المسلسل الصيني “انطلق” | “Go Ahead” مترجم عربي الحلقة 37 مسلسلات “ستيفن” بطل “مسلسل تزلج في الحب”

[به نام خانواده] [قسمت 37] باشه تقصیر منه خوبه؟ تو کار اشتباهی نکردی تقصیر منه اشتباه نیست که از مادرت متنفری؟ فقط به بابات اهمیت میدی …حتی همسایه ها هم اونا دوستم دارن تو چرا دوستم نداری؟ خاله ببخشید که اینجوری شد ممنون واسه کمکتون خواهش میکنم کاری نکردم از مامانت عصبانی نباش ببخشید واقعا

لینگ شیائو ببخشید بخاطر مامانت نیست نمیخوام اونو ببینی هر وقت دیدیش تا جایی که تونستی ازش دور شو فکر کنم بیشتر از قبل ازم متنفر شد میخواستم باهاش خوب رفتار کنم آخه اون بزرگترمه اگه میخواد کوچیک ترا بهش احترام بذارن باید مثل یه آدم بزرگ رفتار کنه ما نمیتونیم اون مامانته ناراحت نباش

تو عصبانیت، هیچکس حرف خوب نمیزنه میدونم ولی من اومدم اینجا تا واسش جبران کنم میدونستم باز اشتباه میکنم وقتی بچه بود پیشش نموندم وقتی که بیشتر از همه بهم احتیاج داشت نبودم واسه همین میخوام کنارش باشم کمکش کنم، ازش مراقبت کنم و بیشتر باهاش وقت بگذرونم …ولی انتظار نداشتم خیلی سخته

مادرا اینجوری ان ولی هرچقدر هم از دوست دخترش بدت بیاد نباید خجالت زده اش کنی، درسته؟ اونا با همن الان دوران شیرینی کنار هم دارن میفهمم ولی از اون دختر خوشم نمیاد درسته ازش خوشت نمیاد لی جیان جیان بی تقص نیست سعی نکرده تورو راضی کنه، اشکالی نداره

…ولی پشت سرت پیش لینگ شیائو حرف زده واسه همین اگه با هم ازدواج کنن پسرت از دستت میره مامان خاله سونگ مینگیو اینجا چیکار میکنی؟ مامانت بهم نگفته بود باید با مامانم حرف بزنم، مهمه باشه جین، من تنهاتون میذارم میرم ناهار بخورم باشه- میینمت- ممنون خاله سونگ

مامان، بین تو و بابا چی شده؟ اگه طلاق بگیرم خوشحال میشین؟ عصبانی نشو واقعا میخوای جمعه از بابا طلاق بگیری؟ واسه خوشحالی تو انجامش میدم هرجا بخوای میتونی بری لازم نیست دیگه بهم دروغ بگی مامان، اشتباه کردم ببخشید زمان دبیرستان بچه بودم و الان پشیمونم

از دست من عصبانی بودم واسه همین خراب کردم میتونستم یه دانشگاه بهتر برم مامان ببخشید اشتباه کردم لازم نیست ازم معذرت خواهی کنی از خودت باید بکنی خیلیا میخوان وارد دانشگاه های خوب بشن احمقن؟ اگه قبول میشدی نمیزاشتم بری دانشگاه بجینگ؟ واقعا پشیمونم خیلی وقت بود مخفیش کرده بودم نمیدونستم چجوری بگم

همه اش دلم میخواد برگردم اون زمان و بزنم تو گوش خودم من میزنم …من مامان مامان خودتو نزن خودتو نزن چرا انقد ازم متنفری؟ چرا اینکارو باهام میکنی؟ بگو چه اشتباهی کردم کل عمرم واسه شما دوتا زندگی کردم ولی شما یهو زیر پامو خالی کردین مامان بخاطر اینکه میخوام برم بجینگ

