المسلسل الصيني “انطلق” | “Go Ahead” مترجم عربي الحلقة 32 مسلسلات “ستيفن” بطل “مسلسل تزلج في الحب”

[به نام خانواده] [قسمت 32] تانگ چان؟ اینجا باد میاد بیا داخل واست قهوه میگیرم نه مرسی فقط داشتم رد میشدم باید رو در رو حرف بزنیم میخوام مغازه ام رو ببندم ولی کار مامانتو انجام میدم به عنوان یه لطف در نظر بگیرش پول نمیخوام لطفا به مامانت بگو

بعد این دیگه درخواستی قبول نمیکنم چرا مغازه تو میبندی؟ خب چرا ادامه بدم؟ پدر و مادرمم میخوان یه کار دائمی داشته باشم خودت گفتی که پدر و مادرا همیشه صلاح بچه هاشونو میخوان مگه نه؟ من میرم انگار حالت خوبه خیالم راحت شد مینگیو خیلی بی تجربه اس نمیدونه باید چیکار کنه

اینکه ردت کرده به این معنی نیست که مرد خوبی نیستی فقط نظرمو گفتم خدافظ ممنون آیس آمریکانو میشه 42 یوان بفرمایید آقا عشق نمیتونه سیرت کنه ولی ساندویچ میتونه بخور ژیجیو، میدونی مشکل تانگ چان چیه؟ چرا میخواد کارشو بذاره کنار؟ شاید بازیگری رو کنار گذاشته تو تست دیروزش

بهش پیشنهاد بدل بازیگر اصلی رو دادن خیلی افتضاح بود چه بد تصمیم خودشه ساندویچ ـت رو بخور پس بهش گفتی بره با مامانت ماهجونگ بازی کنه میتونستی به یکی دیگه بگی …من من دوستشم اجازه ندارم نگرانش بشم؟ چرا اجازه داری وقتم کمه میرم سر اون یکی کارم کارت خوب شده

دیگه لازم نیست بری هر ماه چند هزار یوان میگیرم پولشو میخوام ولی الانشم یه میلیون داری پول من نیست مال ژائو هواگوانگ عه راستی شب بریم یه چیزی بخوریم؟ منم کار دارم نمیدونم بعدا میگم خدافظ خانم مواظب باشین مامان، پات خوبه؟ خوبم فقط بعد چند ساعت نشستن باید یکم راه برم

چه روز خوبی از سنگاپور که بهتر نیست تو چی میدونی؟ اینجا شهر منه واسه من قشنگه زنگ میزنم برادر نزن اگه بزنی دیگه سوپرایز تولد نمیشه بیا باشه، پنج قدم پنج یک، دو واو توی رستوران خیلی خوب بودی کارتو برعکس گرفتی دستت خیلی خنده داره به ژیجیو نگی ها شنیدی؟ بسه

اینجا تنها زندگی میکنی یا هم اتاقی داری؟ با ژیجیو ام همون که ژیجیو به فرزندی گرفت؟ مگه خارج نبود؟ برگشته لی جیان جیان هم واحد رو به رویی عه پس رسما دارین با هم زندگی میکنید چرا بهم نگفتی میخواین بیاین؟ نظر خواهرت بود میخواست سورپرایزت کنه گفت چیزی نگم

تازه خیلی وقته اینجا نیومدم چند ساله برادرمو ندیدم خیلی خجالت آوره که واسه مراسم مادر بزرگت نبودم باید برم سر قبرش چیه؟ خسته ای؟ انگار ناراحتی تو با دیدن من ناراحت شدی اینجوری با برادرت حرف نزن مگه همه اش نمیگفتی میخوای جایی که برادرت زندگی میکنه رو ببینی؟ اینم گفتی که

میخوام بیرونو بهت نشون بده نگفتم الکی حرف دهنم نذار ولی واقعا گفتی دلت واسش تنگ شده خب بهش بگو اصلا نشده اونم دلش واسم تنگ نشده درست رفتار کن شیائو میوه آوردم به مامانت و چنگزی بده باشه جیان جیان عه؟ آره خاله بیا تو نه ممنون مزاحم نمیشم نه نه بیا

