المسلسل الصيني “انطلق” | “Go Ahead” مترجم عربي الحلقة 35 مسلسلات “ستيفن” بطل “مسلسل تزلج في الحب”

[به نام خانواده] [قسمت 35] فقط این پله واسم راحت نیست ولی خونه رو که دیدین خونه 140 متره و سه تا اتاق داره رو به شمال هم هست صاحبش فقط واسه مراسم ازدواج گرفته بودش اصلا ازش استفاده نکردن شرایطش واقعا خوبه فقط دیگه خیلی بزرگه خیلیا نمیتونن بخرنش

ولی به نظرم واسه خانواده شما عالیه واقعا خوبه ولی اگه اجاره اش کمتر بشه عالی میشه با صاحب خونه حرف میزنم اگه اجاره کل سال رو یدفعه بدین احتمالا کمتر بشه عالیه، خیلی خوب میشه پس ممنون خواهش میکنم باشه خدافظ میبینمت- خدافظ- آپارتمان خوبیه واقعا اندازه اش خوبه وقتی برادرت بیاد

اونم میتونه اینجا بمونه خودت اینجا زندگی کن من این هفته میرم سنگاپور من و برادرت اینجاییم واسه چی تو برگردی سنگاپور؟ پس میرم مالزی و پیش مامان بزرگم میمونم میشه انقد غرغر نکنی؟ من از بچگی اینجا بودم به اینجا عادت دارم اینجا شهرمه چت شده؟

ما اومدیم اینجا تا تولد برادر لینگ رو جشن بگیریم و بریم سر قبر مادربزرگ چرا بعد حرف زدن با دایی تصمیم گرفتی اینجا بمونی؟ خب اینجا همه چیز پیشرفت کرده اینجوری راحت تریم، مگه نه؟ خودتم دوست داری، مگه نه؟ مگه وقتی با داییت رفته بودی ماهیگیری بهت خوش نگذشت؟

دلتم که واسه برادرت تنگ شده بود، درسته؟ !نه نشده بود !اونم ازمون متنفره خودت نمیفهمی؟ !نمیفهمم دوباره داری سرم داد میزنی چرا برنگردم خونه؟ مشکلش چیه؟ من میخوام با خانواده ام باشم مشکلش چیه؟ همیشه باهام بحث میکنی !همیشه عصبانیتت رو سر من خالی میکنی اگه برگردم سنگاپور مجبورم هرروز غرغر تورو تحمل کنم

واسه چی مجبور باشم سنگاپور بمونم؟ قبلا بهش فکر نکرده بودم به هرحال، به سنگاپور عادت کردم ولی عموت راست میگه تو توی چینی وقتی پیر بشم و اتفاقی واسم بیوفته تو باید تا سنگاپور بیای بهتره الان برگردم آره، حرفت منطقیه و میتونی بمونی ولی بعد تعطیلات سال آخر دبیرستانش شروع میشه

سال دیگه امتحان دانشگاه داره کتابایی که اینجا استفاده میشه با سنگاپور فرق داره و نمیتونه منتقل بشه خیلی روش تاثیر میذاره اگه بمونی اون چیکار کنه؟ نگران اینی؟ بهش فکر کردم الان تعطیلات تابستونه وقتی مدرسه ها شروع بشه میریم سنگاپور و تو تعطیلات زمستون هم میایم و مدرسه ها که شروع شد میریم

با هواپیما راحته پرواز طولانی نیست بعدا هم میتونه به دانشگاه چین بیاد تو چین کلی دانشگاه خوب هست خونه سنگاپور رو میفروشم و بعد میتونیم اینجا بمونیم فقط یه ساله تا امتحان دانشگاه چنگزی خیلی طول نمیکشه لازم نیست هی از این کشور به اون کشور بری اشکال نداره چنگزی واست دردسر درست نمیکنه

