المسلسل الصيني “انطلق” | “Go Ahead” مترجم عربي الحلقة 11 مسلسلات “ستيفن” بطل “مسلسل تزلج في الحب”

[به نام خانواده] [قسمت 11] گریه نکن مردم فکر میکنن دارم اذیتت میکنم ببخشید خیلی ناراحتم از این به بعد تو باید مواظب لی جیان جیان باشی اون خیلی زود رنجه مثل تو آروم نیست حواست بهش باشه باشه نگران نباش وقتی بری همیشه بهت پیام میدم مثل قبلا که رفته بودی ممنون

چرا میگی ممنون؟ مگه ما دوست نیستیم؟ چرا تشکر کردی؟ اگه نتونستی به غذاهای اونجا عادت کنی بهم بگو میتونم واست غذا بفرستم چند بار گفتی نه باید بگم که یادش نره داره دیرش میشه زودباش دیرت نشه زودباش وقتی رسیدی زنگ بزن ازشون ناراحت نشو بعدا بهشون میگم نگران نباش آقای لی مواظب

خودت باش باشه، هستم کمربند، ببندش آروم رانندگی کن مواظب باش میخوای توام بیای؟ برو بابا، زودباش خدافظ رسیدی زنگ بزن تا از هواپیما اومدی بیرون، زنگ بزن جیان جیان برادر دومت فردا میره واقعا نمیخوای بدرقه اش کنی؟ اخه چت شده؟ چرا انقد کله شقی؟ میخوای رابطه ات رو با برادرات قطع کنی؟

اینهمه سال کنارشون بودی مگه میشه فراموششون کنی؟ اصلا التماست میکنم بیا بدرقه اش کن بسته شد؟ آره برو برو برو وقتی رسیدی زنگ بزن اگه به غذاشون عادت نکردی بگو بهم زنگ بزن برات کلی غذا میفرستم باشه، فهمیدم بابا تو هواپیما سرده بهشون بگو بهت پتو بدن بسه دیگه زودباش برو. زودباش زودباش

درست رانندگی کن انقد گیر نده حواسم هست نگران نباش بابا وقتی لی جیان جیان برگشت بهم خبر بده باهاش حرف میزنم باشه نگران نباش احتمالا چند ماه دیگه عادت میکنه بابا، مواظب خودت باش نگران نباش کمربند باشه سفت ببند خدافظ برو خدافظ بابا خدافظ خدافظ بابا زنگ بزن زنگ بزن

دانش آموز های عزیز ترم جدید شروع شده به مدرسه خوش اومدین …بیاین دست در دست هم تعطیلات تابستونیت چطور بود؟ خیلی خوب بود. تو چی؟ عالی بود بگیر باید خیلی درس بخونی مینگیو خیلی دلم واست تنگ شده بود چرا کل تعطیلات تابستون خونه مادربزرگت موندی؟ پوستت تیره شده اصلا حرفشو نزن میدونی چیه؟

کلی از بچه های فامیل دورم جمع میشدن مجبور بودم باهاشون بازی کنم شخصیتت همینه باید خوش بگذرونی میدونی !بازی کردن تو کوه خیلی باحاله بچه ها بهم یاد دادن قرقاول و خرگوش وحشی بگیرم !چه باحال تازه قورباغه های مزرعه برنج انقد بودن قورباغه رو ول کن به برادرات زنگ زدی؟ زنگ زدی؟

منظورت چیه؟ واقعا میخوای رابطه ات رو باهاشون قطع کنی؟ نه پس چرا بهشون زنگ نزدی؟ اگه دلت واسشون تنگ شده خودت بهشون زنگ بزن از بابام شماره اشون رو بگیر جدی میگی؟ به هرحال بخاطر دانشگاهشون نمیتونستی کنارشون بمونی کل تابستون رفتی موندی پیش مادربزرگت خیلی بی رحمی من بی رحمم؟ آره راستش

دلم واسشون میسوزه برادرت که نمیخواست بره مجبور بود بره با اینکه مادرش بزرگش نکرده ولی بازم مادرشه هرچقدر هم بهش بدی کرده باشه بازم باهاش رابطه خونی داره تازه، اون یه خواهر کوچیک هم داره …اون فقط تانگ چان نقش اصلی تانگ چان. نقش اصلی تانگ چان نقش اصلی