لینگ شیائو درو نبند بذار بیاد بیا تو بیا اینجا خیلی وقته ندیدمت دیگه بزرگ شدی و خوشگل خاله، اصلا پیر نشدی هنوز خیلی جونی عزیزم جیان جیان رو یادته؟ وقتی بچه بودی با جیان جیان رفتی بیرون و از پله ها افتادی یادم نیست اون موقع خیلی کوچیک بود آره درسته

انقد کوچیک بود که وقتی از پله ها افتاد جیان جیان رو مقصر دونستی یادم نمیاد واقعا بچه شیطونی بود خاله میخوای کجا بمونی؟ هتل نمیخوام مزاحم لینگ شیائو بشم بخاطر تولدش اومدیم اینجا یه رستوران رزرو میکنم و بابای لینگ شیائو و بابای تو رو دعوت میکنم خیلی خوش میگذره باشه میبینمتون شما برین

رسیدی زنگ بزن باشه نگران نباش خدافظ خاله مامانت و خواهرت بخاطر تپلد تو اومدن خوشحال باش این یعنی واسشون بهمی خوشحالم قیافه ات که چیزی نشون نمیده بخند بریم وقتی منو دید اصلا خوشحال نشد ولی وقتی پیش جیان جیان عه خوشحاله پس چن تینگ اومده اینجا تا تولد لینگ شیائو رو جشن بگیره

چیز خاصی نیست اون مراسم تدفین مامانشو از دست داده کل زندگیش عذاب میکشه واسه همین عصبانی ام اون فقط بخاطر لینگ شیائو برگشته خب که چی؟ میخوای با دخترش بفرستیش سنگاپور؟ خودتم میدونی نمیشه، مگه نه؟ فقط دارم میگم دلیل اومدن چن تینگ نمیتونه انقد ساده باشه جیان جیان پشت تلفن بهم گفت

چن تینگ خیلی باهاش مهربونه آدما تغییر میکنن مهربونه؟ غیر ممکنه اون هیچ وقت خوب نمیشه بگیر خودت بدوز برو انقد حرف نزن من بلد نیستم لینگ شیائو لینگ شیائو؟ چرا باهام حرف نمیزنی؟ لینگ شیائو، منو خواهرتو نمیخوای؟ لینگ شیائو، مارو ول میکنی؟ برادر اینجا چیکار میکنی؟ خوابم نمیبره میشه باهات بخوابم؟ نه

انقد گیر نده همین یه شب بخواب بیا بخوابیم چشماتو ببند ذهنتو خالی کن حتی اگه قرار باشه فردا آسمون به زمین بیاد امشب باید راحت بخوابیم من اینجام بخواب مامانت و خواهرت نمیتونن بدون تو زندگی کنن، نه؟ خیلی وقت نیست اومدی اینجا اونوقت اومدن اینجا مامانم خیلی وقته اینجا نیومده

الان چنگزی مدرسه نداره واسه همین اومدن تازه، تو هتل میمونن همه چیز خوبه لینگ شیائو هم مثل همیشه میره سر کارش برادرم به نظرم باید شهرو بهشون نشون بدی چنگزی خوشش میاد با همکارام حرف میزنم باید ببینم کسی میتونه جام وایسه یا نه خوبه اونا تو همون هتلی ان که توش کار میکنی

اگه دیدیشون درست باهاشون حرف بزن، باشه؟ اونجوری شبیه احمقا میشم مامانش شاید منو یادش نباشه دیگه واسه چی برم سمتش؟ درسته …قهرمان ملی ما ژنگ چنگ گونگ امپراطور وولانگ ازشون قدردانی کردند …ایشون از سلسله مینگ صبحونه ات رو بخور معده درد میگیری نه نمیشه امروز واسه آشنایی باید برم موزه

باید این هفته کل اطلاعات موزه رو حفظ کنم و رسما کارمو شروع کنم کل موزه؟ تاریخ محلی شخصیت های تاریخی رخداد های تاریخی همه ی اطلاعات و ارزش ها و اهمیت های وسایل موزه الان تعطیلات تابستونه کلی از مادر پدرا با بچه هاشون میان موزه قبلا دیالوگ حفظ میکردی واست کاری نداره آره