راستش دلم میخواد نزدیک تو زندگی کنم اینجوری بیشتر میبینمت و ازت مراقبت میکنم خانواده باید کنار هم زندگی کنه بزرگترا باید نزدیک بچه هاشون زندگی کنن به هر حال من این هفته میرم سنگاپور باشه هرجا میخوای برو ولی تا تموم شدن امتحان چنگزی صبر کن همونطور که گفتی

بزرگترا باید کنار بچه هاشون زندگی کنن نگران نباش بهت زحمت نمیدم از وقتی که اومدم اینجا نقشه کشیدی واسه همین چنگزی میگفت داری کلی خرید میکنی و دوستات رو میبینی پس داشتی باهاشون خدافظی میکردی خودت بهم گفتی بیشتر با دوستام وقت بگذرونم برم خرید و قهوه بخورم و بیرون رو ببینم

خودت گفتی اینکارا رو بکنم به هر حال حرفمو باور نمیکنی آره، همه اش تقصیر خودمه اشتباه کردم من مقصرم حتی نتونستم واسه آخرین بار مامانمو ببینم تصادف هم که کردم شوهرمو از دست دادم معلول شدم و واسه تو فقط یه دردسرم عجیب نیست که ازم متنفرین ما ازت متنفر نیستیم

مظلوم بازی درنیار، فهمیدی؟ !چنگزی خودتم قبول داری دروغگو- !خفه شو- !من فقط حقیقتو میگم دیگه حقیقت هم نمیتونم بگم؟ جیان جیان اینجا چیکار میکنی؟ فکر کردم خاله تینگ و چنگزی میرن سنگاپور واسه همین یکم وسیله خریدم ولی اشتباه فرستادنش فرستادنش استودیو مجبور شدم خودم بیارمش دیگه میرم چرا انقد عرق کردی؟

من میرم هتل !مامان میای یا نه؟ باشه، میتونی اینجا بمونی به هر حال من میخوام برگردم اگه واقعا نمیخوای منو ببینی میتونیم ارتباطمون رو قطع کنیم برادر مامان و خواهرت رفتن؟ چی شده؟ عرق کردم چی شده؟ چرا اینجوری شدی؟ مامانم دنبال خونه میگرده میخواد اینجا بمونه انقد یهویی؟ خیلی وقت پیش فکراشو کرده

خب بذار بمونه اون آزاده هرجا دلش میخواد بره تازه، اینجا شهر خودشه دیگه توام برگشتی ولی چنگزی باید بره مدرسه چیکار میکنه؟ چنگزی، برادرت داره آشپزی میکنه آب پرتقال گرفتم چنگزی؟ برگشتم- !اومدی- جیان جیان واسه مینگیو هم بیار- باشه- نه ممنون نمیخورم چرا؟ حالت خوب نیست؟ نه مامانم بلاکم کرده بابامم جوابمو نمیده

مطمئنم مامانم بهش گفته خب میری خونه؟ نه، یکم بهشون وقت میدم میرم دوش بگیرم مینگیو بیچاره خیلی به فناس برادر لینگ باید به چنگزی زنگ بزنی ببین رفته هتل یا نه زنگ زدم ولی جواب نداد باید تنهاش بذارم درسته الان دوران بلوغ ـشه حس میکنه کل دنیا برخلاف اونن همه مون اینجوری بودیم

یادته قدیم تنها چیزی که میخواستم این بود که برم کافی نت و بازی کنم نمیذاشتن تو مدرسه خوراکی بخوریم پس حتما باید میخوردم حتما باید معلما رو اذیت میکردم آره منم بعد مدرسه سریع لباسمو عوض میکردم به نظرم لباس مدرسه واسه صورت خوشگلم خیلی ضایع و زشت بودن آره هنوز اینو یادمه

