المسلسل الصيني الرومانسي “نور الحياة” | “Light Chaser Rescue” حلقة 33 مترجم [علاقة بين طبيبة ومحام]

= تیم نجات تعقیب کننده‌ نور= = قسمت سی و سوم = اینکه دوباره تونستم ببینمت خیلی خوبه بجز وقتی که ممکنه تو آتیش بمیری باید همش چشمت به خودم باشه این الان یه اعتراف به روش خودت بود؟ خیلی خاص بود میشه دفعه ی بعد وقتی میخوای جون کسی رو نجات بدی

یکمم به احساسات من فکر کنی؟ گریه کردی؟ اونا چی گفتن؟ آسیب پام خیلی جدیه؟ دوباره میتونم رو پام وایسم؟ بهم اعتماد داری؟ دوباره میتونم رو پام وایسم؟ آره ژان ین میخوام باهام صادق باشی وضعیت هرچی که هست نتیجه اش هر چی که شده میتونم قبولش کنم ممکنه نیاز باشه که قطع عضو بشی

که اینطور راه دیگه ای هست؟ این امن ترین انتخابه من امنیت نمیخوام پامو میخوام زمان جراحی مشخص شده؟ دیگه نمیشه به تعویق انداختش من تمام مدت کنارت هستم فعلا اگه میشه تنهام بذار من خوبم من همیشه هستم اونجا میام دیدنت کارای فرمالیته انجام شده یوان یوان خیلی خب یوان یوان، چیزی نیست که

اگه تو اینجوری باشی من نمیدونم باید چیکار کنم اشکالی نداره زود حالم خوب میشه لو بن وقت رفتن به اتاق عمله بهتره شما برین ما منتظرت میمونیم صبر کنین من نتایج آزمایشش رو بررسی کردم چون به سرعت درمان شده آسیب پاش بدتر نشده اگرچه پاش خیلی آسیب دیده و

علائم *ایسکمی رو نشون داده (خون رسانی ناکافی به اندام یا بخشی از بدن، به ویژه ماهیچه های قلب) اما مدت زیادی طول نکشیده تا وقتی به موقع درمانش کنیم با بازسازی زخم و رفع فشار و لایروبی عروق برای بازگردوندن جریان خون همراه با یه سری درمان های بعدی

میشه از نکروز بافت جلوگیری کرد و خیلی از عملکردهای اندام آسیب دیده ر حفظ کرد اگه صحبتهای دکتر ژان رو قبول کنیم لازم نیست قطع عضو بشی ولی باید بهت بگم که حدسیات و صحبتهای دکتر ژان ریسک دارن اگه شکست بخوره زندگیت به خطر میوفته آقای لو انتخاب با خودته

من به ژان ین اعتماد دارم آقای چیو پیشنهاد میکنم که از پروفسور سون و جیانگ از بیمارستان ششم دعوت کنیم تا هم راهنماییمون کنن هم تو عمل شرکت کنن اونا برترین متخصصان ارتوپدی تو کل چین هستن با حضور اونا شانس موفقیتمون بیشتر میشه ممنونم آقای وی من باهاشون تماس میگیرم

شما واسه جراحی آماده بشین راستشو بخوام بگم من 100 درصد مطمئن نیستم اما اعتماد من به تو صد درصده …ولی اگه منظورم اینه که اگه شکست بخوره چی؟ من ازش پشیمون نمیشم مهم نیست نتیجه ی عمل چی بشه من کنارت میمونم و باهم باهاش روبرو میشیم اگه موفق شد

تو توانبخشی بهت کمک میکنم اگه شکست بخوره خودم پات میشم شکست نمیخوره بیا یکم بشین بریم وضعیت چطوره دکتر؟ عمل موفقیت آمیز بود خون رسانی ثابت شده ممنونم ممنونم خواهش میکنم این عالیه من خوبم یکم دیگه بخواب این دو هفته بعد از عمل خیلی مهمن باید هر ساعت خونت رو چک کنم

الان وضعیتم چطوره؟ خیلی خوب یکم کنارم دراز بکش آروم بیا به چی فکر میکنی؟ به تو دارم فکر میکنم اگه عمل شکست میخورد و قطع عضو میشدی چه اتفاقی میوفتاد من شجاعانه زندگیمو گذروندم و باری روی دوشت نمیشم میدونستم میخواستی ولم کنی من باید هوای تورو داشته باشم