تانگ چان. تانگ چان. تانگ چان تانگ چان، خبرارو رو دیدم الان دیگه بازیگر اصلی ای؟ هنوز نه یه رقیب دیگه دارم پس از کی فیلمبرداریش شروع میشه؟ اکتبر فعلا منتظرم ببینم محل فیلمبرداری کجاس بازیگر اصلی حتما تویی، واقعا خبرارو خوندم اون دختره که کنارت بود به تو نمیرسید آره دقیقا

قیافه برای انتخاب نقش اصلا مهم نیست مهم اینه که به شخصیت بخوری آره توجه به قیافه خیلی غیر حرفه ایه تو چرا همه جا هستی؟ به هرحال که تو رو بخاطر قیافه ات انتخاب نمیکنن زشت میکشمت راستی دیدم لی جیان جیان رفت چی شده؟ هیچکس نمیدونه چش شده جلوی مبصر کلاس

زد صندلی رو پرت کرد دختر کوچولو، پاشو دختر کوچولو کار من تموم شده من سه بار اومدم و برگشتم بلیطت رو حروم نکن پیاده شو ممنون آقا لی جیان جیان چیه وانگ دودو؟ مامانم گفت برادر دومت رفته خارج درس بخونه بابای پولدارش بردش؟ آره و اون یکی برادرت برگشته پیش مامانش؟ انتظارشو نداشتم

مامانم همیشه میگه بزرگ کردن بچه های یه نفر دیگه ریسکش زیاده دیدی؟ الان به خانواده تو هیچی نمیرسه حواست باشه چی میگی اگه بلد نیستی عین آدم حرف بزنی، حرف نزن چرا انقد عصبانی میشی؟ فقط به نظرم دوتا برادرت اصلا وجدان ندارن و دلم واست میسوزه چرا برادرام وجدان ندارن؟

فقط رفتن خارج درس بخونن بعدا برمیگردن تو چیزی از خانواده من نمیدونی فقط گفتم وجدان ندارن ژو باجی الان رفته دانشگاه شمال الان اگه بزنمت هیچکس ازت مراقبت نمیکنه دوتا برادر تو هم تا ابد ولت کردن دیگه کسی مراقب تو نیست وانگ دودو، کتک میخوای؟ نه عصبانی نباش ولم کن بابا

واسه چی عصبانی ای؟ فقط دوتا سوال ازت پرسیدم چرا عصبانی میشی؟ این دفعه چند امتیاز گرفتی؟ خفه شو بگو دیگه مامان خانم جیان هی دودو خانم جیان، خانم وانگ چرا با هم اومدین؟ یهویی همو دیدیم جیان جیان شنیدم هردو برادرت برگشتن پیش خانواده شون؟ هنوز باهاشون حرف میزنی؟ آره هنوزم وجدان دارن

وگرنه بزرگ کردنشون خیلی بی معنی میشد الان فقط جدا شدن ولی بهم نزدیکن بعدا وقتی بعد فارغ التحصیلی شون کار کنن باید بیان ازشون مراقبت کنن اینطوری نشون میدن وجدان دارن جیان جیان تو با اونا بزرگ شدی دلت واسشون تنگ شده؟ بله بله بابام اگه دیر برم سرم غر میزنه باید برم

خدافظ خاله، خدافظ خانم وانگ باشه خدافظ خب منم باید برم باید برم غذا درست کنم باشه خدافظ خانم جیان خدافظ برات یه غذای خوب درست میکنم گوشت میخوام خودت میتونی؟ خوبه پس میدونی مامانت درست نمیتونه حرکت کنه حتما روحیه اش خوب نیست باید بهش امید بدی جیان جیان، برگشتی جیان جیان اومد