داشتم ژست میگرفتم بچه های الان خیلی بدتر شدن از خودشون ویدیو درست میکنن بخاطر اینه که درساشون زیاد نیست آره الان دیگه بچه های دو ساله هم تبلت دارن خیلی باهوش ترن چرا اینجا نشستی؟ مراقب باش اذیتت نکنن برو خونه چیکار میکنی؟ چیکار میکنی؟ !هی آقا! آقا حالت خوبه؟ برات تاکسی بگیرم؟

نه ممنون مرسی یکی میاد دنبالم نه مرسی ممنون- باشه- مشکلت چیه؟ ساعت دهه شبه هتل اینجاس چرا نمیری؟ با مامانم دعوا کردم مدارکم دست اونه نمیتونم اتاق بگیرم بهش فکر کن اگه من بعد از کارم از اینجا رد نمیشدم کل شب میشستی همینجا لینگ شیائو خبر داره؟ الو لینگ شیائو؟ خواهرت پیش منه

…وای! واسه منه بسه ولش کن …ماهیم! نمیشه !خیلی واسش ریخت کل شب اینجا میمونه؟ تو اتاق من میخوابه ولی نمیشه باهاش کنار اومد نمیشه پرتش کنیم بیرون ژیجیو آوردش خونه امشب از حموم دستشویی تانگ چان استفاده کنیم بذارین راحت باشه تانگ چان تو اول برو باید آب ماهیم رو عوض کنم

وگرنه منفجر میشه بریم روتختی رو عوض کنیم امشب اتاق مینگیو میخوابم امشب پیش من بخواب !عمرا- چرا؟- میپرسی چرا؟ …اگه امشب کنار هم بخوابین، من !زنگ میزنم به بابا میگم داره شوخی میکنه خودت نمیفهمی؟ نمیشه به بابا زنگ بزنی بریم رو تختی رو عوض کنیم !کار دیگه ای نکنید اینم شارژر

این تبلت قبلیمه حوصله ات سر رفت ازش استفاده کن قدیمیه؟- !پس چی- !عمرا جدیده رو بدم دستت !خسیس الان خونه مایی الکی بهونه نیار مثلا نوجوونی چرا اصلا کیوت نیستی؟ !آره، لی جیان جیان کیوته آره، جیان جیان کیوته ازش متنفرم !حتما با برادرم خوابیده چی میگی؟ اگه دوباره بگی، لهت میکنم

چنگزی، راحت باش اینجا خونه خودته !هی! جوابشو بده ممنون خواهش میکنم راحت باش خب حله لینگ شیائو رو تختی درست شد بیا …اگه امشب رو تختت نباشی، من !نابودت میکنم حرفای چنگزی رو جدی نگیر نمیگیرم من دیگه بالغم اهمیت نمیدم حرفاش واسم مثل میو میو گربه اس تقصیر منه که اینجوریه

به نظرم یه جورایی شبیه توعه دوست داشتن تو، دوست داشتن خواهرته خب بسه گوشه هاش رو بکش باشه- زود باش- کی برمیگردی؟ برنمیگردم آخر هفته اینجا میمونم بعدش میرم سنگاپور !خوبه! خدافظ پس یادت نره وسایلی که خریدم رو ببری نمیخوام ارزشی ندارن پروازت رو کنسل کردم مامان برنمیگرده اگه تنها بری نگران میشم

تعطیلات تابستون همینجا بمون چرا پروازمو کنسل کردی؟ !من میرم سنگاپور چرا اینجا بمونم؟ میدونم ازم متنفری خودتم میدونی؟ به مامانت گفتم اینجایی امروز همینجا بمون گرسنه ات شد غذا سفارش بده اگه چیزی شد، صبر کن بیام من اینجا نمیمونم حوصله ام سر میره میشه انقد دردسر درست نکنی؟ میخوام برم سر کارم