اصلا سخت نیست کدوم امپراطور بیشتر از ژنگ چنگ گونگ تقدیر کرد؟ امپراطور وولانگ از سلسله ی مینگ جنوبی تو مقامات رسمی شیامن کی مقام بالاتری داشت؟ سو سونگ از سلسله سونگ شمالی اون نخست وزیر بود تو زمان کمی، توی همه چیز تخصص پیدا کرد تو زمانای قدیم

جزو یکی از بزرگترین دانشمندا ها بود تو طب چین باستانی حتی لی شیژن هم از اون یاد میگرفت دارو های مشهور گیاهی که درست کرده بود تو کتاب دارو های لی 74بار درباره اش گفته شده تو علم ستاره شناسی اون برج ساعت نجومی رو اختراع کرد که اولین ساعت نجومی دنیا بود

ششصد سال زودتر از اینکه توی اروپا ساخته بشه چیز دیگه ای میخواین بدونید؟ هنوز 10دیقه وقت دارم اگه امتحان ورودی دانشگاه فقط حفظ کردنی بود حتما وارد دانشگاه بجینگ میشدم تو ادامه بده من میرم میرم کافه کارت حتما خیلی خوب شده بد نیست دسر ها و عصرونه ها خوب فروش میره

ولی خیلی سود نداره فقط هزینه خرج و مخارج در میاد اولین قدم شروع کار همینه پس خوب پیش میره آره خوبه بای بای بای بای بابای لیوبائو سرطان گرفته نمیتونه چیزی بخوره مثل دفعه قبله ایندفعه ریزش مو هم داره حتی نمیتونه درست راه بره خیلی سخته واسش خودت تنهایی ازش مراقبت میکنی؟

لیوبائو و جینگ جینگ کجان؟ جینگ جینگ خونه اس و مراقب اردک هامونه لیوبائو کار میکنه که پول داشته باشیم اونم خیلی سختشه خیلی کم خرج میکنه و پولشو میده من دوتا بچه های من مثل ژیجیو خوش شانس نیستن رو راست بگم، من مثل تو خوش شانس نیستم مگه همیشه نمیگفتی من شانس ندارم؟

تو ترک تحصیل کردی تا تو یه شهر بزرگ کار کنی بعدش حامله شدی، طلاق گرفتی و ژیجیو رو بزرگ کردی و وقتی یه مرد خوب واسه خودت پیدا کردی ولش کردی و رفتی شنگژن …که باعث شد به هر حال، مجبور شدی بچه ات رو ول کنی مگه میشد نگم بد شانسی؟

اره، واقعا بدشانسم فقط تو میتونی به همچین چیزی بخندی وقتی تنها بودم به اندازه کافی گریه کردم تو؟ گریه؟ ما باهم بزرگ شدیم یه بارم ندیدم گریه کنی چون توام مثل مامان بودی مهم نبود چیکار کنم به نظرتون هیچی نبود واسه همین هروقت میخواستم گریه کنم ازت فرار میکردم هروقت نگاهت میکردم

مامانو توی تو میدیدم احساس میکردم مثل اون نگاهم میکنی همون نگاه ناامید و خسته بخاطر این بود که تو قوانیتش رو زیر پا میذاشتی مامان همیشه ازت عصبانی بود تو طبق قانونش پیش رفتی اون دوست پسرت که همکارت بود مامان میگفت خیلی از ما دوره

واسه همین بابای لیوبائو که از روستای کناری بود رو انتخاب کرد بعد از دو روز گریه کردن قبول کردی چون نمیخواستی ناراحتش کنی من قانون درستی رو قبول کردم بابای لیوبائو خیلی باهام خوبه پشیمون نیستم که باهاش ازدواج کردم باشه، بیا تمومش کنیم یه چیزی بخور اینو امتحان کن بیا راستی