چطور میتونم خودم باری روی دوشت بشم؟ این هدف و ارزش منه به هرحال که فرصتش گیرت نمیاد مهم نیست چی بشه نمیذارم منو ول کنی علت آتش سوزی انبار مشخص شده یه نفر تو انبار سیگار کشیده بوده و ته سیگارشو انداخته اونجا نه تنها این بلکه با یه نفر دست به یکی کرده

تا کالاهای انبار رو بدزده و تو بازار سیاه بفروشه داری درمورد اون دونفری که نجاتشون دادم حرف میزنی؟ دیدی؟ ارزششو نداشت تا این حد برای نجات همچین آدمایی پیش بری، درسته؟ من نجاتشون دادم اونا هم مرتکب جرم شدن اینا دو چیز کاملا متفاوته قانون همونطور که لایقشن مجازاتشون میکنه پس کار اونا بوده

میدونستم چیانگ زی اینکارو نمیکنه مدیرشون به چیانگ زی تهمت دزدی زده بود فقط چون قبلا زندان بوده هر سری که اتفاق بدی میوفته میندازن گردن اون چیانگ زی تقریبا برای نجات من جونشو از دست داد همین الانشم هنوز تو بیمارستانه ولی هیچکس باور نکرد که اون آدم خوبی شده

و هیچکس به کاری که کرد اهمیت نداد زن داداش زن داداش، برای چی اومدی اینجا؟ من متاسفم نباید نسبت بهت تعصبی رفتار میکردم زن داداش من باید معذرت خواهی کنم …من باید ممنونم که شیونگ فی رو نجات دادی شیونگ فی چرا اینو بهت گفته؟ چیز خاصی نبود از این به بعد

علاوه بر شیونگ فی منم دوستتم باشه؟ البته زن داداش خب، دینگ دینگ چند وقته که برنگشته فکر نمیکنی یه خورده زیادی خودخواه شدیم؟ بفرما اومد من درو باز میکنم دنبال کی میگردین؟ من مادر ژو مینگ مینگ هستم شما مادر شیائو ژو هستی عزیزم، مادر شیائو ژو اومده بفرما داخل

مادر شیائو ژو، بفرما داخل بفرما مادر شیائو ژو، بفرما بشین بیا بشین بشین برو آب بیار زحمت نکش فقط چند کلمه حرف دارم بفرما پس مقدمه چینی رو میذارم کنار میخوام ازتون خواهش کنم که با دینگ دینگ حرف بزنین تا بیخیال پسرم بشه اونا برای هم مناسب نیستن میتونم بپرسم چرا؟

از وقتی مینگ مینگ بدنیا اومد من بهترینا رو بهش دادم و درمورد ازدواجش هم بهترینا رو براش میخوام واضجه که دختر شما، دینگ دینگ برای اون شخص مناسبی نیست میتونم بپرسم تعریفت از بهترین چیه؟ تو خانواده ای مثل ما میخوام کسی رو براش پیدا کنم که بتونن بهم دیگه کمک کنن

حدس میزنم که منظورت یه ازدواج راحت و قراردادی باشه شما درک نمیکنین اداره یه کسب و کار که میتونه منتقل بشه شامل قربانی کردن زمان و آزادی و حتی سلامتی هست عشق در مقابل همچین چیزی مسئله ی ناچیزیه مینگ مینگ یه روز قراره مسئولیت این تجارت رو به عهده بگیره

حتی اگه من دخالت نکنم واقعیت مجبورش میکنه که یه انتخابی بکنه ما با تئوری شما موافق نیستیم این مسئله خانوادگیه درست مثل نحوه تربیت دخترمون ما دینگ دینگ رو تو محیطی بزرگش کردیم که هیچ محدودیتی نداشته و هرکاری خواسته کرده حالا هم که بزرگ شده ما بهش این اجازه رو میدیم

که درمورد عشق زندگیش هر انتخابی که بخواد بکنه متوجه هستی؟ من برای زندگی پسرم به طور مفصل برنامه ریزی کرده بودم برای همین نمیتونم اجازه بدم هر دختری همینجوری بیاد و رو آینده اش تاثیر بذاره پس منم بهت میگم که دختر ما همینجوری واسه خودش بزرگ نشده اونم برای ما مهم ترین

شخص زندگیمون به حساب میاد هیچکس باهاش برابری نمیکنه این عالیه پس بیاین قدر بچه های خودمون رو بدونیم ممنونم بده من مشکلی نیست خودم میتونم راه برم مراقب باش من با کارای خونه آشنا نیستم امروز هم یکم قروقاطی شد دیگه فردا بهش عادت میکنم جنابعالی باید هرچه زودتر