خب برو تنهام بذار نظرت چیه؟ میتونی بیای استودیو من استودیوم کنار دریاس من با تو نمیام لطف میکنی پس من میرم با اون میرم میرم کافه اون من؟- آره. تو- وایسا لباس بپوشم جایی نری بچه داریم خوب نیست مرسی پرنسسمون تورو دوست داره !برادر هه موفق باشی بریم برادر ممنون نوش جان

ببخشید منتظرت گذاشتم نه لاته گرفتم نمیدونم دوست داری یا نه ممنون. همین خوبه بیا بشین واسه چی میخواستی ببینیم؟ شنیدم دنبال خونه ای خب؟ میخوای بمونی اینجا؟ آره، مشکلش چیه؟ تو تولد لینگ شیائو نشنیدم چیزی بگی چرا یهو میخوای اینجا بمونی؟ ما خیلی ساله طلاق گرفتیم

فکر نکنم لازم باشه به تو بگم میخوام چیکار کنم منظورم این نبود آره، طلاق گرفتیم ولی هنوز یه پسر داریم بخاطر پسرم اینکارو میکنم خودش خواسته برگرده اینجا باید ازش حمایت کنم خب منم برمیگردم اینجا بخاطر اون اینکارو میکنی؟ باشه فهمیدم اگه اینجوریه پس راحت حرف میزنم

لینگ شیائو خیلی ساله ازت مراقبت میکنه واسش خیلی درد آوره خیلی واسش سخته خودت بهتر از من میدونی الان کم توان شدی به کمکش احتیاج داری بهش نیاز داری درک میکنم منم مشکلی با این قضیه ندارم ولی مسئله اینه که لینگ شیائو یکم بیماری روانی داره بیخوابی خیلی شدیدی داره خیلی قرص میخوره

دارو های ضد اضطراب قرص های ضد افسردگی خداروشکر، جیان جیان رو داره خیلی جیان جیان رو دوست داره بعد اینکه عاشق شدن خیلی حالش بهتر شده خوابش هم بهتر شده یه دکتر طب چینی واسش پیدا کردم تا درمانش کنه …پس چن تینگ نگو که خبر نداشتی مریضه معلومه که میدونستم

بخاطر اینه که خیلی درونگراس هیچ وقت چیزی نمیگه الان که برگشته چین خیلی خوشحال تره آره، درسته به عنوان پدر و مادرش باید حواسمون بهش باشه و مراقبش باشیم میدونم از جیان جیان خوشت نمیاد ولی باید بدونی لینگ شیائو خیلی جیان جیان رو دوست داره بخاطر لینگ شیائو

بهت توصیه میکنم سعی کنی جیان جیان رو دوست داشته باشی من ازش بدم نمیاد …من فقط خیلی از آخرین باری که دیدمش میگذره خیلی نزدیک نیستیم واسه همین نمیدونم چی بگم تو اشتباه برداشت کردی باشه، اینجوری عالیه فکر نکن غرغرو ام میدونم پدر با صلاحیتی نیستم خب باید بگم

تو مراقبت از بچه ها به هایچائو نمیرسم خیلی با بچه ها خوبه حالا که بهش فکر میکنم وقتی بچه بودن وقتی بالا پایین میپریدن و شاد بودن من خیلی گیج میشدم بابا الان بیمار داری؟ نه پس منو معاینه کن لثه ام درد میکنه ببینم اینجا التهاب کرده؟ عفونتی نداره

بیا اتاقم. باید معاینه ات کنم یه پرونده باز کن نه نه نمیخواد نه لثه ام از صبح که بیدار شدم درد میکرد حتما التهاب داره فقط یکم مسکن بده بهم داری واسه خودت دارو تجویز میکنی پس چرا اومدی دکتر؟ وقتی بیام پیش تو خیالم راحت میشه باشه احتمالا فقط التهاب کرده