صبر کن برادرت پشت تلفنه صبر کن داره کفششو عوض میکنه صبر کن قطع نکن هی جیان جیان جیان جیان رفت دستشویی خودت اخلاقشو میشناسی عه؟ باشه بعدا حرف بزنیم برو به کارت برس خدافظ مردم از گرسنگی ناهار چی داریم؟ لی جیان جیان بشین چه بد اخلاق شدی؟ چی میخوای؟ ها؟ میخوای تا ابد

رابطه ات رو با برادرات قطع کنی؟ به تماس هاشون جواب نمیدی شما از بچگی کنار هم بزرگ شدین باید قدر دوستیتون رو بدونید میفهمی؟ الان گفتی ”قدر”؟ جدی میگی واقعا؟ تو …کله شق بذارش کنار دارم جدی حرف میزنم جدی باش باشه باشه بفرما بگو دقیقا چی میخوای؟ هیچی نمیخوام فقط نمیخوام

همسایه ها بخاطر اینکه اونارو الکی بزرگ کردی بهت بخندن فقط نمیخوام وقتی دوستا و همکلاسی هام منو میبینن درباره اینکه قبلا برادر داشتم حرف بزنن فقط میخوام به زندگی تک فرزندی دوباره عادت کنم فقط میخوام میخوام میخوام دنیام آروم باشه تند…تند حرف نزن آروم باش چطوره هم حرف بزنی و هم بخوری؟ بابا

من بخاطر اینکه رفتن خارج درس بخونن ازشون عصبانی نیستم …فقط فقط الان کاملا این مسئله که اونا اصلا هیچ ربطی به خانواده ما ندارن رو درک میکنم اگه یه روزی ما دوتا بیهوش بشیم و مجبور بشیم بریم اتاق عمل اونا حتی نمیتونن فرم انجام عمل رو امضا کنن …تو تو این همه سال

برادر صداشون کردی این حساب نیست؟ با اینکه اونا برادرم هستن برادر واقعیم نیستن تازه الان فهمیدم که افکار قدیمی ما خیلی احمقانه بوده اگه چون رابطه خوبی باهامون دارن، بگیم خانواده ما هستن شبیه بچه هایی میشیم که دارن خاله بازی میکنن برادرات اگه حرفات رو بشنون خیلی ناراحت میشن

خودت بهتر از همه میدونی که اونا واست خوبن یا نه برادر دومت همیشه غذاهای خوبو به تو میداد همه جا ازت محافظت میکرد ،و میزاشت به جای تو خودشو سرزنش کنن و برادر اولت هرکاری میکرد که ازت مراقبت کنه دیگه بقیه اش رو نمیگم اون همیشه اخر هفته ها میفرستادت سر کلاس هنر

و یکیش هم جا نمیذاشت چندتا برادر واقعی به خوبی اونا هستن؟ جیان جیان با صداقت جواب بده به نظر خودت اینکه برادر دومت خارج درس بخونه، واسش خوبه یا بد؟ خوبه خوبه اون فقط میخواد خانواده مون پولی برای تحصیلش خرج نکنه تازه، اون میتونه تو خارج چیزی که دلش میخواد رو یاد بگیره

معلومه که خوبه بعدش مگه برادر اولت، خودش میخواست به سنگاپور بره؟ بخاطر مادر واقعیش رفته تو میخواستی مادرشو چیکار کنه؟ چاره دیگه ای داشت؟ جیان جیان مثل من و مامانت که یه خانواده تشکیل دادیم توام بعدا خانواده خودتو تشکیل میدی و منو ترک میکنی ولی به این معنی نیست که دیگه خانواده نیستیم

به این معنی نیست که دیگه واسه هم مهم نیستیم ،خانواده های واقعی ،هرجا هم که برن قلبشون پیش همه ولی من نمیخوام اونا برن نمیخوام ولم کنن کی گفته ولت میکنن؟ ،وقتی بچه بودیم فکر نمیکردیم از هم جدا بشیم و همیشه احساس میکردیم زمان خیلی آروم میگذره خیلی آروم همیشه میخواستیم

زودتر بزرگ بشیم ولی زمان توی لحظه هایی که سرشار از لذت و شادی ایم ،و یا غرق تو اشکیم معنای خودشو از دست میده تو تک تک لحظات عمرمون یه دست نامرئی راهو بهمون نشون میده هیچ صدایی نداره ولی هیچوقت متوقف نمیشه سال نو مبارک سال ها پشت سر هم

