المسلسل الصيني الرومانسي “نور الحياة” | “Light Chaser Rescue” حلقة 29 مترجم [علاقة بين طبيبة ومحام]

= تیم نجات تعقیب کننده‌ نور= = قسمت بیست و نهم = ژوئانگ ژوئانگ مدرسه تموم شد؟ سه ساله که نیومدی خونه این دفعه با من بیا بریم خونه باشه میام خونه بیا خونه مامان من ژوئانگ ژوئانگم من پسرتم لان ژی اون ژوئانگ ژوئانگه من ژوئانگ ژوئانگم ژوئانگ ژوئانگ نه اون نیست لان ژی

تو حافظتو از دست دادی اون ژوئانگ ژوئانگه عکسشو که رو دیوار بیمارستان دیدی مگه نه؟ عکس؟ اره مامان نگاه کن من ژوئانگ ژوئانگم منم من پسرتم مامان تو حتی منو یادت نمیاد منه بی مصرف همیشه یادم میره که دیگه بزرگ شدی …متاسفم مامان ژوئانگ ژوئانگ- که مریض شدی- مامان حالا دیگه تو بیمارستانی نگران نباش دکترا درمانت میکنن حالت خوب میشه …من بهت باور دارم پسرم لو بن بابت این کارت ممنونم خوب از مادرت مراقبت کن

تصمیم گرفتم از کارم استعفا بدم که مراقب مامانم باشم پروژه ی فنگ شی رو هم من براش ارزش قائلم هم ژان ین حالا که فرصتش رو بدست آورده بهش تبریک میگم داره میره فنگ شی؟ بیا یکم سبزیجات بخور دکتر چای گفت از کارش استعفا میده تا مراقب پدر و مادرش باشه

اینهمه مدت سخت کار کرد حیفه که قراره استعفا بده اگه تو بودی چه انتخابی میکردی؟ تو که انتخابت رو کردی درسته؟ خبر داری؟ اگه چای یو شیائو بهم نمیگفت وقتی میرفتی فنگ شی بهم خبر میدادی درسته؟ نمیخواستم ازت مخفی کنم اون موقع هنوز تصمیم نگرفته بودم حداقل میتونستیم حرف بزنیم

نه مثل الان که بیشتر شبیه اعلام کردنه این فرصت خیلی باارزشی برای منه پس فکر کردی که اگه بهم بگی من جلوتو میگیرم؟ منظورم این نبود …من فقط مطمئن نبودم که چطور باید بهت بگم ژان ین من میخوام با تو زندگی کنم میخوام هروقت دلتنگت میشم ببینمت ولی در عین حال

از اینکه دنبال شغلت بری هم حمایت میکنم رابطه از راه دور برای من مشکلی نداره این تقصیر منه چرا بدون صحبت کردن با من تصمیم گرفتی؟ واقعا فکر میکردی جلوتو میگیرم؟ که اینطور احساسات من فقط باری روی دوش توئه بنظر میاد به عنوان یه دوست پسر به اندازه کافی خوب نیستم

خیلی خب، بیا غذامونو بخوریم بعد از شام میرسونمت خونه دیدی؟ بهت که گفتم در این مورد باهاش حرف بزنی حالا دیدی چقدر سخت شد؟ عجیب نیست که ازت عصبانی بشه میدونی مردا چی رو نمیتونن قبول کنن؟ مردا نمیتونن قبول کنن که زنا بهشون ارزش ندن این تقصیر منه

ولی لازم نبود انقدر عصبانی بشه تو آدم تک بعدی ای هستی تعجب نکردم که انقدر بی ملاحظه ای واقعا اینطورم؟ چه سوال احمقانه ای هستی دیگه رابطه ات با آدما خیلی داغونه پیشنهادت چیه؟ باید بیخیال بشم؟ اره منظور منم همینه این واقعا لازمه؟ اون از اینکه بهش نگفتم عصبانیه خودش گفت حمایتم میکنه

و تو باورش کردی؟ مردا منظورشون چیزی که میگن نیست فقط باهاش حرف بزن یو شیائو رفت و تو قراره با پروفسور کوبن به فنگ شی بری دو تا از دکترای اصلیمون رفتن که این منو تو موقعیت بدی میذاره با توجه به وضعیت واقعی بیمارستان میخوام که بمونی هرچند اینکه تو پروژه ی پروفسور کوبن شرکت کنی خیلی فرصت نادریه امیدوارم از این فرصت استفاده کنی