لازم نیست دارو بخوری فقط بیشتر بنوش باشه، حرف دکترو گوش میکنم دارو نمیخورم و بیشتر آب میخورم …هرروز- بابا- بعد از ظهر کار نداری؟- نه- پس باهام ناهار بخور- باشه- زنگ میزنم ایستگاه و میام چی میخوای بخوری؟ من حساب میکنم فرقی نداره- باشه- میرم لباس بپوشم- باشه- برو بیشتر گوشت بخور

فقط سبزیجات میخوری دوباره لاغر شدی جیان جیان گفت مامانت میخواد بمونه بهت گفته؟ دیشب به باباش زنگ زد کنارش نشسته بودم واسه همین بهم گفت لینگ شیائو به نظرم خیلی خیلی خوبه که مامانت بمونه اگه چیزیش بشه مجبوری تا سنگاپور بری حالا که اینجاس فامیلاش ازش مراقبت میکنن اینطوری تو راحت تر میشی

و لازم نیست به اینکه نظرش درباره تو و جیان جیان چیه فکر کنی درست کردن رابطه مادر و زنت کار سختیه حتی اگه یه پرنسس پیدا کنی بازم مامانت میگه، اون به پسر من نمیرسه بهم گفت فقط خیلی به جیان جیان نزدیک نبوده واسه همین نمیدونسته چی بهش بگه اشتباه برداشت نکن بابا

رفتی پیشش؟ نه، چرا برم؟ فقط بهش زنگ زدم و پرسیدم واسه جابجایی کمک میخواد یا نه و درباره تو و جیان جیان ازش پرسیدم اونم جوابمو داد بابا ممنون …لینگ شیائو من- بابا- وقتی کلاس چهارم بودم یه انشاء با موضوع ”پدر من” نوشتم یادته؟ بسه بسه…یادمه درباره هایچائو نوشته بودی حرفشو نزن

هنوز یادم میاد عصبانی میشم دراصل درباره تو نوشتم واقعا؟ اولیش که به معلمم دادم درباره تو بود بعدش بهمون گفت ببریمش خونه و بدیم امضاش کنن واسه همین دوباره نوشتم حتما توش خیلی ازم بد گفتی واسه همین ترسیدی نشونم بدی، آره؟ نه نوشته بودم بابام پلیسه

و آدم بدا رو دستگیر میکنه و از مردم محافظت میکنه اون یه قهرمانه راستش وقتی بچه بودم خیلی تحسینت میکردم واسه همین استرس داشتم نشونت بدم تازه اگه واسه بابا لی مینوشتم خیلی خوشحال میشد و بیشتر واسم غذا درست میکرد خیلی شکم پرستی گوشت بخور لینگ شیائو هنوز اون انشاء رو داری، آره؟

بهم نشونش بده خیلی ازش گذشته دروغ نگو! حتما نگهش داشتی نشونش بده بازم آب انبه درست کن نباید با بزرگترا اینجوری حرف بزنی آب انبه باشه نه مگه کار نمیکنی؟ من رئیسم وقتی میگم نه، یعنی نه خیلی پررو ای تا یاد نگرفته درست صحبت کنه چیزی بهش نده، حتی آب

کی خواست اینجا بمونه؟ میرم باشه، پس زنگ میزنم برادرت بهش میگم که داری پررو بازی در میاری اونوقت میاد سراغت اینجوری خوبه؟ مشکلت چیه؟ با برادرم چیکار داری؟ صبح خودم آوردمت خودمم باید برت گردونم اگه باهام نمیومدی هرجا دلت میخواست میتونستی بری به من ربطی نداشت فهمیدی؟ معذرت خواهی کن- ببخشید-

کی؟- هه ژیجیو- برو فیلمت رو ببین واسه خواهر کوچیکم آب انبه درست کن باشه پولشو میدم پس چیزی بهت نمیدم پررو منو بازی میده؟ اینم اسپرسو تون خوش اومدین داشتم رد میشدم گفتم اینجا هم بیام مزاحمت شدم؟ نه دونگ دونگ کجاس؟ یه مهدکودک دیگه واسش پیدا کردم بابات کمکم کرد الان اونجاس