به خونه دار بودن عادت کنی تو خواب ببینی من خونه دار نمیشم برام مهم نیست اگه قراره خونه رو به کسی بسپارم، اون باید تو باشی امروز یه مقدار فرق کردی ولی بازم خوشم میاد این داستان قبل از خوابته؟ این فقط مجله ی یه مرد عادیه معلوم شد که از این جور چیزا

خوشت میاد زیادی هیجان زده شدن واسه بهبودی زخمت خوب نیست …چی چی داری میگی؟ دکتر ژان اونطور که فکر میکنی نیست دکتر ژان من اینو میبرم تو زودتر بخواب میخوای بیمارتو همینجوری ول کنی؟ بله من به مراقبتت نیاز دارم فکرشم نکن من تو اتاق لو یوان میخوابم مامان. بابا. من برگشتم

بد موقع اومدم؟ درست به موقع اومدی بابات و من میخواستیم بیایم پیشت انتظار نداشتم که بیاد اینجا درواقع بابات و من تردید داشتیم که بهت بگیم یا نه مامان باید همون اول بهم میگفتین و خودم حلش میکردم فقط میترسیدیم بی فکر عمل کنی …بابا،مامان،خب شما دخالت نکنین من حلش میکنم دینگ دینگ

میدونی، من و بابات تا به الان که بزرگ شدی خیلی بهت آزادی دادیم از نظر بقیه تو دانشگاه خوبی نرفتی و شغل خوبی هم نداری اونا فکر میکنن تو بزرگترین شکست ما تو آموزش هستی ولی ما اینطور فکر نمیکنیم ما دوستت داریم میخوایم بهترین چیزا رو بهت بدیم اونم اینه که

شغل و زندگی و عشقی که خودت دلت میخواد داشته باشی شیائو ژو پسر خوبیه اما اگه میخوای باهاش ازدواج کنی موضوع فقط مربوط به شما دوتا نمیشه این مربوط به دو تا خانواده ست مادر شیائو ژو به تو و خانوادمون احترامی نمیذاره میترسم با شیائو ژو خوشبخت نشی عزیزم من و مادرت

فقط داریم راهنماییت میکنیم خودت باید تصمیمتو بگیری باید یه کنفرانس مطبوعاتی تنظیم کنی از خبرنگارا سوالات … مرتبط با دینگ دینگ دینگ دینگ دینگ دینگ دینگ دینگ دینگ،چیکار میکنی؟ خانم لی این ربطی به تو نداره نمیتونی همینجوری بری تو دینگ دینگ دینگ پدر و مادرت یادت ندادن اول در بزنی؟ ببخشید خانم …من

خاله شما مادر مینگ مینگ هستین و بهتون احترام میذارم برای من مشکلی نداره که ازم خوشتون نیاد ولی حقی ندارین که به پدر و مادرم توهین کنین توهین؟ اون کلمه زیادی جدی نیست؟ بنظرم فقط با پدر و مادرت یه مکامله ی سرباز داشتم نظر و درخواستم رو بهشون گفتم

فقط میخوام به عنوان یه مادر وظیفم رو انجام بدم امیدوارم اونا بتونن بعنوان پدر و مادرت به خوبی ادب و تربیتت کنن پدر و مادر من مثل شما خودخواه نیستن شما با پسرتون مثل دارایی قابل معامله رفتار میکنین ازش میخواین جوری که خودتون میخواین زندگی کنه

مجبورش میکنین کارایی که دلش نمیخواد بکنه و آدمایی که نمیخواد رو دوست داشته باشه بهترین چیزی که از پدر و مادرم گرفتم این بوده که آزاد و خوشحال بزرگ شدم برای همینه که اینجوری بزرگت کردن نه ادب داری نه تربیت من زندگی ای برای مینگ مینگ ساختم که بتونه چیزای نامناسب رو

به کلی کنار بزنه الان تو یکی از اون چیزای نامناسب زندگیش هستی البته تو خیلی با پسرم وقت گذروندی نمیذارم دست خالی بری لطفا برو به این میگین ادب و تربیت؟ متوجه شدم چو یون، بیا بیا چیشده؟ کجات درد میکنه؟ چیزی نیست میخواستم یکم تمرین راه رفتن کنم صاف نگهش دار

