم شده یا یه چیز دیگه خورده؟ یه نفس کلی سوال پرسیدی کدومو جواب بدم؟ بگو دیگه چی بگم؟ چیزی پختی؟ دارم نودل میپزم !نودلم !ریخته بیرون بابا کسی خواسته از رستوران مون انتقام بگیره؟ آشپزخونه ما خیلی تمیزه چطور ممکنه تو آشپزخونه ما سوسک و پشه پیدا بشه؟

الانم که یه نفر مسموم شده خب الان اوضاع چطوره؟ مشتری ای که دفعه قبل تو غذا سوسک پیدا کرد به بهداشت زنگ زد و بهمون اخطار دادن این دفعه هم مشتری ای که مسموم شد به بهداشت گزارش کرده حالا تا زمان ایجاد استاندارد های لازم، مغازه بسته اس بسته اس؟

اینجوری که خانواده مون میمیره چرت نگو چیزی نیست مشکل بزرگی نیست چیز مهمی نیست فقط یه هفته بیکاریم تو این زمان میتونیم یه تمیز کاری کلی انجام بدیم هواکش و هود آشپزخونه خیلی وقته صدا میدن باید عوض بشن تازه مگه شما باید نگران این چیزا باشین؟ شما خیالتون راحت باشه رو درستون

تمرکز کنید فهمیدین؟ آقای لی بیاین تو رستوران دوربین نصب کنیم اینجوری مدرک داریم درسته درست میگی باید دوربین بذاریم آره، باید بذاریم فکر نکنم نودل تو رو بشه خورد خودم یه چیز ساده میپزم گوشت و برنج یادمه سه تا پیاز تو یخچال بود بابا ما سه تا میریم مغازه خرید کنیم برین

هرچی خواستین بخرین دیروقته اینو بخور چرا همیشه بهم میگی چیکار کنم؟ دلم میخواد وقتی رفتیم خونه دیگه درباره رستوران حرف نزن فهمیدی؟ چرا؟ مگه نشنیدی آقای لی چی گفت؟ این مشکل بزرگتراس تو فقط باید درس بخونی از نظر تو من همیشه بچه ام چون بچه ای سوم جولای هیجده سالم میشه

دیگه بالغ میشم خب که چی؟ تو تولد 18 سالگیت قراره یهویی بزرگ بشی و بار زندگی رو به دوش بکشی؟ انقد خفنی؟ میخوری؟ نه. آب دهنت ازش آویزونه چرا بهمون توجه نمیکنی؟ به چی فکر میکنی؟ به این فکر میکنم که اگه میشد یهویی بزرگ بشم، عالی میشد

اونوقت لازم نبود بابا انقدر کار کنه امیدوارم شنیدم آدما واقعا یهویی بزرگ میشن یعنی چی؟ یعنی تو تولد 18 سالگیت از لحاظ قانونی بزرگسال میشی اما بزرگ شدن واقعی نیست بزرگ شدن واقعی تو یه لحظه اتفاق میوفته کدوم لحظه؟ لحظه ای که هیچکس جزء خودت ازش خبر نداری وقتی افکارت تغییر میکنه

و وزن زندگی رو احساس میکنی تو اون لحظه سریع بزرگ میشی در کل، اون لحظه کی اتفاق میوفته؟ یه ثانیه دیگه فردا پس فردا یا ده سال، بیست سال دیگه یا یه عمر مثل همیشه حرفات خاصه یخ زدم بیا بهت بزنم که ببینی سرده یا نه اینجوری نکن چرا چیزی سفارش ندادی؟

چی میخوای؟ بگو سفارش بدم رستوران نودل مون بسته شده تو گفتی اینکارو بکنن؟ چرا از من میپرسی؟ من نبودم میخوای درباره اش حرف بزنم؟ یه بچه، یه بچه اس تو فقط میتونی مشکل درست کنی ولی نمیتونی حلش کنی بهت التماس میکنم، خب؟ ما هم سطح تو نیستیم ژیجیو تو پسر خودمی