و حرفتو گوش نکردم ازم متنفری و میخوای ولم کنی؟ بخاطر دور شدن از من میخوای بری بجینگ خودم میدونم قبلا اینجوری بود ولی مامان الان بخاطر خودمه میخوام یه خبرنگار بشم میدونی چیه؟ اینکارو دوست دارم نمیخوام فقط جواب گزارش شهروندا رو بدم و تو شبکه کاره ای نباشم

میخوام درباره وقایع زمان حال و زندگی مردم گزارش کنم میخوام سر صحنه باشم مامان این رویای منه میفهمی؟ پس واسه همین وسط روز اومدی ارشدت وقتی اومد به استودیوت طرحت رو دید؟ وقتی فهمید استودیو دارم اومد یه سر زد دفتر طراحیم روی میز بود واسه همین برداشتش و نگاهش کرد

فکر نمیکردم اینجوری شه گفتی طرحت براساس یه عکس بوده چه عکسی؟ همون عکسی که مینگیو تو حیاط دبیرستان ازمون گرفت با دوربینی که مامانش واسش خریده بود این بگیر بگیر یک، دو، سه بعدش عکسو واسمون پرینت کرد خب کجاس؟ با بچه ها بازی کپسول زمان انجام دادیم واسه همین گذاشتمش تو کپسول

کجا خاکش کردی؟ یه زمین خالی بود …الان امیدی نیست تو دانشگاه لپتاپم رو دزدیدن پس دیجیتالش هم ندارم وقتی پرینتش کرد به تو و ژیجیو هم داد واسه تو کجاس؟ نمیدونم کجا گذاشتمش چطوره به ژیجیو بگیم؟ اون خیلی مراقب وسایلشه الان؟ واست قهوه میگیرم تو خونه غم باد نگیر بریم اسموتی کیوی لاته

سالاد میوه تو بسته ساندویچمون سالاد هم هست بسته ساندویچمون رو میخواین؟ باشه باشه، بسته ساندویچ میشه 92 یوان نقد یا ویچت؟ ویچت لطفا بارکد تون رو نشون بدین اسکن شد ژیجیو، اسموتی کیوی و لاته باشه یه بسته ساندویچ- باشه- خوش اومدین اینجا چیکار میکنید؟ امروز کار نداری؟ با همکارم شیفت عوض کردم

کارت خوبه یه پیشخدمت واقعی شدی بزرگ شدی کارم اینه اگه خوشحالی بخند خفن بازی درنیار چی میخوری؟ چی بلدی؟- آبمیوه- باشه، دوتا آب پرتقال درست کن خواهرت مثل خودته !معلومه مثل خودمه چائو، خانواده ام اومدن تو قهوه درست کن- باشه- بشینید وقتی رفتم خارج، چند ماه اول خونه ژائو هواگوانگ موندم

با عجله رفتم و خیلی چیزا رو جا گذاشتم نمیدونم انداختشون دور یا نه ژیجیو، چرا زنگ نمیزنی بپرسی؟ چرا نمیری سر کارت؟ لینگ شیائو، تو چی؟ نکنه وقتی اومدی اینجا چون وسایلت زیاد بوده آلبومت رو گم کردی؟ پیداش نمیکنم ببخشید میپرم وسط من خیلی درباره برادرم نمیدونم ولی آلبومشو میشناسم چنگزی

یه سال پیش مامانم قیچیش کرد مثل دیونه ها کل عکسا رو نابود کرد میدونستم دیوونه میشه واسه همین مدارکشو قایم کردم وگرنه اونا هم تیکه پاره میشد حرفشو نزن واسه گذشته اس اگه جات بودم همه چیزو بهشون میگفتم تا آمادگی داشته باشن اگه از دیوونه بازی های مامان خبر نداشته باشن