تو یه پلک بهم زدن میگذرن زندگی خیلی بوچ و یکنواخت به نظر میرسه ولی در اصل تغیرات خیلی آروم ایجاد میشن امیدوارم شاد باشی و کل سال خوش شانسی بیاری پاکت رو بده بیاد بیا تو درسات موفق باشی مرسی آقای لینگ زندگیت پر از آرامش و کارت هرروز پر رونق باشه

خوشم اومد بیا بده ببینم گوشت بخور پولدار شدم هی آقای لی سال نو مبارک بله داشتیم مراسم رو نگاه میکردیم درسته پس همه تلاشمون رو کردیم که نذاریم زمان، تغیرمون بده برادر، برادر دوم، سال نو مبارک سال نو مبارک ژیجیو تو پارکی؟ سال نو مبارک چی گفتی؟ آها آره تو پارکم

اینجا اصلا معلوم نیست سال نو عه شام سال نو رو خوردین؟ داریم میخوریم بابا زنگ زده به بقیه تبریک بگه آقای لینگ هم داره برنامه سال نو رو میبینه الان صداش میکنم آقای لینگ بله؟ دارم با بچه ها حرف میزنم بیا اینجا باشه اومد اومد هی ژیجیو لینگ شیائو سال نو مبارک

بابا، سال نو مبارک سال نو مبارک ژیجیو؟ اینترنتش ضعیفه آقای لینگ، سال نو مبارک اه اینترنت اینجا خوب نیست همه اش گیر میکنه باشه سال نوت مبارک اشکال نداره خوشحال شدم دیدمت چرا دوتاتون لاغر شدین؟ گوشت زیاد بخورین هپینگ تلفنت زنگ میخوره اومدم خب باشه شما حرف بزنید میرم گوشیم رو جواب بدم

خوشحال شدم وقتی ساعت شش میشه گوشیشون همه اش زنگ میخوره واسه غذای سال نو چی خوردین؟ از رستوران غذا سفارش دادم ولی مثل غذاهای آقای لی خوب نیستن معلومه دوباره گیر کردم آنتن لعنتی امشب چی خوردین؟ نمیشه بری یه جایی که آنتنش خوب باشه؟ همین الان گفتیم چی خوردیم همیشه عقبی

واسه سال جدید نرفتی خونه ژائو هواگوانگ؟ چرا برم خونه ژائو هواگوانگ؟ من حرفی با اون و زنش ندارم تا همو میبینیم دعوا میکنیم راستی دانشجو های خارجی میخوان واسه سال نو جشن بگیرن میخوایم با همدیگه دامپلینگ درست کنیم ما اصلا واسه سال نو دامپلینگ درست نمیکنیم اونوقت رفتی اونجا دامپلینگ میپزی

!اینترنتت خیلی داغونه این روزا چیکار میکنی؟ فردا با بابا میرم خونه مامان بزرگ روز دوم، میریم خونه مادر مامان بزرگ روز سوم میریم دیدن فامیلا روز چهارم، فامیلا میان دیدن ما به بابا گفتم بریم رستوران غذا بخوریم گفت خودش آشپزه لازم نیست بیرون غذا بخوریم فقط میخواد خودش غذا بپزه خودت که میدونی

تو فامیل کلی بچه داریم هی میگن باهاشون بازی کنم خودتم بچه ای اینجوری نگو بیخیال اصلا اینترنتم خیلی ضعیفه امشب که برگشتم به بابا زنگ میزنم دیگه میرم خدافظ باشه بای بای بای بای همه تلاشمون رو کردیم تا نشون بدیم بهم اهمیت میدیم همه تلاشمون رو کردیم تا فاصله بینمون رو کم کنیم

چرا بهم میخندی؟ خوش حالم که میبینمت برو بابا آها راستی پای سیبی که فرستادی خیلی خوشمزه اس خیلی ممنون همونطور که گفتی نصفشو دادم جی مینگیو تشکر کرد اگه واقعا میخوای تشکر کنی پس مثل قدیما خودتو لوس کن من لوس نیستم برادر، چیکار میکنی؟ دارم با کسی حرف میزنم برو بازی کن نه