مگه میشه بهت آسیب بزنم؟ بابام هرروز ساعت سه و نیم بیدار میشه بعد میره رستوران تا خمیر درست کنه گوشت رو بپزه و و حبوبات رو بپزه از ساعت سه تا هفت صبح کار میکنه بعدش برمیگرده خونه تا واسه کل خانواده صبحونه بپزه از وقتی بچه بودم ،هر چقدر هم سرش شلوغ بود

اصلا اجازه نمیداد ما ناهار و شام درست کنیم اون رستوران تنها منبع درآمد خانواده ماس میشه دست از سرمون برداری؟ ،حالا که خودتم میدونی ،لی هایچائو چقدر سختی میکشه باید به فکرش باشی تو تاحالا پول در نیاوردی نمیدونی پول درآوردن چقدر سخته به زودی میری دانشگاه و خواهرت هم

چند وقت دیگه میره دانشگاه خرج و مخارج خیلی غیر منتظره زیاد میشه میدونی؟ برای یه خانواده معمولی دادن خرج و مخارج یه بچه هم خیلی سخته ولی اون باید خرج دوتا بچه رو بده اینطوری از خستگی میمیره وقتی برم دانشگاه میتونم کار نیمه وقت انجام بدم یعنی هنوز نمیخوای باهام بیای، درسته؟ آره

خب میبینیم ژیجیو تو تنها پسر منی مهم نیست چی بشه من ولت نمیکنم بهت وقت میدم بهش فکر کن دیگه میخوای چیکار کنی؟ رفتم رستوران ببینم چقدر پیشرفت کردی ولی بسته بود الانم که داری الکل میخوری امروز زود برگشتی بیا باهام بنوش شیفتم رو با همکارم عوض کردم که بیا کمکت کنم

اینطور که معلومه اصلا نگران نیستی خیلی پقته انقد راحت نبودم چند روزی مرخصی ام رستوران رو درست نمیکنی؟ میخوام یه چیزی بهت بگم خیلی وقته که یه فکری دارم یادمه قبلا بهت گفتم که رستورانم خیلی کوچیکه و دکورش قدیمیه نقشه ام اینه میخوام رستوران بغلی رو بخرم رستوران بغلی هوم میخوام بخرمش

اینطوری یه رستوران بزرگ داریم بهش فکر کن قیمت همه چیز هی زیاد میشه این بچه ها قراره امتحان ورودی دانشگاه بدن باید برن دانشگاه باید هی بیشتر و بیشتر پول خرج کنیم پس باید پول بیشتری هم در بیاریم، مگه نه؟ باشه دکور رستوران بغلی خوبه آره لازم نیست مشکل رو حل کنیم

فقط باید یکم کارمون رو گسترش بدیم درسته یه رستوران بزرگ آره وگرنه ژائو هواگوانگ هی با پوزخند میگه تو این رستوران کوچیک نمیشه پول درآورد همه اش اینو به پسرم میگه تو روحیه پسرم تاثیر میذاره باشه تو پول کافی نداری من همه ی پس اندازم رو میدم بهت نه نمیشه ممکنه پول

لازمت بشه پس اندازت رو نگه دار باید واسه مواقع اضطراری ازش استفاده کنی واسه پول به بانک درخواست دادم میتونم خونه ای که پدر و مادرم واسم ارث گذاشتن رو برای وام گرو بذارم اینم میشه خب نظرت چیه؟ من از این به بعد خرج و مخارج ژیجیو رو میدم بیخیال

یه پلیس مگه چقدر پول در میاره؟ نمیخواد تو میتونی به اندازه صاحب یه رستوران پول در بیاری؟ مگه نه؟ من پول دارم تو خیالت راحت باشه باشه گوش کن این قضیه حله باشه من خرج و مخارج لینگ شیائو رو میدم خیلی مسخره ای فلاسکتون رو با آب جوش پر کردم یادتون باشه بخورینش

چطوره یه بار دیگه چک کنید؟ کارت ملی و کارت ورود به جلسه تون رو برداشتین؟ مداد هاتون رو تراش کردین؟ بابا خیالت راحت دیشب چند بار خودت چک کردی درسته بهتره باهاتون بیام آقای لی، لازم نیست بیای شما به کارای رستوران رسیدگی کن جیان جیان باهامون میاد، مگه نه؟ آره میاد