و تا جایی که میتونی یاد بگیری همینکارو میکنم وظایفت رو به بقیه محول کردی؟ بله زندگیت چی؟ رفتن به فنگ شی مشکلی ایجاد نمیکنه؟ فقط بهم بگو شاید بیمارستان بتونه کمکی بکنه مشکلی نیست سلام، بستتون بله. ممنونم سلام بستتون بله. ممنونم تموم نشد بلاخره؟ همه بسته ها رسیدن؟ ت…تو اینا رو خریدی؟

داری چیکار میکنی؟ دارم از اینجا میرم واسه همین یه چندتا لباس واسه فصلای مختلف برات خریدم مگه چند سال میخوای بری؟ هنوز که نرفتم اونجا مطمئن نیستم چقدر طول میکشه خیلی خب. فهمیدم به هرحال ممنون چیز دیگه ای نیست؟ میشه اینجوری رفتار نکنی؟ هروقت بتونم میام خونه چه زندگی شادی دارم من

دوست دخترم قبل از رفتن واسه کل سال برام لباس خریده میشه یه مکالمه ی عادی داشته باشیم؟ تو داری میری من دیگه چی میتونم بگم؟ برگشتی؟ داداش چرا اینهمه لباس خریدی؟ من نخریدم ژان ین خریده با هم دعواتون شده؟ ژان ین فردا قراره برم عکسای عروسیمو بگیرم میشه بیای کمکم کنی؟ یوان یوان ممکنه دیر کنم چطوره بدون من شروع کنی؟ یه چند تا هم اون طرف میگیریم اینجا رو نگاه کن خیلی خوبه عروس باید آرومتر باشی داماد، بیا نزدیکتر نزدیکتر، باشه به سمت پایین خم شو، اره اره باهمدیگه خوبه. یکی دیگه میگیرم پایینتر. خوبه خوبه عروس لبخند بزن لبخند بزن اره. خوبه خوبه

اره. خیلی خوبه یوان یوان اینجا چیکار میکنی؟ لو یوان ازم خواست بیام اینجا یوان یوان گفت وقتی عکس میگیریم باید اینجا باشین اونا ازمون عکس میگیرن عروس و داماد عکسای دوم رو میخوایم بگیریم برو میبینم که سرت شلوغ نیست فکر میکردم الان باید وسایلتو جمع کنی خیلی وقته وسایلمو جمع کردم

سه سالی قراره اونجا باشم باید یه عالمه وسیله ببرم که اینطور؟ خب قطعا واسه بدرقه ات میام اگه سرت شلوغه، لازم نیست خیلی از همکارام برای بدرقه ام میان چرا به لو یوان نگفتی که داری میری فنگ شی؟ اون تورو دوست خوبش میدونه میتونه برای بدرقه ات بیاد لو یوان خواهر توئه

چرا تو بهش نگفتی که بعد از اینکه فهمیدی دارم میرم فنگ شی یه جوری رفتار میکردی انگار میخوای باهام بهم بزنی؟ نباید اینو ازش مخفی کنی خیلی خب نزدیکتر اره سرتون …به اون سمت اره، اره خوبه عالیه. خیلی خب یه ژست دیگه بگیرین هی آرایش عروس رو مرتب کن عرقشو پاک کن

خیلی خب.خوبه.خوبه لو یوان بنظر خیلی خوشحال میاد اره اون میخواد بهترینا رو براش آرزو کنیم ولی هیچوقت خبر نداشت که به این زودی از هم جدا بشیم اگه تو نخوای نمیشیم آهان پس تقصیر منه ؟ تقصیر منه که درموردش باهات حرف نزدم ولی مطمئنی خودت هیچ مشکلی نداری؟ تو اول اشتباه کردی

حالا منو سرزنش میکنی؟ حتما لازمه دنبال مقصر اصلی بگردیم؟ یه جور برخورد نمیکنی انگار هیچ گناهی نکردی؟ بحث رو عوض نکن من دارم درمورد پروژه فنگ شی حرف میزنم و منم دارم درمورد رفتارت حرف میزنم رفتار من مگه چشه؟ فکر کردی رفتار خوبی داری؟ رفتار خوبی ندارم؟ برین یکم استراحت کنین