دوست ندارم تنهایی غذا بخورم بیا اشکال نداره برو برو لی جیان جیان؟ واسه چی داری با برادرم حرف میزنی؟ اون برادر منه برادر تو نیست بی ادب معذرت خواهی کن ببخشید بیا بریم بیا بریم غذا بخوریم بریم عصبانی نشو اون بچه اس میرم غذا بخورم وقتی ژیجیو برگشت به خوابگاهش دوباره زنگ میزنم

باشه منم شامم رو کامل نخوردم دیگه میرم قطع میکنم برو بای بای بای بای بیا بریم همه مون تلاش کردیم خیلی تلاش کردیم تا در برابر زمان و فاصله بجنگیم جیان جیان بیا اینجا دختر عموت میخواد باهات حرف بزنه اومدم تو سال2012 وقتی تو دانشگاه محلی ،واسه رشته ی پیکر تراشی قبول شدم

برادرم مرخصی تحصیلی گرفت تا از مادرش مراقبت کنه ژیجیو هم خیلی سرش شلوغ شده بود داشتم به تک تک حرفای بابام میرسیدم اون گفته بود که آدم بزرگا باید سرشون شلوغ باشه بابا تو دانشگاه ام نگران نباش من نمیرم خارج باشه باشه امروز واسه ناهار نمیام خونه باشه، بای بای ،به دانشجوی عزیزمون

ورود به دانشگاه رو تبریک میگم تو بچگی عاشق نشو من 18 سالمه نمیشه گفت بچگی جدیدا کم زنگ میزنی …مامانت مرسی. فهمیدم بعد از ورود به دانشگاه فهمیدم که اینکه میگن زندگی دانشجویی خیلی راحت تره یه دروغه سرم خیلی شلوغ بود تازه تو کلاسا کلی تکلیف داشتم جدیدا چیکار میکنی؟

تو دانشگاه همه چیز خوبه؟ زمان طوری میگذشت که انگار از خواب بیدار شده و عجله داره جایی بره ما رو به جلو هل میداد و تا به خودمون میومدیم میفهمیدیم بیشتر از دو سال گذشته تو این سال من و برادرم سال سومی بودیم و ژیجیو فارغ التحصیل شد ولی برنگشت …خب

چرا یهو میخوای دسر درست کنی؟ بیشتر بخاطر اینکه به نظرم کار جالبیه و بخاطر رشته ام باید برم بجینگ، شانگهای یا گوانگژو تا یه کار خوب پیدا کنم ولی فقط میخوام تو شهر خودمون پیشرفت کنم با یادگرفتن دسر درست کردن خیلی پیشرفت میکنم بابا ببخشید قول داده بودم

…فورا بعد تموم شدن درسم بیام، ولی اشکال نداره رو آموزشت تمرکز کن خب بابا چرا جیان جیان صحبت نمیکنه؟ عصبانیه؟ سلام چرا عصبانی باشم؟ خیلی خوبه که کار جدید یاد بگیری حالا که علاقه داری حتما برو دنبالش باید نودلم رو بخورم بعدش میرم دانشگاه باشه خوبه که عصبانی نیستی الکی فکر نکن

جیان جیان بخاطر کمک کردن به یکی از سال بالایی هاش تو برگزاری نمایشگاه فارغ التحصیلیش، سرش شلوغه حتی وقت نمیکنه غذا بخوره باشه بابا مواظب خودت باش به جیان جیان بگو غذاش رو بخوره باشه خودتم غذاتو بخور دیگه قطع میکنم بای بای جیان جیان بابا باید برم دارن سرم غر میزنن

من رفتم، بای بای تو راه مواظب باش باشه یه روزی یهو متوجه شدم که جدایی یه چیز عادیه درست مثل یه قاصدک که هرجا باد ببرش پرواز میکنه من یه دنیای جدید دوستای جدید و رویای جدید داشتم خودم پختمش خیلی شیرینه خیلی اشتها آوره …وقتی برگشتی عالیه آفرین رفته رفته بخاطر جدایی