خیلی شوکه میشن حالا که برادرم نمیگه خودم میگم وقتی برادرم فارغ التحصیل شد حال مامانم خوب بود واسه همین میخواست برگرده بیا بخور فقط گوشت نخور سبزیجات هم بخور ببین چقد چاق شدی صورتت بزرگ شده مامان، اشتهای خوب یه نعمته بس کن بعدا که چاق شدی دیگه نعمت نیست

یکم برو عقب موهات رفته تو کاسه درباره محل کارت فکر کردی؟ پرس و جو کردم جایی که توش کارآموز بودی عالیه درآمدش خیلی خوبه هنوز تصمیم نگرفتم باید زودتر تصمیم بگیری هم دانشگاهی هات میخوان کجا کار کنن؟ مامان به برگشتن به چین فکر کردی؟ معلومه که نه منظورت از برگشتن به چین چیه؟

من از بچگیم تو سنگاپور بودم همه دوستام اینجان مگه نه مامان؟ درسته بیست ساله تو سنگاپورم عادت کردم شاید اگه برگردم اذیت بشم تازه حالم خوب نیست از پسش بر نمیام زودتر کار پیدا کن خیلی فکر نکن مامان دیگه خودت تنهایی میتونی زندگی کنی و امکانات سنگاپور خوبه

چنگزی بزرگ شده لازم نیست نگرانش باشی پس من میخوام تو چین کار پیدا کنم راه هوایی سریعه رفت و آمد آسونه لینگ هپینگ بهت زنگ زده؟ نه …الان واقعا واقعا واسم سخته نمیخوام جلوتو بگیرم ولی با اینکه میتونم راه برم و خرید کنم هنوز ویلچر استفاده میکنم اگه بیوفتم، چنگزی نمیتونه بلندم کنه

تازه اگه مریض بشه نمیتونم ببرمش بیمارستان اگه اتفاقی بیوفته، من چیکار کنم؟ از دکتر پرسیدم لازم نیست نگران باشی دکتر درباره من چی میدونه؟ اون که فلج نیست از کجا میدونه یه آدم فلج چقد سختی میکشه؟ حرفش راحته لازم نیست نگران باشم؟ حالا لینگ هپینگ چیکار داره؟ اون که پیر نیست

رو پاهاش میتونه راه بره چرا با من لج میکنه؟ مامان، آروم باش داریم حرف میزنیم من حرفی ندارم من کاملا مخالفم برادر، واقعا میخوای بری پیش بابات؟ از اولش میخواستم بعد فارغ التحصیلی برگردم نمیشه منو اینجا تنها بذاری نمیدونم چجوری از مامان مراقبت کنم خودت میدونی چقدر اخلاقش بده التماست میکنم برادر

میشه نری؟ برادر مامان چرا در نمیزنی؟ داری عکس میبینی؟ چه عکسیه؟ هیچی نشونم بده میخوام بخوابم قبل اومدن در بزن باشه شب بخیر تا دیر وقت بیدار نمون برگشتم برادر چنگزی، کفشم رو شستی؟ انداختمش دور خراب شدن خودم واست میخرم چیکار میکنی؟ تو که میخوای برگردی، مگه نه؟ میتونی هرروز ببینیشون

لازم نیست اینارو نگه داری میشه بس کنی؟ میخوای چیکار کنم؟ حتما خیلی پشت سرم حرف میزنن هرروز بهم فحش میدن اونوقت من باید عکساشون رو نگه دارم؟ چقدر بخشنده باشم؟ ببخشید نمیتونم میتونی بری بهم اهمیت نده نمیخوام اذیتت کنم نمیخوام بار دوشت باشم باید با بابای چنگزی میمردم

بس کن مامان- بهم اهمیت نده- اگه بمیرم همه چیز تموم میشه و دیگه زحمتی نداری میتونی بری برو فهمیدم نمیرم کار پیدا میکنم میخوای چیکار کنی؟ کفشمو پیدا کنم میرم کمکش مامان زود میام برادر نرو یه کادو بود باید پیداش کنم میدونم یواشکی برش داشتم تو کیف مدرسه امه تو کیف مدرسه امه