بهت گفتم که نباید برای توانبخشی عجله کنی باید آروم آروم انجامش بدی خب این دیگه خیلی آرومه با این وضعم کی قراره دوباره برگردم به تیم؟ با این وضعیت بازم تو فکر نجات بقیه ای؟ من باید حرفه ای ترین و بهترین امدادگر بشم بنظرت به عنوان یه معلول دارم قپی میام؟ مسخره نشو

با وضعیتی که داره اینکه دوباره بخوای عادی راه بری سخت نیست فقط اینکه یه مدتی طول میکشه توانبخشی انجام بدی تا دوباره بتونی امدادگر باشی میدونم راستش به اندازه کافی شانس آوردم که پامو از دست ندادم خب میتونم واست یه مربی توانبخشی خیلی خوب استخدام کنم ولی یه مقداری سرسخته

نمیدونم میتونی از پسش بربیای یا نه کی هست؟ کمرت رو شل کن. انقدر سفت نگیر درسته. خوبه میشه یکم آرومتر انجامش بدی؟ به این زودی نگرانش شدی؟ تازه اولشه که خوبم. چیزی نیست اون تازه شروع کرده نمیشه کم کم پیش بری؟ نگران نباش میدونم دارم چیکار میکنم اونی که درد میکشه تو نیستی

لو بن شاید بهتر باشه تمومش کنیم یه نفر تحملشو نداره ببینه داری درد میکشی ژان ین، چطوره که بری یه کم قدم بزنی؟ باشه کارت خوبه ها پسر کاری کردی دختره همش نگرانت باشه خب منم یه مقدار جذابیت دارم واقعا؟ خب بذار ببینم چقدر جذابیت داری دارم حسش میکنم تحملش کن

آروم! کاپیتان، پام شکست یه بار دیگه آروم باش اره،هستم چه غذای تجملاتی ای ویراستار گائو آروم باشه چیشده؟ عالیه این چیه؟ قرص مکیدنی اینو میخوام چیکار؟ باشه انقدر بلند جیغ میزدی که کل بچه های تو حیاط شنیدن خیلی ممنونم هرچه زودتر میام اونجا شیائو ین یه چیزی درمورد اون بچه پیدا کردیم

معلوم شد کی به سرپرستی گرفتتش؟ الان یه تماس داشتم یه سرنخی پیدا شده درمورد کسی که به سرپرستی گرفتتش نیست درمورد سردبیر یه روزنامه ست چه بچه ای؟ بچه ای که بابام تو اون زلزله نجات داده بود داری دنبالش میگردی؟ اره بعد از اینکه دادمش دست امدادگرا اونا فرستادنش پرورشگاه

و دیگه چیزی ازش نشنیدم خب الان داری دنبالش میگردی …چون میخوام که …اینو بابا خب الان تیم سرش شلوغه و تو باید به اون کمک کنی من به جات میرم دیدن اون ویراستار باشه پس بعدا آدرسشو بهت میدم حالا بیاین غذا بخوریم بیا ،کاپیتان باشه بیا بخور از داپنگ خواستم که

این چندروزه خودش ببرتت که تمریناتو انجام بدی دینگ دینگ دینگ هم حواسش به غذاهات هست اگه به کسی نیاز داشتی میتونی به شیونگ فی یا یوان یوان زنگ بزنی که چند روز پیشت بمونن باشه؟ خیلی خب باشه قرار نیست که 3 سال بری و نیای میشه دیگه بیخیال این بحث بشیم؟

اگه اونجا اوضاع خوب باشه شاید همونجا موندم و نیومدم بفرما برو دیگه قول که دادم حتما سر تمرینام میرم باشه خب، پسر خوبی باشیا سفرت به سلامت منتظرت میمونم خدافظ یه چیزایی از این یادم میاد از طرف یه مشارکت کننده عمومی بود ویراستار وقتی اینو دریافت کرد دادتش به من منم بلافاصله گزارش دادم که خبرشو بنویسن هنوزم میشه با این مشارکت کننده ارتباط برقرار کرد؟ اون مشارکت کننده یه عکاس حرفه ای نیست اون فقط از اون لحظه ی باارزش

یه عکس گرفته بود و به دفتر روزنامه فرستاده بود اطلاعات تماسش چی؟ میشه پیداش کنین؟ با نامه فرستاده بودتش به صورت دیجیتال ذخیره نکردیمش بعدها دفتر روزنامه بارها جابه جا شد شماره تماس اون مشارکت کننده ها رو ذخیره نکرده بودیم راه دیگه ای وجود نداره؟ خب میتونم از همکارای قدیمیم بپرسم اما