یوان یوان خوشگل شدی خیلی خب برین اونجا وایسین اینجوری میتونیم تو وقتم صرفه جویی کنیم برو اونجا وایسا تو برو برو نزدیکتر اره نزدیکتر بشین، لطفا اره. خوبه. خیلی خوبه این طرف. به دوربین نگاه کنین لبخند بزنین خوبه خوبه ژستتون رو عوض کنین خب پشت به پشت هم وایسین پشت به پشت

پشت هم خوبه. همینطوری لبخند بزنین کی قراره بری؟ بعد از عروسی اونا عالیه یه ژست دیگه چطوره که رو در روی هم وایسین؟ نزدیکتر بشین یکم دیگه بهش نزدیک بشین رو در رو دستتون رو کمرش باشه دستتونو بذارین رو کمرش نزدیک تر بشین. نزدیکتر اره نزدیکتر خوبه خوبه. همینه همینجوری بمونین لطفا چشمها

خیلی سفت نباشین راحت باشین و لبخند بزنین آره، لبخند بزنین بفرمایین اون طرف وایسین خوبه حالا این طرف رو نگاه کنین لبخند بزنین یه لحظه صبر کنین میخوام اونا هم تو عکسمون باشن، ایراد نداره؟ حتما برین اونجا وایسین باهم عکس بگیرین نزدیکتر خوبه خوبه یه ژست دیگه بیا

تو و ژان ین باهم دعواتون شده نه؟ هرچی هست تقصیر اونه بیا بزرگی کن و بیخیال شو یه جوری میگی انگار کلی تجربه داری …نه، من من همه تجربه هامو با لو یوان داشتم اینجوری بهتر شد من فقط نصف روز مرخصی گرفتم زود برمیگردم بیمارستان یه تاکسی میگیرم اون یه احمقه اخم نکن

منم از اون بهتر نیستم رفتم دیدن دینگ دینگ دینگ مامان اینهمه کار تو شرکت ریخته حجم کارتم که سنگینه واسه چی رفتی دیدنش؟ اگه نمیرفتم باهم ازدواج میکردین مگه نه؟ امکان نداره من اول از تو اجازه میگیرم پس برنامشو داشتی؟ بذار بهت بگم من اجازه نمیدم اخه چرا مامان؟ نکنه درموردش

دچار سوءتفاهم شدی؟ سوءتفاهم؟ اون همیشه حاضر جوابی میکنه نه فرهنگ داره نه سواد درست و حسابی فقط تویی که عاشقش شدی عاشق قیافش شدی مگه نه؟ اره خب خوشگله نه، نه درسته که غیر منطقی حرف میزنه و وحشی بازی درمیاره ولی اون واقعا دل مهربونی داره مامان انقدر حرفای خوب درموردش نزن

گوش بده چی میگم مینگ مینگ سطح تو با اون یکی نیست بارها بهت گفتم با دختری قرار بذار که با کفایت و خوب باشه یه دختر با کفایت باید تو یه خانواده ی خوب بزرگ شده باشه این خصوصیات خوب هم یکی دو روزه بوجود نمیاد مامان پدر و مادر اون پروفسور دانشگاهن

اونوقت اون پروفسورای دانشگاه همچین دختری تربیت کردن؟ بسه. بسه دینگ دینگ دینگ دینگ اینجا چیکار میکنی؟ چرا جواب تلفنمو ندادی؟ داشتم نقاشی میکشیدم گوشیمو سایلنت کرده بودم حالت خوبه؟ چرا نباید خوب باشم؟ تازه فهمیدم مامانم باهات حرف زده چرا به من نگفتی؟ حفه های کوچیک مامانت رو من یکی کارساز نیست

من با جنگ و دعوا با پدر و مادرم بزرگ شدم اون الان منو کم میبینه ولی اینطوریم نیست که بعدا نظرش عوض نشه درست میگم؟ ببخشید من به جای مادرم عذر میخوام لازم نیست عذر بخوای من فقط طرز فکرم رو عوض کردم عذرخواهیت دلمو نرم کرد و من نمیخوام دل رحم باشم

دختر خوب آهان راستی اگه مادرت باز به من گیر بده تورو اذیت میکنم شنیدی؟ حتما خودت گفتیا قول ؟ قول اگه پشیمون شدی چی؟ خب، اذیتم میکنی، اینطور نیست؟ جدی میگی؟ اره. نشونت میدم بیا درد گرفت هنوز نرسیده مطمئنی امروزه؟ ساعت چنده؟ عجله ای نیست شاید تو ترافیک گیر کرده