آماده شدم آماده شدم آماده شدم آقای لینگ کجاس؟ رفت ماشین قرض بگیره چرا انقد طولش میده راستی، لینگ شیائو، ژیجیو اون شرت قرمزه که واستون خریدم تا موقع امتحانا واستون شانس بیاره رو پوشیدین؟ آره آره بذار چک کنم تموم شد؟ خب دیگه چی مونده؟ شما تو دبیرستان شماره دو امتحان میدین

من یکم تحقیقات کردم نگاه کنید اون در جنوبی عه وقتی از اینجا وارد شدین باید از در سمت چپ وارد بشین و بعد امتحان از در سمت راست خارج بشین از چپ وارد بشین و از راست خارج، گرفتین؟ و ببینید این مجسمه کنفوسیوس عه وقتی وارد شدین، اینکارو بکنید با احترام تعظیم کنید

میگن خیلی تاثیر گذاره فهمیدم خیلی حرف میزنی خیلی وراجی صبر کنید یه تست ازتون میگیرم باشه. بگو وقتی برگه رو گرفتین باید چیکار کنید؟ اسممون رو بنویسیم بعدش؟ سوالا رو جواب بدیم هزار بار گفتم وقتی اسمتون رو نوشتین باید اینکارو بکنید برگه رو بوس کنید یعنی حتما امتحان رو خوب میدین باشه

ماشین اومد زودباشین برین پایین برین پایین بریم بریم حرف بزنیم بریم حرف بزنیم بریم بیرون بابا، ما رفتیم آقای لی، ما رفتیم آروم باشین مثل همیشه باشین وایسین درو باز نکنید بابا ساعت نه شب یادت باشه ها، ساعت نه واسه مامان عود روشن کن و بهش بگو کمکشون کنه باشه

دیگه میخوای چیکار کنی؟ الان وقت خوبیه درو باز کن بریم خیلی خرافاتی ای بریم بریم استرس نداشته باشین باشه تو امتحان موفق باشین تو امتحان موفق باشین تو امتحان موفق باشین تو امتحان موفق باشین تو امتحان موفق باشین تانگ چان، تست بازیگری چجوریه؟ خیلی کنجکاویم آره آره این دفعه نفر چندم شدی؟

جزو پنج کاندیدای اولم پنج تای اول- پنج تای اول- حتما نفر اول میشی آره به نظرم نفر اول میشی مینگیو امتحان برادرات چطور بود؟ ژیجیو گفت امتحان سخت نبود لینگ شیائو که حله عالیه اون ستاره خانم تو تست موفق شد؟ از بین 2000 کاندیدا جزو پنج تای اوله هفته دیگه باز تست داره

شانس اول شدنش فقط بیست درصده اونوقت انقد به خودش مطمئنه هرکی تو فیلم کارگردان ژو بازی کنه معروف میشه اون از بین 2000 نفر جزو پنج نفر اوله، خیلی خوب نیست؟ ولی فقط یه نقش اصلی هست دانش آموزای سال سوم امتحانشون رو دادن و از مدرسه رفتن ولی ما هنوز تو مدرسه ایم

رو درستون تمرکز کنید تانگ چان، برگشتی چه خبر؟ آقا من جزو پنج نفر اولم هفته دیگه میرم بجینگ خوبه خوبه بیاین تانگ چان بازیگر رو تشویق کنیم همه دست بزنید !تانگ چان! تانگ چان! تانگ چان خب حالا کلاس شروع میشه دفعه قبل یه انشاء درباره ی

دوست خوبی که میتونم ازش یاد بگیرم” نوشتین ” سه تا از دانش آموزا انشاء شون خوب بود جی مینگیو ژائو جه و وانگ یاجی مثل همیشه میان انشاء شون رو میخونن میتونید ازشون یاد بگیرین جی مینگیو اول تو بیا آقا، من گلوم درد میکنه خب بسپارش به من من میخونم

”دوست خوبی که میتونم ازش یاد بگیرم” روزی که اون (پسر) رو ملاقات کردم فکر نمیکردم اون روز با روزای دیگه فرق داشته باشه مثل همیشه با کیفم به سمت مدرسه میرفتم از کنار دیوار سبزی که با برگ های سبز درخت انگور پوشیده شده بود، گذشتم اون روز با روز های دیگه فرق داشت