زیاد بهش امیدوار نباش ممنونم اهان راستی الان به ذهنم رسید که اون بچه هایی که نجات دادن تو پایگاه امداد اداره امور عمرانی مستقر شدن قبل از اینکه بفرستنشون به پرورشگاهای دیگه میتونی از پایگاه امدادرسانی درموردش بپرسی …پایگاه امدادرسانی باشه، ممنونم خواهش میکنم چطوره؟ الان دیگه بهتر شدم گچ پاتو برداشتن؟ اره

داره بهتر میشه میتونه با پای خودش راه بره نگاش کن یکم بی ملاحظه نیستین که واسه رسوندن من اینهمه خوشتیپ کردین؟ دکتر ژان گفت باید بهترین خدمات رو به جناب لو ارائه بدیم بریم باید بیش از حد ازت محافظت بشه بیا، سوارشو بچه هایی که نجات پیدا کردن به چندین پرورشگاه مختلف فرستاده شدن اما اسم و آدرسی از اون بچه ای که دنبالشین نداریم شما فقط یه تیکه روزنامه دارین با این نمیشه کار زیادی کرد اون بچه ها به کدوم پرورشگاه ها فرستاده شدن؟ چیزی از انتقالشون ثبت شده؟ بله. یه لحظه صبر کنین

به لطف دکتر ژان این روزا کل بچه های تیم برای مراقبت ازم میان قدرشو بدون وقتی خوب بشی دیگه باهات از این رفتارا نمیشه چقدر دیگه قراره اونجا بمونی؟ دلم برات تنگ شده امروز برمیگردم این یه کپی از سوابق انتقالشونه ببینین ممنونم خواهش میکنم بیشتر آب گرم بخور دینگ دینگ، داری نقاشی میکشی؟

خیلی عوض شدی دیگه سریع جواب پیامامو نمیدی خیلی حوصلم سر رفته جوابمو بده چیکار میکنی؟ الو چیکار میکنی؟ چرا جوابمو نمیدی؟ سرت شلوغه؟ باید از هم جدا بشیم [دینگ شیائو شیائو، باهام ازدواج میکنی؟] [آره] دینگ دینگ دینگ دینگ دینگ دینگ دینگ دینگ دینگ میدونم خونه ای در رو باز کن دینگ دینگ باید باهات حرف بزنم در رو باز کن دینگ دینگ ژو مینگ مینگ من حرفی برای

گفتن بهت ندارم فقط در رو باز کن دینگ دینگ دینگ دینگ، در رو باز کن باید یه چیزی بهت بگم دینگ دینگ چرا میخوای ازم جدا بشی؟ دیگه دوست ندارم داری دروغ میگی چطور ممکنه یهو دیگه دوسم نداشته باشی مگه چه کار اشتباهی کردم؟ نکنه باز مطلب عاشقانه ات تموم شده

فقط بهم بگو من برات حلش یکنم اینجوری ازم جدا نشو این بده من چیزی نیاز ندارم عشق چیزیه که تو نمیتونی توضیحش بدی میاد و میره من نمیخوام ازت جدا بشم مهم نیست که بخوای یا نه دیگه نیا پیش من باید بری میخوام کار کنم تا وقتی بهم نگی چرا از اینجا نمیرم

باز مامانم اومده بود پیشت؟ اومده بود؟ چی بهت گفته؟ یه چیزی بگو دینگ دینگ مادرت بهم پول داد که ازت جدا بشم اون همینجوریه نیازی نیست بخاطرش عصبانی بشی من عصبانی نیستم پول رو ازش گرفتم برای همین باید ازت جدا بشم بهم دروغ نگو تو همچین آدمی نیستی من همچین آدمی هستم

بیشتر از تو پول رو دوست دارم حالا راضی شدی؟ نه خیر نشدم رابطه ی ما به خودمون رمبوطه این چه ارتباطی به مامانم داره اصلا به من اهمیت میدی؟ یه چیزی بگو میخوای چیکار کنم؟ تو میتونی به حرف مامانت گوش ندی ولی منم میتونم؟ مامانت بارها اومد پیشم تو چیکار کردی؟

میدونی بودن با تو چقدر برام سخته؟ من دیگه نمیخوام اینکارو بکنم درموردش فکر کردم باید از هم جدا بشیم من برگشتم