مادرزادی ایه؟ نه، مشکل روانی عه وقتی قدیم پدرش، مادرشو میزد اگه گریه میکرد و چیزی میگفت پدرش ازش خیلی عصبانی میشد دونگ دونگ بیچاره آره مامانشم خیلی بدشانسه ولی خوشبختانه چند ماه دیگه میاد اینجا دونگ دونگ بهتر میشه ویدیو رو دیدم دیروز دونگ دونگ رو بردی رستوران بابام

ژو میگفت حس میکنه بابام هنوز دوست داره …خب راستش خیلیا اینجوری فکر میکنن صبر کن واسه دونگ دونگ عه بدش بهش پس از طرف اون تشکر میکنم خواهش میکنم میرم سر کارم ژیجیو من ژیجیو رو بزرگ کردم خیلی خوب میشناسمش بابا من اومدم جیان جیان اومدی! بیا بشین سلام جیان جیان- سلام ژو- چرا امشب واسه شام اومدی اینجا؟ بابا لینگ گفت میخواد یه چیزی بهم بگه خیلی به گوشی نگاه نکن چشمت خشک میشه اگه به کسی پیام میدی، واسش ویس بفرست باشه

به کی پیام میدی؟ هیچکس به یه همسایه قدیمی واقعا؟ پس خانم ژانگ نیست؟- نه- پس…خاله هه می؟- نه نه، اون نیست- خاله هه می عه واقعا اون نیست باشه قبول هرچی تو بگی خب دیگه جوون نیستی بیا مستقیم حرف بزنیم من موافق ازدواجتم توام باید عاقل باشی نباید دوبار از یه جا بخوری

اشکال نداره که از زنای خوشگل خوشت میاد ولی زندگی فقط قیافه نیست باز شروع شد میدونستم توهم زدی من فقط بخاطر ژیجیو با هه می حرف میزنم لازم نیست بهم توضیح بدی من نمیخوام جلوتو بگیرم هرکی رو میخوای دوست داشته باش ولی مراقب باش اگه خوب پیش نرفت …من و ژیجیو رو قاطی

باشه فهمیدم فهمیدم چی میگی تمومش کن داری سرم قاطی میکنی؟ به حرفام فکر کن بابا دقیقا کی بابا عه؟ من یا تو؟ بابا! تو بابامی باشه من درباره دوست پسرت چیزی گفتم؟ حالا چی؟ دارم به یه دختر پیام میدم چرا انقد حرف میزنی؟ دختر؟ یه دختر عه؟ !وای بابا خیلی خفنی- بس کن-

چی میگین خیلی خوشحالین؟ داریم درباره ”یه دختر” حرف میزنیم غذاتو بخور مزخرف نگو اوکی دختره چی؟ به تو چه غذا خوردی؟ تو ایستگاه خوردم تو خوردی؟- آره- خب چرا مواد غذایی رو آماده نمیکنی؟ فردا رستوران باز نیست؟ نمیتونم تا تموم شدن غذای دخترم صبر کنم؟ من جات صبر میکنم

تو برو غذارو آماده کن میتونی درباره اون ”دختره” هم فکر کنی !هی تو! تمومش کن خیلی حرف در میارین تو برو برو فقط داشتم پیام میدادم برو برو غذارو آماده کن پرحرف خیلی حرف میزنه داستان دختره چیه؟ میخوای باهاش قرار بذاری؟ پس بهم نمیگی چرا گفتی بابام بره؟ خب

امروز رفتم دیدن مامان لینگ شیائو چرا رفتی پیش خاله چن تینگ؟ تو تولد لینگ شیائو قشنگ احساس کردم که اون و خواهر لینگ شیائو باهات بدجنسن ظاهرت بی خیاله ولی میدونم اینجوری نیست حتما ناراحتی، آره؟ خوبه خوبم قرار نیست که هرروز ببینمشون اشکال نداره اشکال داره اگه برمیگشت سنگاپور