ممکنه بخاطر این باشه که راه رو بلد نیست؟ بهتره برم دنبالش اره ما هم میایم بریم بابا مامان اومدی خونه برادرت نگران بود که راه رو بلد نباشی چطور ممکنه راه خونه رو بلد نباشم همه چی رو براهه؟ اره خوبه خوشحالم که اومدی خونه من و مادرت دو تا غذای دیگه درست میکنیم

اینجا واینستا شیونگ فی خواهرتو ببر تو خونه برین زودباشین برین داخل خواهر به خونه خوش اومدی چرا هنوز انقدر لاغری اینو بگیر چیکار میکنی؟ نیازی بهش ندارم من سالها خارج از کشور بودم به خوبی از تو و مامان بابا مراقبت نکردم حالا که داری ازدواج میکنی این حداقل کاریه که میتونم برات بکنم

خواهر، من دیگه خودم کار دارم میتونم خرج خانواده رو بدم از نیت خوبت ممنونم ولی نمیتونم قبولش کنم ماهی بخارپز رسید بیا مامان مراقب باش داغه مراقب باش بیا منونم مامان شیونگ فی داره ازدواج میکنه شیونگ دن هم که خونه ست این برای خانوادمون شادی و خوشبختی دوبرابره اره امروز باهم نوشیدنی میخوریم

من براتون میریزم بذار من انجامش بدم ممنونم بابا بابا نمیدونستم اینو داری کی خریدی؟ پدرت وقتی بدنیا اومدی یکی خرید و یه بطری هم وقتی برادرت بدنیا اومد خرید واقعا؟ گفته بود وقتی ازدواج کنی بازش میکنه یکم بخور آروم آروم بیاین ازدواجت مبارک شیائو فی

و امیدوارم دن دن هم آینده ی روشنی داشته باشه خب ممنونم بابا ممنونم، بابا،مامان ممنونم مامان- به سلامتیتون- به سلامتی به سلامتی خوبه بده به من همش با بابات نوشیدنی میخوری ما بلد نیستیم نوشیدنی بخوریم مادرت واقعا بلده یکم برای خواهرتم بریز یه کم. فقط یه کم شیش تا مجموعه عکس میگیریم

مقدار کمی نیست پس باید لبخند بزنی حتما من ژستا رو یادت میدم فقط هرچی گفتم همونکارو کن آقا سلام میخواستم بدونم که عکسای ما رو تو کامپیوتر سیو کردین یا نه؟ اون عکسا رو؟ ببخشید عکساتون قرار بود کلا برای عروس و داماد فرستاده بشه برای همین حذفشون کردم باشه. مشکلی نیست یه لحظه

یادم اومد اون مردی که همراهتون بود همون روز از عکسا یه کپی گرفت میتونی از اون بخواین داماد؟ نه برادر عروس قرارداد مشکلی داره؟ نه ازش پرینت میگیرم چیشده؟ هیچی، ولی نمیشه باهم حرف بزنیم؟ با یکی دیگه حرف بزن سرم شلوغه ما برادر هستیم یا نه؟ بهم نمیگی که داری ازدواج میکنی؟ کی داره ازدواج میکنه؟ چطور میخوای اینو توضیح بدی؟ چیزی برای توضیح نیست از خودت دفاع نمیکنی وکیل لو؟

فکر کنم داره اتفاق میوفته نه؟ خوشبختانه یه کپی ازش گرفتم بسه دیگه بدش به من چرا انقدر جدی هستی؟ این که چیز خوبیه برات خوشحالم میدونم میخوای بهت پاکت قرمز بدم ولی صبور باش از این فرصت استفاده کن و هرچه زودتر امید آی روی آر رو ناامید کن بره چی داری میگی اخه؟

برو کارتو بکن به چی فکر میکنی؟ نمیدونم مامانم قراره باهام چیکار کنه همیشه به این فکر میکنم که وقتی مامانت اینجوریه پس زندگی واسه بابات هم اونقدرا آسون نبوده نه؟ بابام تو این سالها بهش عادت کرده بابات چطوری عاشق مامانت شد؟ درواقع مامانم رفت دنبال بابام خانواده مامانم ازدواجشون رو قبول نکردن