از هم فاصله گرفتیم و زیاد با هم حرف نمیزدیم هرچند که خیلی برای هم مهم بودیم پسرته با تو کار داره باهاش حرف بزن خودت حرف بزن. مگه دلت واسش تنگ نشده؟ پسرم بابا پیش جیان جیان ای؟ آره داریم شام میخوریم آقای لینگ دلش واست تنگ شده مامانت چطوره؟ جدیدا بدون

هیچ وسیله ای می ایسته خیلی پیشرفت کرده و روحیه اش خوب شده خب هرروز خودت خواهرت رو میاری و میبری؟ دیگه میتونه تو کارای خونه کمک کنه عالیه پس اینجوری راحت تری جدیدا چیکار میکنی؟ همه چیز خوبه ولی آقای لینگ از جیان جیان ناراحته میگه باید بره بیرون خوش بگذرونه

به جای اینکه کل تابستون تو خونه بمونه خیلی کم میره خونه مادربزرگش ولی یه هفته نشده برمیگرده واسه طراحی میرم اونجا ولی بچه ها هی دورم جمع میشن و نقاشی هامو پاره میکنن خیلی اذیتم میکنن ببینش هنوزم مثل پسراس؟ بابا جیان جیان کجا نشسته؟ میخواد با تو حرف بزنه دارم غذا میخورم

چه خبر؟ بگو ببینم یواشکی دوست پسر پیدا کردی؟ دوست پسرم کجا بود؟ توهم زدی هنوز جوونی باید فقط درس بخونی فهمیدی؟ فهمیدم شیائو مراقب خودت باش هروقت تونستی بهم زنگ بزن نگران من نباش من حالم خوبه راستی میخوای به آقای لینگ سلام کنی؟ داره تو آشپزخونه غذا میپزه لازم نیست بهش سلام برسون

اگه کاری نداری قطع کن بای بای خیلی سریع قطع کرد خب جیان جیان معمولا با لینگ شیائو پشت تلفن درباره چی حرف میزنی؟ حرف خاصی نمیزنیم چیز خاصی نیست که درباره اش با هم حرف بزنیم فقط مطمئن میشیم که اون یکی زنده اس خب پسرم زیاد بهم زنگ نمیزنه ولی وقتی ،زنگ میزنه

حرف زیادی واسه گفتن ندارم بابات چطوری وقتی به برادرات زنگ میزنه انقد حرف میزنه؟ کلی حرف داره و تماسشون خیلی طولانی میشه به نظرت اون مثل مادر خانواده نیست؟ آره آره آره احمقه؟ کی بهت پیام داد؟ مامانمه عکسش کو؟ !چیکار میکنی؟ داری ازم عکس میگیری حذفش کن. حذفش کن خیلی زشت افتادم

عالیه. کیوت شدی دختر گل برا مامانم میفرستم که باورش شه دختر خوب رو مخ داغ داغه دوست داشتیه عاشق شدی؟ نه، نشدم عاشق کی بشم اخه؟ چرا همه اش گوشیتو چک میکنی؟ مشکوک شدی نه، عاشق نشدم تازه ،اگه عاشق بشم حتما بهت میگم آره عاشق شدی؟ معلومه که نه عاشق کی بشم اخه؟

تازه اگه عاشق بشم حتما بهت میگم آره عاشق نشی ها عشق ابدی و اینا همه اش چرته باید رو کارمون تمرکز کنیم عاشق شدن خسته کننده اس میخوام سال بعد یه استودیو با یکی از ارشد هام که بهم نزدیکه، باز کنم توافق کردیم کی؟ دو جوان قبلا بهت گفتم آها آره

یکم بزن عقب آخراش رو ندیدم بزن دیگه بعد فارغ التحصیلی با ارشدم دو جوان یه استودیوی منبت کاری به اسم ”شکاف زمان” باز کردم ما آدما تو شکاف زمان گیر کردیم و تلاش میکنیم واسه یه لحظه هم شده، نجات پیدا کنیم با اینکه نمیتونستم ،یه آرتیست خوب بشم ،بازم یه آدم با مهارت