چون وقتی آدمای بد میخواستن ،بهم زور بگن …یه نفر با شجاعت اومد جلو و لی جیان جیان، کل روز از دستم عصبانی بودی تا حالا انقد عصبانی نشده بودی چرا؟ اگه تو جای من بودی، عصبانی نمیشدی؟ …من فقط یه نفر با شجاعت اومد جلو و !و فریاد زد: پلیسا دارن میان

!نذارین فرار کنن !اون دو نفر ترسیدن و فرار کردن اسم ژیجیو رو آوردی؟ اسم منو آوردی؟ فقط لینگ شیائو با شجاعت اومد کنارت پس ما دوتا چی؟ نه نه انشاء بود نمیتونستم درباره دعوا کردن بنویسم نوشتن درباره لینگ شیائو راحت تر بود روی تاب نشسته بودم و تنهایی گریه میکردم

دل گرمی ای که اون بهم داد مثل یه نسیم آروم بود که روحم رو تمیز کرد انگار که نور آفتاب روی من میتابید وای نه در اون لحظه، احساس کردم اون در حال درخششه به این میگن بزرگنمایی و تشبیه از اینا واسه انشاء نوشتن استفاده میشه خودت که میدونی نه نمیدونم

به هرحال، تو من و ژیجیو رو حذف کردی و گفتی فقط از لینگ شیائو میتونی یاد بگیری واسه این ناراحتم نکنه به نظرت ،چون درسم خوب نیست لیاقت اینکه ازم یاد بگیری رو ندارم؟ نه نه اشتباه کردم دفعه بعد فقط درباره تو مینویسم واقعا؟ آره. فقط تو پس ببینم چیکار میکنی

لی جیان جیان میشه وقتی ژیجیو ،و شیائو رو دیدی بهشون چیزی نگی؟ !نمیگم !اگه بگم ژیجیو قاطی میکنه در اصل اون کمکت کرد باشه باشه بیا بریم امتحان دادنشون رو باهاشون جشن بگیریم بریم دفعه بعد !فقط درباره من مینویسی ها باشه بیا بیاین بیا به سلامتی دخترمون که !جزو پنج نفر اوله بخوریم

باشه !به سلامتی بیاین- بیاین- خیلی خوشحالم مامان من فقط یکی از پنج نفرم اگه قبول نشم چی؟ نه، قبول میشی درباره اون چهارتا دختر دیگه پرسیدم سه تاشون به خوشگلی تو نیستن و خوشگل ترینشون تجربه بازیگری نداره حتی دستیار کارگردان که مسئول بازیگراس گفت کارگردان ژو حتما تورو انتخاب میکنه به نظرت نباید

به انتخابش اعتماد کنی؟ !آره تو از پچگیت تو فیلم و سریال بازی کردی از پسش بر میای !بهت ایمان دارم !آره، به خودت مطمئن باش !بهت ایمان دارم !همه تلاشمو میکنم خوبه خب قبلا هیچوقت انتظار همچین روزی رو نداشتم ببین خانواده مادرت و خانواده پدرت فقیر هستن من و پدرت

سابقه تحصیلی خوبی نداریم من صندوقدار یه سوپر مارکت بودم و بابات راننده کامیونه همیشه چند روز میره سر کار و خیلی نگرانش میشم اگه وقتی کلاس اول بودی برای انتخاب بازیگر کودک به کلاست نمیومدن ما از کجا میفهمیدیم که تو استعدادش رو داری؟ مگه نه؟ آره

تو یه دختر با استعداد از یه خانواده ی فقیری بیشتر از همه باید از مامانت ممنون باشیم که همچین دختره خوشگل و باهوشی رو به دنیا آورد یکم بیشتر بخور عزیزم تو آینده من و پدرت روی تو حساب میکنیم من مدیر برنامه ات میشم و بابات کارای خونه رو انجام میده اشکال نداره