برادر برادر چیکار میکنی؟ این پایین چیکار میکنی؟ هیچی رفتن؟- آره- با آدمایی که دوسشون داری درست رفتار کن میدونی از قدیم میگفتن ”طرف هارت و پورتش زیاده”؟ یعنی ظاهرش سرسخته ولی از درون شکننده اس بیشتر وقتا اگه حفظ کردن ظاهر سرسخت، دردناکه خب که چی؟ اونا ازم متنفرن کی ازت متنفره؟

برادرت یا جیان جیان؟ دوتاشون ازم متنفرن آره کارات خیلی رو مخه دلیلش این نیست برادرم بعد فارغ التحصیلیش میخواست برگرده ولی من التماسش کردم که نره میترسیدم با مامانم تنها بمونم از اون موقع به بعد، بردارم خیلی کم لبخند میزد اصلا حرف نمیزد و الانم وضعیت روانیش خوب نیست نمیدونستم چی تو فکرشه

میدونستم مراقبت از ما چقدر واسش سخته …و چقدر دوست داره برگرده، من عادیه که ترسیده بودی به هر حال، فقط یه بچه بودی چهارده سالم بود هرروز با خودم میگفتم نباید مثل مامانم باشم ولی کاری که کردم با اون فرقی نداره فرقش اینه که تو یه انسان وابسته 14 ساله بودی

نه 50 ساله انسان وابسته؟ بهش فکر کن، تو 14 سالگی نمیتونستی تنهایی زندگی کنی پس یه انسان وابسته بودی درسته تازه لوس بازی تو 14 سالگی قابل بخششه بعد مگه خودت نمیگی نیومدن برادرت بیشتر بخاطر خودت بود؟ پس چطوری میتونی بگی دوست نداره؟ ولی جیان جیان خیلی ازم متنفره

وقتی برادرم برگشته بود سنگاپور باباش و خانواده ات پشت سر ما حرف میزدن شما دوباره قلبشو به دست آوردین وایسا وایسا کی گفته؟ مامانت؟ دیگه 17 سالته خودت عقل نداری؟ وقتی بهش فکر کردم به نظرم درست بود وقتی بچه بودم …کاری که با جیان جیان کردم به هر حال، ازم متنفره

وقتی بچه بودی؟ منظورت وقتیه که پات شکست و تقصیر جیان جیان انداختی؟ خیلی ازش گذشته هنوز فکرت درگیرشه؟ منظورت چیه؟ فکر کردی جیان جیان هنوز یه بچه کینه ایه؟ خیلی سال گذشته دیگه فراموش کرده چون احساس گناه میکنی فکر میکنی ازت متنفره باید ازش معذرت خواهی کنی وگرنه با این سرد حرف زدنت

کی میتونه گرمای قلبتو حس کنه؟ عمرا منو سوژه خودش میکنه ببین گفتی دوست نداری مثل مامانت باشی ولی طرز فکرت مثل اونه چون همیشه نسبت به مردم بدبینی ده دیقه وقت داری خودتو جمع کنی و برگردی سر کارت زودتر وارد دنیای بزرگترا شو ژیجیو وقتی اومدم خارج تو. خونه تو موندم بعضی از وسایلم اونجا موند انداختیشون دور؟ چه وسایلی؟ انداختیشون دور؟ فکر کنم تو زیرزمین باشه چندتا عکس رو گذاشتم داخل یه کتاب زحمتی نداره، فقط واسم بفرستشون راستی، شماره کارتتو بفرست پولتو پس میدم پولو نگه دار نه، خودم میتونم پول دربیارم پدربزرگت مریضه بیا دیدنش