چون بابام فقط یه خبرنگار ساده بود خبرنگار؟ نکنه بابات از معامله های غیرقانونی خبر تهیه کرده و به پلیس کمک کرد پرونده رو حل کنن برای همین مامانت عاشق بابات شد و باهاش ازدواج کرد؟ این مغز فندقی تو پر از فکرای عجیب غریبه اما مادرت واقعا بهش میخوره آدم بدجنسی باشه

بعد از اینکه مامان بابام ازدواج کردن و کارشون رو شروع کردن بابام سرش گرم خبرنگاری و این چیزا بود ماه ها از خونه دور بود مامانمم کل تجارت رو به دست گرفته بود شرکت کم کم شروع به سودآوری کرد و هی بزرگ و بزرگتر شد مامانم خیلی چیزا رو فدا کرد میفهمم

شاید مامانت فکر میکنه که یه نفر دیگه میتونه مثل خودش موفقیتی که در طول زندگیش بدست آورده رو بدست بیاره یه نگاه بنداز اون تو خانواده اش یه پسر بیکار و علافی مثل تو داره فکر میکنه فقط یه دختر به خوبی خودش میتونه برای تو مناسب باشه و اینجوری

تو میتونی یه چیزی بدست بیاری بنظر میاد که من در حد تو نیستم نگران نباش من مثل بابام نیستم مسئولیتشو قبول میکنم و ازت محافظت میکنم بلندتر. نشنیدم گفتم ازت محافظت میکنم بلندتر بگو صدا نمیاد زودباش اینهمه آدم اینجاست بیخیال مشکلی نیست. زودباش گفتم من ازت محافظت میکنم باشه. خوبه

رو کمیکت تمرکز کن این چیه کشیدی اخه؟ دوست پسرمه من این شکلیم؟ اره خیلیم خوشتیپه دوباره بکش تو که هیچی نمیدونی این انتزاع گراییه دوباره بکش. سریع نمیکشم. گوش کن قابش میکنی و میزنیش به دیوار قابش میکنی، شنیدی؟ دوباره میکشی یا نه؟ نه نمیکشم دوباره میکشی؟ نه زودباش نه. نزن زودباش. دوباره بکش

نگاه کن جاش خوبه؟ اره همه چی خوبه ممنونم خواهر واسه چی تشکر میکنی بعد از ازدواج باید با زنت خوب برخورد کنی بهم اعتماد کن، همینکارو میکنم بهتره زودتر یه نفر رو برای خودت پیدا کنی …خب هر اتفاقی بخواد بیوفته، میوفته یوان یوان دیگه قرار نیست اینجوری صبحا ببینمت داره میاد نگاه کنین

تبریک میگم- تبریک میگم خوشتیپ شدی بهترینا رو برات آرزو میکنم برو- رفتم- عروسیت مبارک- ممنون- داداش هی گو گو نگاه کن خوشتیپ شده؟ اره اره؟ بهترینه نه؟ اره بابات چی؟ اون دومه من دومم؟ خیانتکار گو گو خوشگلترینه نه؟ نه، عروس از همه خوشگلتره من دومیم داداش آماده ای؟ عروس داره میاد اره

برو داداش برو تو کارش- برو برو- برو دنبالش شیونگ فی موفق باشی خوشگل شدی فامیل ها و دوستان عزیز برادرای عزیزم باعث افتخارمه که امروز اینجا شاهد عروسی دوتا عاشق دوست داشتنی هستم حالا، اعلام میکنم که حالا مراسم شروع میشه اره حالا، دامامون شیونگ فی میاد روی استیج اره، ایول حالا

دامادمون میره که عروس خوشگلش رو بیاره شیونگ فی حالا دیگه لو یوان رو میسپارم به تو شیونگ فی باید ازش مراقبت کنی داداش بهم اعتماد کن ازش به خوبی مراقبت میکنم برو یوان یوان یوان یوان تو لباس عروس خیلی خوشگل شده چیه، توام میخوای؟ به نظر میاد مشتاقی که باهام ازدواج کنی

تو خواب ببینی امروز خیلی روز هیجان انگیزیه بیاین برای تبریک عروسیشون یه کف مرتب بزنیم تبریک میگم اونایی که سمت چپ نشستن خیلی محکم دست زدین براتون آرزوی یه آینده ی فوق العاده رو دارم خوبه اونایی که سمت راستن با شوق زیادی دست زدن براتون زندگی فوق العاده ای آرزو دارم ممنون