از این به بعد دوتامون مراقبت هستیم نگران نباشید وقتی معروف بشم دیگه مجبور نیستین کار کنید دو نفرو استخدام میکنم تا مواظبتون باشن تا شما فقط از زندگیتون لذت ببرین امیدوارم زودتر اون روز بیاد بیاین بنوشیم باشه خوبه ببخشید، ماهی بخارپز تون ممنون بذار اینجا ممنون نوش جان ممنون ببخشید، ماهی بخارپز تون

ممنون- ممنون- نوش جان این دختره همون بازیگره اس؟ خب که چی؟ مردم انقد نگهش داشتم کلی صبر کردم تا خانم تانگ چان و پپدر و مادرش غذاشون تموم شه و برن میدونستم آدم دو رویی عه ولی فکر نمیکردم حتی درباره کار پدر و مادرش دروغ بگه یعنی از پدر و مادرش خجالت میکشه؟

آره دیگه واقعا لازمه؟ کنار ما گوش وایساده بودین؟ چی شنیدین؟ هیچی هیچی !بهتون هشدار میدم حتی اگه بخواین ،تو مدرسه بد نامم کنید جواب نمیده چون کسی حرفتون رو باور نمیکنه ما نمیخوایم بد نامت کنیم حتی اگه به همه راستشو بگیم کار اشتباهی نکردیم آره !چه دروغگوی پررو ای !من دروغگو نیستم

مامانم قبلا تو کارفور کار میکرد (یه شرکت معروف خرده فروشی) مگه کارفور جزو 500 شرکت برتر دنیا نیست؟ بابام راننده کامیون عه مگه کارش حمل و نقل نیست؟ اونا خودشون اشتباه برداشت کردن و به من ربطی نداره درسته آره پس دیگه حله ما میریم خدافظ کی اجازه داد برین؟

خب که چی خانم تانگ؟ میخوای دهنمون رو ببندی؟ !بهتون هشدار میدم !به کسی نگین اگه به کسی بگین !عواقب بدی داره !دیگه تحمل ندارم فکر کردی خیلی معروفی؟ کی خواست درباره تو حرف بزنه؟ بسه فکر کردی میتونی منو تهدید کنی؟ نه نه چطور جرات میکنی جلو روم تهدیدم کنی؟ !منو دیوونه نکن

آخرین کسی که کتکش زدم !هنوز کامل خوب نشده توام تنت میخاره؟ !تو صورتش نزن تست بازیگری داره !به هرحال، بهت هشدار میدم !بهت هشدار دادما !به کسی نگو !حواسم بهتون هست !بسه! بسه !ولم کن !میزنم لهش میکنم بسه !جلومو نگیر رفت دیگه رفتش خیلی سفت گرفته بودیم !چه بیکاریه مچمون رو گرفت

خیلی ترکوندی به کسی نگو اینجا درد میکنه اینجا؟ آره خب بابا برای بازسازی کاری هست که انجام بدم؟ میخوای من آب و سیمان رو قاتی کنم؟ خب لطفا نکن لازم نیست تو تازه فارغ التحصیل شدی برو بیرون و خوش بگذرون شام فارغ التحصیلی امشبه؟ آره مهمونی کلاستون چی؟ فردا غروبه باشه

بهت 500 یوان میدم پس برو خوش بگذرون اگه کم بود بگو لازم نیست بسه بابا، لازم نیست خیلی کار کنی وقتی برم دانشگاه میتونم کار نیمه وقت بگیرم چی میگی؟ من میخوام بری دانشگاه نه اینکه کار نیمه وقت انجام بدی نگران پول نباش رستوران مون الان فرق داره دیگه رستوران کوچیک

با چندتا کارگر نیست …یه رستوران نودل خودم کلی پول در میارم پس نگران نباش ،حالا که خودتم میدونی ،لی هایچائو چقدر سختی میکشه باید به فکرش باشی تو تاحالا پول در نیاوردی نمیدونی پول در آوردن چقدر سخته به زودی میری دانشگاه و خواهرت هم چند وقت دیگه میره دانشگاه خرج و مخارج