از گرسنگی تلف نمیشه ما هنوز جوون بودیم و واسه رسیدن به رویا هامون وقت زیادی داشتیم جیان جیان آب بخور مرسی یک، دو، سه آرهههه ببین خیلی قشنگه واقعا خوبه خیلی بزرگه آره هروقت تونستم میام سر میزنم باشه یکم راهش دوره ولی نزدیک دریاس هوا خیلی خوبه خیلی خوبه که نزدیک دریا ایم

زمان زود میگذره جیان جیان دیگه کار خودشو داره خب حالا که جیان جیان فارغ التحصیل شده لینگ شیائو باید برگرده عالیه میخوام یه چیزی بهتون بگم لینگ شیائو امروز زنگ زد گفت بیمارستانی که توش کارآموز بوده استخدامش کرده رسما میخواد اونجا بمونه نمیخواد برگرده؟ خب همیشه میگفت برمیگرده چرا یهو نظرش عوض شد؟

به منم درست نگفت فقط گفت مامانش نمیتونه بدون اون زندگی کنه مگه پرستار استخدام نکردن که از چن تینگ مراقبت کنه؟ میتونه با پرستار بره بیمارستان چرا نمیتونه بدون اون زندگی کنه؟ خب معلومه دیگه نمیخواد پسرش برگرده من خوب میشناسمش مامانم بهم نیاز داره واسه همین تا دوسال دیگه نمیام

تا اون موقع چنگزی بزرگ تر شده و میتونه مراقب مامان باشه آها لی جیان جیان؟ بله؟ پشت خطم تماس تصویری بگیر میخوام ببینمت میتونی؟ الان دارم با دوستم طراحی میکنم الان راحت نیستم خب باید برم باید طراحیم رو تموم کنم بعدا زنگ میزنم بای بای رویا هایی که دنبال میکنیم میدرخشن

و ازمون فاصله میگیرن مثل ستاره ها رنگین کمون و قطرات شبنم روی گل رز اونا تو طرف مقابل زندگیمون هستن تو این طرف زندگیمون آدما مجبورن که برای زنده موندن نفس کشیدن و غذا سخت تلاش کنن و شب که میشه اشک هاشون رو، روی بالش زیر سرشون بریزن مرسی همه مشغول

زندگی خودشون هستن ،درست مثل بقیه رابطه ها رابطه ی ما رفته رفته با گذشت زمان ناپدید شد دیگه دلمون واسه هم تنگ نمیشد فقط خاطرات خوب بچگی رو تو ذهنمون نگه میداشتیم و هیچوقت تبریک های مناسبتی رو فراموش نمیکردیم جشنواره نیمه پاییز مبارک شاد و سالم باشی جشنواره نیمه پاییز مبارک دوست دارم

شاد باشی !جشنواره قایق اژدها مبارک شاد و سالم باشی یادت باشه زونگزی بخوری روز عشق چین مبارک شاد باشی روز اول سال نو عه لی جیان جیان بهترین چیزا رو واست آرزو میکنم مثل سلامتی شادی و ثروت دلم واست تنگ شده ما مثل سه تا سیاره بودیم که هر کدوم روی مدار خودشون

در حال چرخشن و فقط واسه یه لحظه کوتاه با هم برخورد دارن من یاد گرفتم که ،کسی که برگشتنی باشه خودش برمیگرده و آدم نباید واسه کسی که برگشتنی نیست صبر کنه تو تابستون سال2018 تانگ چان نتونست توی بجینگ بمونه و برگشت اینجا و با اجازه ی بابام یه آپارتمان نزدیکه استودیوم

اجاره کردم و از اون به بعد کنار دوستای خوبم که از خونه فراری ان، زندگی میکنم و از اون زمان از هم مراقبت میکنیم به سلامتی وقتی برمیگردم و شکاف زمان رو نگاه میکنم میبینم راه درازی رو از این جاده بلند طی کردم و ظاهرا پایانی نداره من 25 سالم بود

من 25 سالم بود و به چیزی نرسیده بودم