چش شده؟ سرطان ریه کل عمرش سیگار میکشید چند ماه دیگه میمیره بیا دیدنش میخواد نوه اشو ببینه مگه پسر نداری؟ دوتاتون میخواد دوتاتون رو ببینه واست کاری نداره بیای دیدنش ولی تو بابام نیستی عکسامو بفرس خودت شخصا زنگ زدی پس عکسا خیلی مهمن گوش کن میتونیم به هم کمک کنیم

تو بیا دیدن پدربزرگت و منم عکسا رو بهت میدم، باشه؟ باشه، کی میفرستی؟ اضطراری عه؟ آره این چند ماه زیاد بیا دیدنش تا خوشحال بشه بعدش، هرکار خواستی بکن چی شد نظرت عوض شد؟ بهش فکر کن وقتی تصمیم گرفتی زنگ بزن هوا گرمه بعد کار میخوای چیکار کنی؟ هیچی میرم مترو

من تاکسی میگیرم انگار دوستم منتظرمه من میرم باشه بای بای اینجا چیکار میکنی؟ خیلی کمکم کردی ولی واست غذا نخریدم مامانم گفت واست شام بگیرم لازم نیست واسه غذا کمکت نکردم بعد شام میبرمت تئاتر عشق مخفی سرزمین شکوفه هلو ردیف جلو عشق مخفی سرزمین شکوفه هلو ردیف جلو من باید واست شام بگیرم

چی میخوری؟ به حساب من منم غذای دریایی میخرم کمربندتو ببند تئاتر با فیلم و دراما فرق داره نمایش های خوب باید پشت سر هم دیده بشن تازه، بازیگر تو هر نمایش با دفعه قبل بازیش متفاوته هربار تجربه اش بیشتر و بیشتر میشه خیلی جالبه دیالوگ ها، رفتار و اجرا

مثل سریالا قابل اصلاح نیست قدرت و ضعفت هم زمان خودشونو نشون میدن وقتی درباره بازیگری حرف میزنی متوقف شدنی نیستی مثل بچه ها هیجان زده میشی تئاتر دیدنو دوست دارم وقتی درباره بازیگری حرف میزنی چشمات برق میزنه علاقه نون و آب نمیشه الان به نظرم کار تو موزه خوبه

آسون و بی دردسر عه نتونستم بازیگر بشم ولی میتونم یه تماشاچی باشم فرقی نداره نه فرق داره میدونی؟ وقتی درباره کارت تو موزه حرف میزنی ناراحت و کم انرژی میشی حداقلش دوتا از ما سه تا شاده به نظرم خانواده ات اشتباه میکنن اونا ستاره شدن واسشون مهمه نه بازیگری

واسه مامان من، بازیگری یعنی ستاره شدن من خیلی درباره بازیگری نمیدونم یه دوست دارم که کارگردان تئاتر عه تو یه سالن تئاتر کوچیک اجرا میکنن بازیگرا معروف نیستن، نمایش هاشونم همینطور ولی خوشحالن به نظرم واقعا عاشق بازیگری ان واسه ستاره شدن انجامش نمیدن منم همینطور منم عاشق بازیگری ام هروقت دوربین رومه

و نور روی منه و همه نگاهم میکنن احساس میکنم پاپای ام که با خوردن اسفناج قوی شده خب چرا تئاتر رو امتحان نمیکنی؟ نه نمیتونم- چرا؟- !شوخیت گرفته بازیگرای تئاتر باید خیلی بهتر از بازیگرای فیلم و سریال بازی کنن مگه من میتونم؟ دیدی؟ خیلی منفی ای اگه میخوای بازیگر بشی باید خیلی بجنگی

بیخیال من فقط تو چند تا فیلم و سریال بودم چطوری اجرا کنم؟ حتی نتونستم دستیار مدیر لوکیشن باشم ببین خیلی بدبینی من منفی ام. بدبینم مشکلی داره؟ بلاخره تصمیم گرفتم عقب بکشم هم بدنم و هم روحم خسته شده بود حالا میگی دوباره شروع کنم مامانم اگه بفهمه جوری میزنه تو گوشم که بمیرم