چرا این سالا باهام حرف نزدی؟ نمیخواستم مزاحمت بشم دلت واسه ژیجیو تنگ نشده؟ همچین مامانی به چه دردش میخوره؟ آره، همه مادرا یه ویژگی مشترک دارن همه شون بهترین چیزا رو واسه بچه شون میخوان ژیجیو خارج درس خوند و حالا برگشته میدونستی؟ نمیخوام درباره اش حرف بزنم راستی بعضی وقتا بیا آرایشگاهم

پوست خیلی خوب میشه واسه یه آدم روستایی چین و چروک مهم نیست ازدواج کردی؟ خودت چی فکر میکنی؟ به نظرم کردی بخاطر ظاهر الانت میگم حرفمو گوش کن اینجا نمون بخاطر حرف مردم میگم اگه اون زمان با لی هایچائو ازدواج میکردی الان اوضاع خیلی بهتر بود ولی آدم حریصی بودی سختگیر

اگه بتونی از این به بعد زندگی آرومی داشته باشی خوب میشه حرف بسه. بخور راحت باش خودتم بخور ببخشید اینم غذاتون میذارمش اینجا ممنون دیگه میرم بیمارستان باشه پول دارم واسه خرج درمانش بسه چند وقت دیگه میتونم اردک هارو بفروشم لطفا بگیرش نمیتونم پولی که واسش زحمت کشیدی رو بگیرم میبینمت …خواهر

بازم بیا پیشم الو؟ می، دونگ دونگ رو پیدا نمیکنم پیداش نمیکنی؟ آروم باش انباری رو نگاه کن شاید رفته باشه اونجا نه، فیلم دوربینا رو چک کردم رفت دنبال یه سگ الان میام مامان اینا خیلی سنگینه بگیم برادر بیاد؟ بده من نمیخواد بریم سلام، وقت گرفتین؟ نه نگرفتم اومدم دکتر لینگ رو ببینم

ببخشید ولی باید وقت بگیرین دکتر لینگ هم الان بیمار داره واسه معاینه نیومدم من مادرشم ببخشید خانم تازه از سنگاپور اومدم و خواستم محل کارش رو ببینم راستی بدش من از سنگاپور یکم هدیه آوردم بیا ممنون خاله خواهش میکنم از همتون ممنونم که به لینگ شیائو کمک میکنید سلام خاله

من همکار لینگ شیائو هستم اسمم فنگ شیشی عه راحت باشین الان بیمار داره میخواین با من بیاین اتاق انتظار؟ کارش زود تموم میشه ممنون لطف میکنی خواهش میکنم راستی از سنگاپور یکم هدیه آوردم میشه اطراف رو نشونم بدی و اینارو به همکارات بدی؟ حتما ممنون تو باید خواهر کوچیکه لینگ شیائو باشی چنگزی؟

لینگ شیائو درباره اش حرف میزنه؟ نه توی فرم اطلاعاتش دیدم یکی بهم بده این برای توعه واسه چی؟ خاله در عوض کادوی خودتون در نظر بگیرینش حتما توام مثل لینگ شیائو عاشق مسواکی این مسواک ما دوازده حالت داره وقتی رفتی خونه، میتونی روی حالتی که دوست داری تنظیمش کنی خیلی کاربرد داره

تشکر کن عزیزم ممنون خواهش میکنم بریم؟ آره مواظب باشین ببخشید مزاحمت شدم نه اصلا واسه توام کادو آوردم ممنون تموم شد سونگ، راهنماییشون کن هفته دیگه بیا ممنون دکتر از این طرف دکتر لینگ، از مامانت تشکر کن خیلی مهربونه مامانم؟ آره، به همه مون تارت آناناس داد با دکتر فنگ تو اتاق انتظاره

خیلی از دندون پزشکی میترسم با فکرشم حالم بد میشه اصلا درد نداره کارت تموم شد؟ نگران نباش دکتر فنگ راهنماییم کرد خواهش میکنم الان وقت استراحته حالا که کار لینگ شیائو تموم شده میتونه اطرافو نشونتون بده من ساعت 11 بیمار دارم باشه وقتتو نمیگرم بعدا غذا مهمونت میکنم ممنون خاله میبینمتون ممنون