همه چیز خوب میشد ولی الان اینجاس حتی میخواد نزدیکتون خونه بگیره از اول نقشه داشته جیان جیان سخت ترین مشکل یه مرد سر و کله زدن با مادر و زنشه اگه باهات بد رفتار کرد به خودم بگو خودم حلش میکنم حالش رو میگیرم میرم با بابات درباره اون ”دختره” حرف میزنم باشه برو

برادر لینگ اومدی سراغ من؟ بابا گفت اتوبوس گرفتی واسه همین اومدم اینجا بستنی میخوام نمیشه. دیر وقته !بیخیال عمرا بذارم فردا شیفت شب دارم صبح میرسونمت استودیو اونموقع واست میخرم اگه ژیجیو بود واسم میخرید چه بد که نیست بیا امروز به مامانت زنگ زدی؟ نه ولی خاله ام بهم زنگ زد

گفت میاد اینجا میخواد واسه خرید وسایل کمک مامانم کنه گفت نگران نباشم باید به مامانت زنگ بزنی نباید خیلی دعوا کنید ما دعوا نکردیم جنگ سرد که بدتره جنگ سرد هم باهاش ندارم فقط احساس میکنم…هیچ قدرتی ندارم نمیدونم چجوری باهاش رفتار کنم و نمیدونم چی بگم مثل یه چاه تاریک میمونه

،وقتی واردش بشی دیگه نمیتونی پرش کنی هرچی هم بگی صدات شنیده نمیشه احساساتت رو درک میکنم یه چاه تاریک یه چاه تاریکه ….ولی …یه چاه تاریک اگه خودشم نخواد یه چاه تاریک باشه چی؟ شاید اصلا نمیدونه یه چاه تاریکه تو خیلی خوش بینی خیلی…خوش بینم؟ یه چاه تاریک بخاطر این یه چاهه که

تو طبیعتشه بقیه رو گیر بندازه و چیزایی که نزدیکش میشن رو خراب کنه اینجوری مثل خودش میشن توام خیلی بدبینی جدیدا استرس داری؟ قرصات رو میخوری؟ آره ولی داروی من تویی من چیم؟ مسکنم یا خواب آور؟ !موهامو خراب کردی خیلی بیشعوری بستنی که نمیخری موهامم بهم میریزی نمیتونید سریعتر راه بیاید؟ !ژیجیو

!ول کن ول کن توام منتظر من بودی؟ منتظر اون بودم زودتر منو از شر خواهرت خلاص کن فردا هم میخواد باهام بیاد من واسه مامانت بچه داری نمیکنم مگه با کافه ات کاری داره؟ نداره نمیخواد بره سنگاپور تعطیلات تابستونش تنهاس یه دوستم نداره باید یه کاری واسش جور کنی

مثلا کلاسی چیزی ثبت نامش کن سال دیگه امتحان دانشگاه داره میتونیم کلاس نقاشی ثبت نامش کنیم فکر نکنم شاگرد خوبی باشه نمره هاش خوبه باشه ببخشید نخند خودت حلش کن خب بذار باهات بیاد وقتی تو کافه اته فقط اونجا نمیشینه هرچی خورد ازش پول بگیر چجوری ازش پول بگیرم؟

اون خواهر لینگ شیائو عه مثل خواهر خودم میمونه خب نصف پولو ازش بگیر !خواهر توام هست من خواهر نمیخوام میخوای بترسونیم؟ مشکلش چیه؟ !فقط نوجوونه !ولم کن !خفه شدم ژیجیو !کنترل رو ازم گرفت چنگزی باهام بیا !خیلی پررو عه !یه سلامم نمیده بلاخره فردا میره یا نه؟ نمیره خدایا !کنترلم !کنترل عزیزم

کجایی عزیزم؟