باشه بسه غذاتو بخور خیلی بدجنسه !از کار ارشدش کپی کرده !باید خجالت بکشه تو کلاس مجسمه سازی دیدمش استاد گفت باید از اون یاد بگیریم میدونستم استعداد نداره !دزد هنر واسه دانشگاه مون خجالت آوره امیدوارم مدیریت قضیه رو جدی بگیره از نمایشگاه جایزه هاشو برداره داشتن همچین ارشدی خجالت آوره ازش خوشم میومد

!لعنتی جرات کرده کار ارشدمون رو کپی کنه !مزخرفه آیدیم رو ببین الو؟ چه خبره؟ یوفی داره چه غلطی میکنه؟ نمیدونم جوابمو نمیده درباره ایده ات بهش گفتی یا طرحت رو دیده؟ دیدش عکس اصلی رو نداری؟ پستش کن دارم دنبالش میگردم ارشدت خیلی پررو عه باهاش همکاری نمیکنم هرچی خیلی ناراحت نشو و پستای دانشگاه رو نخون الان دارم میخونم

دیگه نخون به اون احمقا توجه نکن عکسو پیدا کن خودم نابودش میکنم باید بهش یه درس حسابی بدیم بدیم فکر کردم میخوای مهربون بازی در بیاری و بگی نباید بدجنس باشیم ارشدِ چی؟ حالا که کارمو کپی کرده اصلا مرد حساب نمیشه متقلب ها دشمن همه انسان هان و مثل موریانه میمونن خوب گفتی

باید انرژیمون زیاد باشه خودم نابودش میکنم بای بای کی بود؟ ژنگ شو ران دو جوان چیه دو جوان؟ عکسو پیدا کردی؟ نه هنوز !پیداش کن امروز کلی بهم پیام دادن خیلی از بچه ها پرسیدن همه حرف یوفی رو باور کردن فردا که همو دیدیم حرف میزنیم قطع میکنم بای بای

میخوای واست بستنی بخرم؟ بریم بریم خودم میدونم بلیط های ردیف جلو حداقل 1000 یوان هست نمیخوام انقد واسش خرج کنی اگه تو دوست داشته باشی، پولم ارزششو داره امروز خیلی واسه خوشحالیم تلاش کردی میخوای با مینگیو حرف بزنم؟ وای نه من اصلا به فکر مینگیو نیستم

عشق تو نگاه اول از روی هوس عه فقط از قیافه اش خوشت اومده عشق اگه بر پایه درک همدیگه نباشه مزخرفه بعد ارتباط تمومه درباره خودت حرف میزنی یا من؟ واضح نیست؟ درباره خودمون حرف میزنم ببین، اگه خیلی باهات در ارتباط باشم دیگه خیلی کم بهت علاقه پیدا میکنم مرسی واقعا

ما رفیقای خوبی میشیم من نمیخوام دوستت باشم ژیجیو رو دارم رفیق ژیجیو لینگ شیائو عه لینگ شیائو خانواده اشه فرق داره میدونی چیه؟ خیلی خودتو دست بالا نگیر بهش فکر کن اگه تو و لینگ شیائو بیوفتین تو دریا، ژیجیو کیو نجات میده؟ بهتر که غرق بشم نگران نباش خودم نجاتت میدم الو؟ ورودی

تو اتاق تمرینی باشه، پیدات میکنیم باشه خدافظ دوست کارگرانم تو اتاق تمرینه خب پس من خودم میرم نه باهام بیا …من کسی که دوست داری چه شکلیه؟ موهاش مشکیه با چتری مشکی چشماش بزرگه ولی یکم احمقه خودتم یکم احمقی مثل همین نمیدونه دوسش دارم واسش مثل یه دوستم یکی دیگه رو دوست داره