باید بهم زنگ میزدی زنگ زدم ولی جواب ندادی منظورم قبل از اینکه بیای عه نه وقتی اومدی فقط میخواستم محل کارتو ببینم یکم کادو هم از سنگاپور آوردم واسه همکارات عه میشه گفت سوغاتی سنگاپور عه خودشونم آنلاین میتونن بخرن به این میگن احترام تو هنوز درک نمیکنی با همکارام حرف زدم

شیفت من میمونن میتونم بعد از ظهر اطرافو نشونتون بدم چنگزی، میخوای فردا بریم جزیره گولانگیو؟ واقعا؟ نمیخوای؟ خیلی خوب میشه ناهار چی میخوای؟ هرچی یا اردک تند اردک تند خوبه باشه میرم لباسمو عوض کنم آره اون یه مشکلی داره اوتیسم بله باشه ممنون الان میام خیلی ممنون اونجاس؟ آره

اون با کسی حرف نمیزنه واسه همین یکی بردش اداره پلیس بگو بچه ها برگردن دیگه پیدا شد چشم بریم سراغش پلیس گفت باید مدارک بیارم که ثابت کنه قیم ـشم چیکار کنم؟ قیم؟ دونگ دونگ هم که نمیتونه حرف بزنه یا تشخیصت بده بذار یه فکری کنم لینگ هپینگ لینگ هپینگ میتونه کمک کنه

لینگ هپینگ کیه؟ همسایه لی هایچائو خیلی ممنون ببخشید زحمت دادم اگه شما نبودین نمیتونستم برش گردونم مهم اینه که حالش خوبه اگه ناراحت نمیشی میشه بپرسم چرا مادرش زندانه؟ مامانش توی مغازه ای که مدیرش بودم متخصص زیبایی بود شوهرش الکلی بود مست میکرد و کتکش میزد

و وقتی به خودش میومد معذرت خواهی میکرد من خیلی پرونده های خوشنت خانگی داشتم اگه یه بار انجام بده بازم تکرارش میکنه درسته سعی کردم راضیش کنم که ولش کنه ولی گفت میخواد بخاطر بچه اش بمونه میگفت حداقل بچه رو نمیزنه یه روز دوباره مست کرد و با چاقو میخواست به صورتش بزنه

اونم چاقو رو از دستش گرفت و با چاقو کشتش دفاع از خود بوده آره اگه فقط یه بار میزد، دفاع از خود بود خشونتش خیلی زیاد بوده چهار سال شده دونگ دونگ کسیو نداشت مراقبش باشه واسه همین گفتم کمکش میکنم امسال چهارمین ساله با مادرش حرف زدم وقتی بیاد بیرون خودم استخدامش میکنم

پسر بیچاره آره سگ چی گفتی دونگ دونگ؟ چی؟ سگ گوله برفی رو میگه دلت واسه گوله برفی تنگ شده؟ سگ بیا اینجا بیا پیش عمو بریم با گوله برفی بازی کنیم، باشه؟ گوله برفی رو داده بودم به مغازه بغلی ولی بهشون درباره دونگ دونگ گفتم قبول کردن که بدنش به دونگ دونگ

خیلی ممنون اصلا دوست ندارم به زحمت بندازمت ولی بازم هی ازت کمک میگیرم اینجوری نگو کاری نمیکنم سوالی داری؟ خب…حالا که دونگ دونگ پسر خودت نیست پس اصلا ازدواج نکردی؟ آره مجردم چرا بهمون دروغ گفتی؟ ژیجیو خیلی ناراحت شد من بهت یه قول دادم گفتم اگه ژیجیو رو بزرگ کنی پسر تو میشه

و هیچوقت نمیبینمش دیگه من آدم بده داستان شدم میتونم به نقشم ادامه بدم اینجوری برا همه مون بهتره من هیچوقت نگفتم اگه ژیجیو رو بزرگ کنم نمیتونی ببینیش خودت این تصمیم رو گرفتی اگه اون زمان که ژیجیو دبیرستانی بود بهم دروغ نمیگفتی که دوباره ازدواج کردی ازش مخفی نمیکردم که برگشتی میدونم