فردا چه ساعتی میری؟ میرسونمت حداقل، باید باهات خداحافظی کنم ساعت 12 ظهر باشه چیشده؟ به تو مربوط نمیشه حالا دامادمون بهمون میگه که چطور تونست دل خانم لو یوان خوشگلمون رو بدست بیاره؟ کاپیتان من گودال روستای فنگ تو رو می شناسم خیلی عمیقه فقط شما و شیونگ فی تجربه ی عملیات نجات گودال رو دارین ولی امروز روز بزرگی برای شیونگ فی هست

من تیم رو رهبری میکنم وقتی رسیدیم رو جزئیاتش و مراحل عملیات کار میکنیم چشم آقای داماد وقت برای فکر کردن میخوای؟ …بنظر میاد داستان عشقتون …خیلی ساده نبوده دینگ دینگ، مینگ مینگ شما اینجا پیششون بمنین کاپیتان منم میام نه، نمیشه کار امروز تو داماد بودنه فقط من تجربه ی عملیات تو گودالی

به عمق بیش از 300 متر دارم باید بیام مطمئنم یوان یوان مشکلی نداره کاپیتان بذارین بیاد باشه داپنگ بابا موفق باشی تو فردا میری ممکنه که نتونم برای بدرقه ات بیام مراقب باش مشکلی نیست پس میرم مراقب باش باشه یوان یوان برو من منتظر میمونم دوستان و خانواده ی عزیزم

من واقعا متاسفم ولی یه پیغام فوری دریافت کردیم و باید بریم ماموریت این عروسی همینجا تموم میشه لطفا عذرخواهیمو قبول کنین ممکنه یکی تو خطر باشه باید حتما بره منتظر بمون تا برگردم [تیم نجات تعقیب کننده نور] خیلی خب لطفا همگی برین عقب برین عقب. برین عقب برین عقب اینجاست آماده بشین

اینجا جاده یون چنگه .اینجا روستای میائوشان چیانه و اینم گودال روستای فنگ تو هست پدر و مادر قربانی درخواست کمک فرستادن اسم هدفمون هونگ وی هست و 27 سالشه اون و دوستش رفته بودن کوه نوردی جاده بعد از باران شب لغزنده بود برای همین هونگ وی افتاده تو گودال اطلاعاتی درمورد گودال داریم؟

این بزرگترین و خطرناک ترین گودال تو این منطقه ست بیشتر از 300 متر عمق داره شما تو عملیات نجات گودال تخصص دارین برای همین تیم اصلی شما هستین و ما کمکتون میکنیم باشه همه چی رو تخته سیاه هست خودتون میفهمین باید چیکار کنین این کاره خیلی سختیه حتی مدیر لیو هم برای

هدایت این ماموریت اومدن به دو گروه تقسیم میشیم من و شیونگ فی گروه 1 گروه 2 هم لو بن و دا پنگ چشم- چشم- این یه گودال عمیقه نمیدونیم اون پایین چی هست نمیتونیم یکباره بریم پایین پایین رفتنمون تقسیم بندی میشه نقاط ایمنی رو همون اول مشخص میکنیم

شیونگ فی طناب مخصوص و تمام تجهیزات رو تحویل میگیره من اول میرم پایین تو دستیارم باش کاپیتان من بدن قوی تری دارم بهتره من اول برم کاپیتان من میخوام شیونگ فی رو همراهی کنم و باهم بریم پایین …کاپیتان من بسه. به دستورم گوش بدین خیلی خب آماده بشین چشم- چشم-

شیائو وی- پسرم- لطفا پسرمو نجات بدین باید بیارینش بیرون ما تمام تلاشمونو میکنیم اون هنوز زنده ست باشه باشه ما هرکار بتونیم میکنیم قول میدم اینکارو میکنیم شیونگ فی من اول میرم پایین پسرم شیائو وی شماره 1 گزارش میده من الان تو عمق بیست متری گودال هستم همه چی مرتبه

شماره 2 بیا پایین دریافت شد شیونگ فی مراقب باش لو یوان منتظرته حتما شماره 1 گزارش میده.شماره 1 گزارش میده ما الان در عمق 50 متری گودال هستیم هدف رویت نشد درخواست پیش روی داریم تایید شد بریم- باشه-