پس عشقت یه عشق مخفیه یوران، توام یه عشق مخفی داری؟ آره چه شکلیه؟ موهاش تیره اس مثل تو عینک میزنه باهام مینوشه و یکم احمقه تازه، یه نفر دیگه رو دوست داره پس مثل همیم هنوز دوسش داری؟ حدس بزن کارگردان خسته نباشید باشه فردا به موقع بیاین میبینمتون ژوانگ بی، چطوره بریم بیرون

و تو کافی شاپ حرف بزنیم؟ خب من میرم نه میخوام به دوستم معرفیت کنم به نفعت میشه بیا نه، قرار از پیش تعیین شده اس؟ اسم نمایش ”انسان هایی که دست هایشان را دراز کرده اند” عه دراز کردن دست اینجا به معنی امید داشتن به بقیه اس

مثل وقتی که از مامانت پول میگیری اینجوری ولی چیزی که نمایش میخواد بیان کنه درخواست عشق از بقیه اس درباره یه مربع عشقی عه همه کاراکتر ها بهم علاقه دارن ولی نمیتونن اونی که دوست دارنو داشته باشن میخوایم تا ماه دیگه اجراش کنیم تئاتر رو آماده کردیم

ولی بازیگر نقش شیائو فی پاش شکسته واسه همین فعلا دنبال یه جایگزین ایم بازیگر اضافه ندارین؟ داریم، ولی مناسب نیستن به نظرم تو بهترین گزینه ای مخصوصا موهات لازم نیست تغییرش بدیم شبیه دختری ای که بازیگر اصلی بهش علاقه داره حتی موهای چتری و چشمای بزرگت شبیهه واقعا مناسب این نقشی

دیدی؟ بهت گفتم ولی حرفمو باور نکردی من الکی حرف نمیزنم بازیگری چان خیلی خوبه از بچگی بازی میکرده از هشت سالگیش تو یه ثانیه میتونه گریه کنه سریالی که گفتم رو دیدی؟ آره بد نبود بس کن عالی بود، فهمیدی؟ با اینکه تو تئاتر تجربه نداره خیلی خوب دیالوگ حفظ میکنه

واسه موزه یه کتاب انقدری رو حفظ کرد تو یه هفته حفظش کرد و الان کار میکنه میشه خفه شی تا باهاش حرف بزنم؟ باشه باشه راحت باشین ژوانگ بی درباره ات بهم گفت چهره ات خوبه ولی بعد تست میفهمیم که از پسش بر میای یا نه زمانمون خیلی کمه نمایشنامه رو چک کن

اگه میتونی فردا واسه تست بیا فردا کار دارم تازه، من میخواستم بازی کردنو کنار بذارم واقعا انتظار اینو نداشتم تازه، تاحالا تو تئاتر نبودم شاید خوب نباشم شما میخواین یه ماهه آماده بشین اشکال نداره نمایشنامه رو ببین و فکر کن تا فردا ظهر جواب میخوام، باشه؟ امتحانش کن ضرری نداره نمیخوای بازش کنی؟ به نظرت بازش کنم؟ به نظرم حتی اگه جلوی دوربین ها نباشی باید زیر نور تئاتر باشی به نظرت میتونم؟ !معلومه که آره چه جوری به مامانم بگم؟ بهش فکر نکردم فقط احساس میکنم از وقتی که تصمیم گرفتی بازیگر نباشی ناراحتی فکر کردم خیلی خوب تظاهر به خوشحالی میکنم

راستش، همه میدونیم که ناراحتی ولی نمیدونیم چجوری کمکت کنیم واقعا از کمکت ممنونم تو کتاب کیمیاگر یه جمله هست که میگه وقتی واسه انجام کاری مصمم باشی” ”کل جهان دست تو دست هم میده تا بهش برسی وقتی 18 سالم بود کل جهان جلو راهم بود تا به هدفم نرسم خودمو دست سرنوشت نمیسپارم