خیلی غیر منتظره زیاد میشه میدونی؟ برای یه خانواده معمولی دادن خرج و مخارج یه بچه هم خیلی سخته ولی اون باید خرج دوتا بچه رو بده اینطوری از خستگی میمیره خیلی دیر وقته خب باید برم باید بگم یه کاری بکنن چی میخوای بخوری؟ برو از سوپر مارکت خرید کن راستی بابا

میخوای من ناهار درست کنم؟ کاری درست کردنش آسونه باشه خودت درست کن و مواظب باش نسوزی نگران نباش ژائو هواگوانگ دوباره اومد پیشت؟ نه باشه من میرم باشه تمرکز کن ناهار کاری داریم و میرم سوپرمارکت خرید کنم چیزی میخواین؟ دو بسته چیپس و بستنی با روکش شکلاتی خودت میدونی دیگه هندونه !پول

بزن به حسابم یادت نره تا الان این ماه 60 یوان بهم بدهکاری وقتی 100 یوان شد میدم هندونه یه نوع میوه اس و میوه جزو مخارج خانواده حساب میشه !دستمزدم !چه گدایی بگیر پنج یوان بقیه اش رو بده لی جیان جیان بهم پول قرض بده دوباره؟ بهت 20 یوان قرض دادم

وقتی 50 یوان شد میدم مرسی شیائو نمیخوای حالا که امتحانت رو دادی بری بیرون خوش بگذرونی؟ نه ولی من میخوام وقتی درست تموم شد برو مگه قبل تعطیلات امتحان نداری؟ میترسم با این نمره هات تو ارایشگاه هم نتونی کار کنی چه برسه دانشگاه هنر من هنوز دو سال وقت دارم

و تازه دانش اموز هنرم من 300 نمره هم واسم بسه دوباره اشتباه کردی صد بار بهت گفتم نزن تو سرم اگه دیوونه بشم تو منو میگیری؟ آره، میگیرم میگیرم !لینگ شیائو !لینگ شیائو بله؟ !زودباش مادر بزرگت حمله قلبی داشته و دکترا دارن سعی میکنن نجاتش بدن میرم بالا یه چیزی بردارم

باید سریع بریم بیمارستان !زودباش شیائو، زودباش الو، چن تینگ؟ تو راهی؟ میدونم، چاره دیگه ای نداری مامان شرایط خیلی بدی داره و دکترا گفتن وضعیتش خیلی بده من و زنم اینجاییم باشه کی برمیگرده؟ نتونسته بلیط بگیره فردا صبح میاد تا فردا دووم میاره؟ مجبوره صبح بیاد [اورژانس] نباید تو خارج ازدواج میکرد [اورژانس]

[اورژانس] اصلا نمیتونیم روش حساب کنیم [اورژانس] [اورژانس] مامان داره میمیره اونوقت اون نمیتونه بیاد الان فایده این حرفا چیه؟ فایده ای نداره دایی، زن دایی حال مامان بزرگ چطوره؟ دارن تلاش میکنن نجاتش بدن چند روز پیش گفت تو قفسه سینه اش درد داره بهش گفتم بره دکتر ولی قبول نکرد

چون نمیخواست پول خرج کنه هیچکدوممون تاحالا همچین بیماری ای نداشتیم واسه همین اصلا نفهمیدیم همه چیز میخورد و مینوشید و سر بقیه داد میزد واسه همین فکر کردیم حالش خوبه با اینکه موقع صبحونه حالش خوب بود بعدش یهو حالش بد شد آروم باشین کسی نمیدونست این اتفاق میوفته چن تینگ توی راهه؟

نتونسته بلیط بگیره و فردا صبح میاد …خب که اینطور باید برم چی شد؟ شیائو امروز نمیاد تا حالا چهار بار وضعیتش وخیم شده و دکتر گفته اعضای خانواده باید اونجا بمونن آقای لینگ هم برنمیگرده گفت شاید کمکی از دستش بر بیاد چرا انقد جدی شد؟

دفعه قبل که اومده بود سر شیائو داد بزنه خیلی حالش خوب بود تازه فقط 60 سالشه خیلی فکر نکنید باید غذا بخورین عذای ژیجیو دست نخورده مونده میرم گرمش کنم بابا بذار خودم انجام بدم خودم میتونم تو یکم خیار خورد کن باشه