واسه همین دروغ گفتم منم اصول خودمو دارم سر قولم میمونم به ژیجیو هم قول دادی که حتما میای سراغش به اونم قول دادی چرا سر قولت نموندی؟ مامان، زود بیا سراغم مامان، زود برگرد مامان، زود بیا مامان زود بیا سراغم …هه می نمیخواستم ناراحتت کنم مرسی رئیس، خیلی تو فکری

به چی فکر میکنی؟ …واقعا چرا؟ واقعا چجور آدمیه؟ رئیس رو ول کن دلش واسه خانم ژانگ تنگ شده بخاطر لی جیان جیان عه؟ دیوونه شدی؟ بعدا هم میتونی بری پیش اون کارت مهم تره واقعا میخوای کار به این خوبی رو ول کنی؟ جواب نده مامان چیکار میکنی؟ نکن میشه بس کنی؟ بسه

جیان جیان عه؟ بیا تو خیلی وقته ندیدمت دیگه دختر بزرگی شدی و خوشگل اومدی کجا بودی؟ معبد نانپوتو و کنار دریا فردا چی؟ جزیره گولانگیو دو روز بسه حالت خوب نیست خسته ام میرم دوش بگیرم شب بخیر شب بخیر درو ببند برادر هه نباید بفهمه وقتی داشت دوش میگیرفت اومدم برو دوش بگیر

و بیا بخواب چی داری میکشی؟ میخوام مجسمه حیوون های در حال انقراض رو بسازم مثل بزکوهی تبت، پاندا و دلفین ببین، کیوت نیست؟ آره فکر کردم ملاقات حیووناس ملاقات؟ ملاقات حیوانات چیه؟ درسته دنبال یه اسم بودم دو جوان گفت راهنمای حیوانات در حال انقراض ولی به نظرم خیلی خشک بود ملاقات بهتره

ملاقات حیوانات میرم دوش بگیرم برو بخواب میتونی بدون من بخوابی؟ میدونستی؟ تو خواب لگد میزنی لگد؟ قبلا اینجوری نبودم، مگه نه؟ آره راحت خوابیده بودم که با پات بیدارم کردی فردا میبرمشون جزیره گولانگیو بهتره بابات خبر دار نشه فکر کردم اگه من پیشت باشم بهتر میخوابی دیر شده برو بخواب برادر هه رفت؟

میرم ببینم تو اتاقشه باشه اگه خوابت نبرد بهم پیام بده یا زنگ بزن میخوام طراحی کنم باشه تولدت مبارک امیدوارم زندگی شاد و خوبی داشته باشی لی جیان جیان تو صبحونه درست کردی؟ امروز تولد لینگ شیائو عه تصمیم گرفتیم بخاطر تولدش خودمون نودل درست کنیم ولی رفته

با مامان و خواهرش رفت جزیره گولانگیو پس چرا چیزی نگفت؟ زحمتمون به باد رفت خودمون میخوریم، پس چیزی به باد نرفته ژیجیو لازم نیست هرروز صبح زود بیدار شی خودمون نوبتی صبحونه درست میکنیم من کلا سحر خیز ام آره نه بهتره نوبتی باشیم این روزا خیلی حالت خوب نیست کار تو موزه چطوره؟

…چطور بگم خیلی احساس با سوادی میکنم ببینیم چقدر تحمل میکنی خانم مینگیو همه عاشق شغلشون نیستن کار واسه چرخوندن زندگی عه اصلا اگه بهش علاقه داشته باشی شغل نمیشه هی بهونه بیار لی جیان جیان، صبحونه من دیگه میرم امروز بابام از سفر کاریش میاد باید ساعت 9 برم سراغش یه چیزی بخور

نه مرسی موفق باشی تسلیم نشو بیخیال نشو خیلی خوبین باشه فعلا خدافظ بابا، بابا بریم به مامان گفتم بیاد رستوران تا کپی مدارکمو بدم مامانت این دفعه خیلی زیاده روی کرده